امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۱۵ مطلب با موضوع «کتاب ها Books» ثبت شده است

- This site for everybody! so use translation tools, in bottom.

!!! اگر ((من)) رشته ی تحصیلی ام ((الهیات)) و ((علوم قرآن و حدیث)) و شغل آموزشی ام ((معلم دینی)) است یا شخصیتی ((دین پژوهانه)) هستم،

لزوما به این معنا نیست که ((طلبه)) هستم یا پیوندی با ((حوزه های علمیه)) دارم با احترام -.

لزوما به این معنا نیست که ((من)) مسئول کارهای خوب و بد و اشتباهِ دینی و غیر دینی دیگران هستم و باید ربطی به ((من)) هم داشته باشد.

لزوما به این معنا نیست که انسان ((خوب))، ((ساده))، ((مومن))، ((عجیب و غریب)) و ((پرهیزگار))ی هستم، یا ((دنیا گریزی)) در نزد من ((خوب)) است!

لزوما به این معنا نیست که در هر چیز که به من ربط دارد یا ندارد، پیشگام و پیشکار باشم.

لزوما به این معنا نیست که خانواده ام هم شبیه خودم هستند خوب یا بد یا اشتباه- یا زود ازدواج کرده ام یا پیش کسانی که اشتراکات ظاهری با هم داریم و نداریم، من هم محبوب و پر ارتباط یا منفور و گوشه گیر باشم.

لزوما به این معنا نیست که رشته ی دیگری در علوم انسانی را نتوانسته ام یا نمی فهمم یا نخوانده ام (چه درسی چه شخصی) یا سراغ مطالب دیگر نمی روم بلکه اگر به فهم درست ترم از متون تخصصی ام، ادراکم، آدم بهتر و مطلوب تری شدنم کمک کند، سراغش می روم.

لزوما به این معنا نیست که علوم پایه، فنی و تجربی را درک نمی کنم.

لزوما به این معنا نیست که تنها به کاغذ و خودکار محدود باشم و جز فعالیت های مربوطه در علوم انسانی، مهارت و کار دیگری نتوانسته ام یا تنوانم.

لزوما به این معنا نیست که به زبان عربی علاقه ی دلی داشته باشم، آن را بهترین زبان بدانم و مانند بلبل، عربی سخن بگویم!

لزوما به این معنا نیست که باید سراغ اندازه گیری میزان معنویت من بیایید و آن را هم با مظاهر نمادین مانند ریش، نماز، فروتنانه حرف زدن و ... اندازه بگیرید!

لزوما به این معنا نیست که اگر جلویم خوشمزه بازی دینی دربیاورند، خوشحال بشوم!

لزوما به این معنا نیست که فقط و همه جا باید از قرآن و روایات و داستان های دینی حرف بزنم، همه چیزشان و همه چیز را بلد باشم! و دائم و برای هر چیز به آنها ((استناد)) کنم، بلکه من چکیده ای از تمامیت زیسته ها و دانسته های های خودم هستم که چکیده ترین های کاربردی ام را به شکل هایی که بهره بخش تر بدانم به دنیای رو به رویم عرضه می کنم.

لزوما به این معنا نیست که من مدافع همه ی نظریه ها  و فرضیه های سرشناسان این رشته هستم و نقدی به آنها ندارم و چالشی حتی با ساختار عادی شده ی خود رشته و مطالعات ندارم!

لزوما به این معنا نیست که این تمام چیزی است که من هستم خوب یا بد یا اشتباه -. بلکه ((من)) هم مانند شما در پیچیدگی های این زندگی هزارتو، ((تاحدودی نماینده ی)) ((خودم)) و البته روش زندگی و آرزوها و چالش هایم هستم.

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اگر جایی میان آثارم تناقض دیدید، دیدگاه اصلی من، واپسین و آخرین نظرم است. من از قصد، هیچکدام از آثارم را پاک یا ویرایش نمی کنم، چون می خواهم گذار اندیشه ای ام آشکار باشد. من معصوم نیستم. زیستن و یاد گرفتن، مایه ی بالندگی ام است.

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

- بهره گیری از مطالب این پایگاه، تنها با اصول حرفه ای برگشت دادن (ذکر نام محتوا و سازنده) مجاز است، وگرنه مالک اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیست و تخلفات مربوط، پیگیری می شوند.

- هر گونه استفاده ی اقتصادی-تجاری و چاپی-انتشاراتی نسبت به آثار، دخل و تصرف های علمی و مادی در آن ها، کپی برداری و انتقال محتواهای خریدنی فقط با اجازه ی صاحب اثر مجاز می­باشد، در غیر این صورت، صاحب اثر، شرعاً و قانوناً راضی نیست و تخلفات، پیگیری می شوند.

- یاد بگیریم حالا که جهان را بر پایه ی اقتصاد می گردانیم، خریدنی ترین چیزها ((دستآورد های معنوی و فکری)) اند. تا هنگامی که جهان این گونه می اندیشد، به پاس ارزش تلاش در راه ((پایه های مهارتی و واقعی زندگی)) بسیاری از آثار و خدمات تلاشگرانه ام نیز طبعاً از این قاعده ی چرخه ی اقتصادی، مستثنی نیست. باید یاد بگیریم، حالا که جهان را بر پایه ی اقتصاد می گردانیم، اندیشه ورزان دغدغه مند جامعه، همانند شما و دیگر گروه های بهره بخش و حتی متقلب جامعه، حق زندگی و حقوق حرفه ای-مدنی دارند!

- اگر نیاز به تولید محتوایی ویژه دارید یا برای هرگونه پیام کلی یا خصوصی، در بخش ((نظر)) همین پست اطلاع دهید.

 

  • امیررضا عطری

ی:

یُقُر: استوار و چالاک. نیرومند و با اقتدار.

یوها: پرخور و شکم دریده.

یِه­ لا: یه ور. افتاده.

یِیگَر: ]یِگَر[ خودرأی و پافشار.

یاالله یارِت: ]یا و الله: عربی[ ]تلفظ: یالّا یارِت[ گروه­واژه ای برای پاسخ به عبارت یاالله.

یَخ و ماس: ]تلفظ: یَخُ ماس[ ]یخ و ماست[ آدم شل، کند و سخت صحبت.

یَکی چَکی: ستیز. یکی به دو.

یِگانَه وار: دوستانه. خودمانی.

یِه رو نِیرو: یک روز نه یک روز. یک روز در میان.

یِه کَلَه: ]کنایی[ یک­سر. یک باره. پیوسته.

 

2-2. اصطلاحات:

آتِشِ زیرِ قَزان: بلوا کننده. ناآرامی دهنده. اختلاف انگیز.

اَکِه خُدا بَرات نَسازَه/ اَکِه ِامامِ زَمان بَرات نَسازَه: بیچاره بشوی! ]با حذف ((اَکِه)) و تبدیل ((نَسازَه)) به ((بِسازَه))، به دعا دگرگون می شوند، به معنای: خوشبخت باشی.[

اَنِ مَنَه قِرقِرَه نَکُن:  کم حرف های من را تکرار بکن.

خاکِتَم: خاک پاتم!

خانَه رُمیدَه/ خانَه تُمیدَه: آدم نادان و خیره سر.

خانِی قِسمَت بِرُمَه ]خانِه یِ[: کنایه ای شوخی­گون، برای مقصر دانستن تقدیر در سرنوشت بد خود، به ویژه برای ازدواج!

دَردِت بِه عُمرِم/ دَردِت بِه مالِم: دردت به هستی ام بخورد!

دَس بِزَنی خاک، بِشَه طَلا: الهی خوشبخت باشی!

دِلُ و جیگَرِت پاین بیا/ دِلُ و جیگَرِت بیا تو لَگَن: ای بمیری با این کار نادانانه ای که کردی!

دِین بِه گَردَنِت: گناهکار باشی.

سَر اَزِمان نَتوچان/ نَشیوان: آرامش فکری مان را به هم نزن!

سَگِ دَرِ جَهَنِّم: آدم بسیار خشمگین و گیر دهنده.

شِکَم اَ سَرِش دَرَّفتَه: خیلی بی شرمانه، پرخوری می کند.

قُلِشَه گِرِفتَه: گیر داده و ول نمی کند!

  • امیررضا عطری

غ:

غِیری: ]غَیر: عربی[ اندکی. یک مقداری.

غول: ]عربی[ برای آب و جای آب: ژرف. عمیق.

 

ف:

فارس: ]در ریشه: پارس[ شهروند فارس نژاد فارسی زبان یا با نژاد و زبان غالب فارسی.

فِجیل: برگ تربچه ای که تربچه نمی دهد.

فِرت: به هدف نزدن. هدف را رد کردن.

فِرز: تند و شتابدار. چالاک. سریع.

فِرَّه: پرتاب.

فُوش: ]واو میان دو لبی[ ]فارسی شده ی فحش. فحش: عربی[ دشنام.

فیتِک: ضربه با انگشت دست که از پشت انگشت دیگر، آزاد شود.

فیسو: با فیس و افاده.

فیکَه: سوت بلند دهانی با کمک دست یا بی کمک آن.

فیکِنَه: ابزار سوت، مانند سوت داور فوتبال.

فِتِ قِلقِل: آشوب انداختن. هیاهو درست کردن.

فِتِ فِت: ]فِتِ فِت کَردَن[ غیبت و پشت سر دیگران سخن گفتن، به ویژه برای زنان.

فِت و فات: ]فِت و فات کَردَن. تلفظ: فتُ فات کردن[ فِتِ فِت

فِس فِس: ]کنایی[ آرام و خونسرد کار کردن.

فِلِ فِل: به هوس افتادن. آرام آرام در هوای انجام کاری افتادن.

  • امیررضا عطری

د:

داش: آتشی. تنوری. سوخاری. خوراکی بریانی.

داشتَن: ]ماضی بعید[ ]واو میان دو لبی:[ داشتُودَم، داشتُودی، داشتُود، داشتُودیم، داشتُودین، داشتُودَن.

دِراریم: دربیاریم. دِرار: دربیاور.

دِرّاندَن: پاره کردن. جِر دادن.

دِراوُردَن: درآوردن.

دِرایم: دربیاییم. بیرون بیاییم.

دِردُو: ]واو میان دو لبی[ ]شاید دَردُو: در دویدن[ فعال و حق گیر. تلاشگر و هوشیار.

دَرزی: ]قدیمی[ ]دَرز: به مَجاز: باسن[ آمپول.

دُرُس: ]از ((درست))[ ]کنایی[ بی شرف و پست.

دَرَقَت: توان. زور. نیرو.

دِرِک: گیاه هرز.

دِرِّندَه: آدم بی رحمِ بی فکر.

دُرو: دروغ.

دُروزِن: دروغگو.

دِرّیدَن: 1. دَریدَن. پاره شدن. جِر خوردن. 2. دَراندَن. پاره کردن. جِر دادن. جِراندَن. جِرّاندَن[1].

دُز: دزد.

دُزی: دزدی.

دَسگایی: ]دستگاهی[ ]صمیمانه[ لوس و مسخره.

دَسَه ­لات: ]شاید کوتاه سازی ((دست­ساخته هایش، پیش رویت است.)) باشد.[ ]بیشتر زنانه[ هنر و کمالات.

  • امیررضا عطری

2- زبان:

2-1. واژه نامه:

الف:

آ:

آ: 1. آری. 2. آهان.

آباجی: ]ترکی: آغاباجی[1][ خواهر. آبجی ]صمیمانه[.

آبِرا: ]ترکی[2]-مغولی[3]+فارسی: آقابَرادَر[ برادر جان.

آبشوران: 1. جریان آبی که از میان شهر می گذرد. 2. محله ای کشیده در میان چند محله ی شهر کرمانشاه.

آخُون: ]در شیعیان[ ]شاید مخففی از آغا + خُوندِگار، به معنی خداوندگار[4][ آخوند. روحانی.

آخُونی: طلبگی.

آدای: آقا دایی. دایی جان.

آرَحیم: ]رَحیم: عربی[ 1. آیت الله آقا رحیم آل آقا، از علمای اواخر دوره ی قاجاریان. 2. مسجد قدیمی آیت الله آقا رحیم آل آقا.

آری: آره[5]. بله.

آستوری: ]آرامی[ آسوری. آشوری. مسیحی آشوری.

آشیخادی: ]شَیخ و هادِیّ: عربی[ ]فارسی-کردی[ 1. آیت الله شیخ محمد هادی جلیلی، از علمای اوایل دوره ی پهلوی. 2. مسجد قدیمی آیت الله شیخ محمد هادی جلیلی.

آشورا: آبشوران.

آقا: ]ترکی[ ]در شیعیان[ آخوند. روحانی.

آنا: ]حرف ندا[ ]شاید ((این همان است))، ((ایناهاش)) و ((ایناهاتش[6])) باشد[ 1. اینه. همینه. 2. بگیرش. 3. حواست به من باشه.

آو: ]واو میان دو لبی[ آب.

آه: آری. آره.

آب پَر: لبه ی برجسته ی بام.

آتِش رَفتَن بِه بالا وَ پاین: آتِش رفتن به.

آتِش رَفتَن بِه: 1. ]با فعل ماضی نقلی ناقص ((رفته))[ وصف نفرین­وارکسی که با سرد کردن یک مکان در روز های سرد، اعضای آن مجموعه را لرزان کند: آتش رفته بشش! 2. ]با فعل و وصف پیشین[  برای کسی که بسیار شلوغ کاری می کند: آتش رفته بششان! 3. ]با فعل مضارع التزامی گفتاری ((بِرَه))[ نفرین دچار شدن دو گونه شخص پیشین، به آتش گرفتگی فرضی: ]برای نمونه ی جمع:[ اَکِه آتِش بِرَه به همه­شان!

آش عَباسعَلی: ]عَبّاس و عَلِیّ: عربی[ آشِ وَسَلی. گونه ای آش مقوی و گوشت دار ویژه ی شهر کرمانشاه.

آشِ وَسَلی: آش عباسعلی.

  • امیررضا عطری

فصل­چهارم: عوامل­بیرونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

جدا از جذابیت های بی نظیر فطری و درونی ای که گفتمان مهدویت دارد، از نگاه بیرونی نیز باید عوامل پذیرش جهانی این نهضت را بررسی بنماییم. در این فصل، به عوامل بیرونی و جاذبه های برون گفتمانی مهدویت برای پذیرش جهانی شدنش توسط مردم جهان، خواهیم پرداخت. عوامل بیرونی پذیرش جهانی نهضت و دولت مهدویت، عبارت از آن دسته از عواملی است که در جهان، بدون گرایش و زمینه ای در باور به مهدویت، رخ می نماید و جهانیان به خاطر رهایی از آن ها، به دامان مهدویت پناه می آورند و به عبارتی سبب جذب جهانیان از بیرون به آن می شود. این عوامل از این قرار اند:

 

4-1.    بیگانگی حکومت ها با گستره ی عدالت و بیزاری مردم

((یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ‏ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ ...))[1]

((ای کسانی که ایمان آوردید، در همه ی امور و بسیار، قیام کننده به عدالت و گواهی دهنده برای خدا باشید ...))

 

«... عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ أَنَّهُ قَال:‏ مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ‏ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ[2]

«... از هشام بن سالم است که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: امر ظهور منجی آخرالزمان رخ نمی دهد مگر تا وقتی که هر صنفی از مردم به حکومت رسیده باشند تا کسی نگوید اگر ما هم به حکومت می رسیدیم، با عدالت رفتار می کردیم. پس از آن، قائم به حق و عدالتِ ]حقیقی، همه جانبه و فراگیر[ قیام می کند.»

 

«... فِی بَعْضِ خُطَبِ أمیرِالمؤمنینَ علیهِ السلامُ: ... یَسْتَقْبِلُ قَائِمَنَا ... لَیَنْزِعَنَّ عَنْکُمْ قُضَاةَ السَّوْءِ وَ لَیَقْبِضَنَّ عَنْکُمُ الْمُرَاضِینَ وَ لَیَعْزِلَنَّ‏ عَنْکُمْ‏ أُمَرَاءَ الْجَوْرِ وَ لَیُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ غَاشٍّ وَ لَیَعْمَلَنَّ بِالْعَدْلِ وَ لَیَقُومَنَّ فِیکُمْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ...‏»[3]

«... در یکی از خطبه های امیرالمؤمنین علیه السلام است که ایشان فرمود: ... ]مردم[ به قائممان روی آور خواهند شد ... ]و او[ قطعاً قاضی های بد را از میان شما جدا می کند و قطعاً بیمار دل ها را از میان شما می گیرد و قطعاً مسؤولان ستمگر را از میان شما برکنار می کند و قطعاً زمین را از گمراه کنندگان نیرنگ کار پاک می کند و قطعاً به عدالت عمل می کند و قطعاً در میان شما ترازوی استوار عدل را برپا می سازد ...»

 

از جمله نکاتی که در این روایت شریفه وجود دارد، این که: 1- آن عاملی که در نهایت، منجر به ایجاد دولت جهانی مهدوی خواهد شد، اعتماد و روی آوری بیشتر مردم جهان به این نهضت است، نه این که این نهضت، یک پویش کشورگشا باشد. 2- گرفتن بیمار دلان از میان مردم، به معنای از قدرت انداختن کسانی است که به سبب فساد اندیشه، تأثیر ویرانگر روی زندگی مردم دارند. 3- پاک کردن زمین از گمراه کنندگان نیرنگ کار، به معنای کشتار جمعی در برخورد نخست با آن ها نیست، زیرا در روایتی که در بخش ((صلح و آرامش جهانی)) نقل شد، قرینه وار بیان شد که: «... لَا یَبْقَى کَافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السِّبَاعُ ...»، لذا بر اساس برداشت عقلانی از جمع این دو روایت، طبعاً چنین می شود که: برخورد نخست با این گمراه کنندگان، هدایتی است. اگر هدایت یافتند، بخشیده خواهند شد و باید به جبران گذشته بپردازند. اگر هدایت را نپذیرفتند و برای انسان ها خطر جانی نداشتند، در کنار کیفر های قانون مدارانه ای که دارند، از زندگی آزادنه نیز برخوردار خواهند بود، اما اگر خطر داشته باشند، محدود خواهند شد. بنا بر این، کشته شدن شخص گمراه کنند ای به وسیله ی دولت مهدوی، تنها در صورتی است که شخص، طغیان علیه جان مردم بکند و در صورت لزوم، کشتن او آخرین گزینه ی ممکن ناچار برای آسیب نرسیدن به انسان ها باشد.

 

دست کم بیانی که از جمع آیه و دو روایت، درباره ی بیگانگی حکومت ها با گستره ی عدالت به دست می آید، این که: طبعاً هنگامی که بشر از چیزی خشنود باشد، علیه آن اعتراض نمی کند. وقتی که تاریخ را مرور می کنیم، پر از اصلاحات و انقلاب های سیاسی-اجتماعی است. پس همان گونه که این برخورد ها تا کنون ادامه دارد، تحرکات اجتماعی علیه حکومت ها، برآیند نا رضایتی حکومت ها و مردم از همدیگر است. همیشه طرفی از درگیری های سیاسی نیز صنف های گوناگون بودند که به تناوب، حکومت ها را در دست گرفته اند، اما هیچ گاه این چرخش حکومت به دست صنف های گوناگون، باعث رضایت کامل یا پایدار مردم نبوده است، لذا همان گونه که آیه متذکر شد، عدالت یک امر شعاری نیست، بلکه عدالت باید در زندگی فردی و اجتماعی ((برپا)) شود و قرینه ی برپا شدنش هم رضایت عمومی و پایدار مردم خواهد بود. چنین رضایت عمومی و پایداری برای بشر زمانی رقم خواهد خورد که یک سازمان یکپارچه به محوریت یک عامل اصیل الهی، بر جهان انسان ها  اِعمال قانون کند و بدون هیچ ملاحظه ی مصلحت طلبانه ای، به ریشه کنی ستم و تبعیض بپردازد. این امر نیز فقط در گرو رویکرد آگاهانه و داوطلبانه ی بیشتر مردم جهان به قدرت دهی به این دستگاه یکپارچه است که قرینه هایش در دو روایت موجود است.

  • امیررضا عطری

فصل سوم: عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

جدا از جذابیت های بی نظیر فطری ای که گفتمان مهدویت دارد، از دو نگاه درونی و بیرونی نیز باید عوامل پذیرش جهانی این نهضت را بررسی بنماییم. در این فصل، به عوامل درونی و جاذبه های درون گفتمانی مهدویت برای پذیرش جهانی شدنش توسط مردم جهان، خواهیم پرداخت. عوامل درونی پذیرش جهانی نهضت و دولت مهدویت، عبارت از آن دسته از ویژگی هایی است که خود این نهضت و دولت، در درون خودش دارد که باعث جذب جهانیان به آن می شود. این عوامل از این قرار اند:

 

3-1.    شخص مهدی موعود، اصلی ترین عامل

((یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ‏ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ))[1]

((ای پیامبر، آنچه را که از پروردگارت به سویت ]درباره ی ولایت اوصیائت که آغازش با علی است[ نازل شده است، ]به همگان[ ابلاغ کن، و اگر این کار را انجام ندهی پس ]گویی اصلاً[ رسالتت را ابلاغ نکرده ای، و خدا تو را ]در این باره[ از ]شر[ مردم حفظ می کند، به راستی که خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.))

به اذعان همه ی مفسران شیعه و برخی از مفسران بزرگ سنی، این آیه درباره ی اعلان نصب الهی امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است.[2]

در حدیث لوح حضرت زهراء علیها السلام نیز نام های امامان دوازده گانه ی پس از رسول الله صلی الله علیه و آله که آغازشان با امیرالمؤمنین و ختمشان با حضرت حجت بن الحسن العسکری علیهم السلام است نیز ذکر شده است.[3]

 

«... عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ قَال‏: ... ]قالت فاطمةُ الزهراءُ علیهَا السلامُ[: ... یَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَی اللهُ علیهِ و آلهِ: مَثَلُ‏ الْإِمَامِ‏ مَثَلُ‏ الْکَعْبَةِ، إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی، أَوْ قَالَتْ: مَثَلُ عَلِیٍّ، ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ...‏»[4]

«... از محمود بن لبید است که گفت: ... ]حضرت زهراء علیها السلام فرمود[: ... ای ابو عمر، همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَثَل امام، همانند کعبه است، که ]مردم[ باید به سویش بیایند نه این که او به سوی ]مردم[ بیاید، که از مصادیق بارز ]این مثال،[ علی است، سپس ]حضرت زهراء در ادامه[ فرمود: اما به خدا قسم اگر ]مردم[ حق ]خلافت[ را به اهلش (امامان بعد از پیامبر) می سپردند و از عترت پیامبر خدا پیروی می کردند، هیچگاه دو نفر پیدا نمی شدند که درباره ی خدا، با یکدیگر اختلاف کنند و این روش، نسل به نسل از گذشتگان به آیندگان به ارث می رسید تا هنگامی که قائممان که نهمین فرزند از نسل حسین است، در آخرالزمان به خلافت می رسید ...»

 

«... عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیهِ السلامُ؟ فَقَالَ: لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ‏ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی.»[5]

«... از خلاد بن صفار است که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدند که آیا قائم علیه السلام، متولد شده است؟ پس فرمود: نه، و اگر درکش می کردم، قطعاً همه ی عمرم به او خدمت می کردم.»

  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تقدیم به:

        پدر و مادر عزیز تر از جانم، که همیشه مدیونشان هستم.

 

تشکر و قدردانی:

   حمد و سپاس خدای را که توفیق کسب دانش و معرفت را به ما عطا فرمود. در اینجا بر خود لازم می دانم از تمامی اساتید بزرگوار، به ویژه اساتید دوره ی کارشناسی ارشد، که در طول سالیان گذشته مرا در تحصیل علم و معرفت و فضائل اخلاقی یاری نموده اند تقدیر و تشکر نمایم.

   از استاد گرامی و بزرگوار جناب آقای دکتر محمد جواد نجفی که راهنمایی اینجانب را در انجام تحقیق، پژوهش و نگارش این پایان نامه تقبل نموده اند نهایت تشکر و سپاسگزاری را دارم.

 

چکیده:

        این پژوهش، در پی بررسی عواملی است که از دیدگاه قرآن و روایات، زمینه ی پذیرش جهانی نهضت و حکومت حضرت مهدی علیه السلام را فراهم می کنند. بر پایه ی نوید خداوند در وحی و آموزه های فرستادگانش، در آخرالزمان با گرایش جهانی مردم، حکومت جهانی سعادت بخش به رهبری منجی موعود شکل خواهد یافت. با نگاه به این که موضوع مهدویت با اصل زندگی ارتباط دارد و جزئی محوری در آموزه های وحی و فرستادگان الهی است، هدفی که در این نوشتار، مد نظر است، پرداختن به موضوعات پیوند مهدویت و جهانی شدن و عوامل فطری، درونی و بیرونی این پذیرش جهانی است. عوامل درونی، ویژگی های مهدویت و عوامل بیرونی، بحران های اجتماعی هستند. روش انجام کار در این پژوهش، محور قرار دادن آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، توضیحی درباره ی متن آیات و روایات و استناد به منابعی برای شفافیت بیشتر مباحث است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، این است که اصلی ترین عامل رویکرد جهانی به گفتمان مهدویت، شخص خود مهدی موعود است. به نظر می رسد که عامل جذاب کلی پویش مهدویت برای عموم مردم نیز، جاذبه ی بی نظیر این نهضت است که برآیند همه ی ویژگی های درونی اش برای بهبود پیوسته ی مادی و معنوی زندگی جهانیان است.

        کلمات کلیدی: پذیرش جهانی دولت جهانی امام زمان مهدویت - عدالت

 

فصل اول: کلیات

 

این پژوهش، در یک مقدمه و چهار فصل با عبارت های زیر سامان یافته است:

  1. فصل اول: کلیات (دارای مقدمه)
  2. فصل دوم: زمینه های فطری پذیرش جهانی دولت مهدوی
  3. فصل سوم: عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدوی
  4. فصل چهارم: عوامل بیرونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

    1. مقدمه

یکی از کهن ترین بحث هایی که در تاریخ دین همیشه مورد گفتگو و بررسی بوده است و در حوزه ی آینده پژوهی نیز به آن پرداخته می شود، پیدایش منجی آخرالزمان و کیفیت این ظهور و برنامه های پیش روی آن است. از مواردی که همیشه در این مباحث مطرح بوده، این است که چنین حکومتی، فراگیر و جهانی خواهد بود و همگان با اقبال به آن روی خواهند آورد. با گذشت زمان و افزایش مکاتب، تمدن ها، اکتشافات و اختراعات، همواره ملت ها و گروه ها در فکر بهبود وضع زندگانی خویش از لحاظ گوناگون بوده، تفاوت سبک زندگی ها و طرز تفکر ها ادامه یافت و موازی با این قضایا همچنان بحث وحدت پیدا کردن مردم جهان در عصر رهبری منجی آخرالزمان نیز مطرح بوده است. علمای ادیان به خصوص اسلام و مذهب تشیع اثنا عشری، همواره در طول قرون گذشته پاسخگوی بسیاری از مسائل و شبهات مهدویت بوده اند ولی یکی از مباحث اساسی ای که واقعاً کم به آن پرداخته شده است و با گذشت زمان، اهمیت پرداختن به آن آشکار تر می گردد، موضوع چگونگی پذیرش دولت منجی موعود توسط مردم جهانی است که در هنگامه ی ظهور، از تضاد ها و کشمکش ها لبریز است. زیرا همان طور که مطرح گشت، جهان امروز پر از درگیری های فکری است و شاید به جرأت بتوان گفت که یکی از عالی ترین جلوه های الهی آن نهضت مقدس، بازگشت دادن مردم به فطرتشان و گردهم آوردنشان در یک مسیر مستقیم الهی است که این اتحاد با محوریت منجی موعود صورت خواهد گرفت. اما به راستی چگونه در جهانی که پر از جبهه ها، شکاف ها و تضاد های فکری، فرهنگی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و سیاسی است، مردم جهان به نهضت منجی موعود گرایش پیدا خواهند کرد؟! چه عواملی و چگونه موجب خواهند شد که جهان هزار و یک رنگ پیش از ظهور، به یک نهضت واحد الهی بپیوندد؟!

  • امیررضا عطری

بخش1

  1. روشنگری هایی درباره ی بخش ((زبان)) این کتاب

ویژگی های دگرگون این واژه نامه را پیش از این برشمردم.

توضیح بیشتر این که تا آن­جایی که توانستم، این جزئیات زبانی را طبیعتاً نیاورده ام، با همه ی نمونه های مثالی شان: ضمیر جمعی تأکیدی فعل (ان: تلفظ: آن/ بُردیمان و خُوردیمان)، حرف بسیار مشترک (اَ: از)، آوا ( َ: داییَه و گِرِفتَه/ ِ: خُنِک و دِماغ)، ضمیر اشاره ای پسوندی (گَه و گاهی قدیمی کَه: کِتابَگَه/ کِتابَکَه و دَرَگَه/ دَرَکَه- ِم: جانِم و دِلِم)، نخستین مُصَوِّت (مُ: مُگُفتَن)، فعل نخست تأکیدی (بودُودَن: واو میان دو لبی) و فعل های ریخت پیوندی (چیدُودَن: واو میان دو لبی) و ... . اگر توفیق بود، در فرصت دیگری به آن­ها خواهم پرداخت.

واژگان و عباراتی را که درونمایه­شان توهین به قومیت های دیگر بود، نیاوردم. این واژگان، به روشنی اثبات می کنند که گروه هایی فارس، انبوه، با سابقه و نسبتاً دست به کار در این شهر بوده اند که خودشان را بنا به علت های گوناگون اجتماعی، به خصوص رو به روی کرد ها (رأس­ دیگران) می دیده اند، که آوردن این واژگان، به دلالت های این اثر توان افزون­تری می بخشید، اما من با اخلاق علمی ام اجازه نمی دهم که دامن زدن به ((مهربانی مردمی)) را قربانی پر دلیل تر شدن نوشته ام بکنم، برای همین، آن­ها را نیاورده ام.

هر واژه ای که آن­ را به زبانی دیگر نسبت نداده ام، فارسی است.

اگر روی گونه ی تلفظ حرفی تأکید نکردم، تلفظش آزاد بوده است.

  • امیررضا عطری

بخش1

و اما نکته ی بسیار بسیار مهمی که در تکمیل مطالبم باید بگویم، این است که، این سخنانی که بیان کردم، به این معنا نیست که دیگر هر کسی که علوم دینی و اسلامی را به صورتِ رَوِشمَند (با مقدمات و اصولش) تحصیل یا شاگردی یا مطالعه و پژوهش نکرده است، به خودش اجازه ی گستاخی، ادعای فضلِ بیخود و عالِم نَمایی بدهد! دانایی، با تَوَهُّمِ دانایی حاصل نمی شود ... ! توهمِ دانایی، مصداق بارزِ بی شعوری است.

راجع به تمامیِ نقد هایی که به ((روحانیت شیعه)) وارد کرده ام، باید بگویم که: (1) نقد های بسیار دیگری نیز در این باره وجود دارد که برای رعایت اختصار، ذکرشان نکردم. (2) من نه با عبا و عمامه مشکلی دارم و نه با لباده و نعلین! بلکه من با هر رفتار اشتباهی که ((به اسمِ اسلام و تشیع)) انجام شود، مشکل دارم. مثلاً: اگر فردا پس فردا بگویند که: از شاخصه های روحانیت (الهی شدن) در ((اسلام))، این است که شما کت و شلوار بپوشی، محاسنت را سه تیغه کنی و هر صبح دو تا پشتک بزنی، مطمئن باشید که من به کت و شلوار پوشیدن، محاسن را سه تیغه کردن و هر صبح دو تا پشتک زدن ((به اسمِ اسلام))، معترض می شوم و به چنین رفتار هایی نیز نقد وارد خواهم کرد. خب شاید عده ای به من بگویند که: تو اصلاً با همه ی پوشش ها و رفتار ها مخالف هستی! اما من در جواب می گویم: نه، این طور نیست! بلکه من با هر پوشش و رفتاری که در اسلام نیست یا اسلام نسبت به آن، دستوری نداده ولی یک عده می خواهند آن پوشش ها و رفتار ها را ((به اسمِ اسلام)) تمام کنند، مخالف هستم.

  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396