امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

ی:

یُقُر: استوار و چالاک. نیرومند و با اقتدار.

یوها: پرخور و شکم دریده.

یِه­ لا: یه ور. افتاده.

یِیگَر: ]یِگَر[ خودرأی و پافشار.

یاالله یارِت: ]یا و الله: عربی[ ]تلفظ: یالّا یارِت[ گروه­واژه ای برای پاسخ به عبارت یاالله.

یَخ و ماس: ]تلفظ: یَخُ ماس[ ]یخ و ماست[ آدم شل، کند و سخت صحبت.

یَکی چَکی: ستیز. یکی به دو.

یِگانَه وار: دوستانه. خودمانی.

یِه رو نِیرو: یک روز نه یک روز. یک روز در میان.

یِه کَلَه: ]کنایی[ یک­سر. یک باره. پیوسته.

 

2-2. اصطلاحات:

آتِشِ زیرِ قَزان: بلوا کننده. ناآرامی دهنده. اختلاف انگیز.

اَکِه خُدا بَرات نَسازَه/ اَکِه ِامامِ زَمان بَرات نَسازَه: بیچاره بشوی! ]با حذف ((اَکِه)) و تبدیل ((نَسازَه)) به ((بِسازَه))، به دعا دگرگون می شوند، به معنای: خوشبخت باشی.[

اَنِ مَنَه قِرقِرَه نَکُن:  کم حرف های من را تکرار بکن.

خاکِتَم: خاک پاتم!

خانَه رُمیدَه/ خانَه تُمیدَه: آدم نادان و خیره سر.

خانِی قِسمَت بِرُمَه ]خانِه یِ[: کنایه ای شوخی­گون، برای مقصر دانستن تقدیر در سرنوشت بد خود، به ویژه برای ازدواج!

دَردِت بِه عُمرِم/ دَردِت بِه مالِم: دردت به هستی ام بخورد!

دَس بِزَنی خاک، بِشَه طَلا: الهی خوشبخت باشی!

دِلُ و جیگَرِت پاین بیا/ دِلُ و جیگَرِت بیا تو لَگَن: ای بمیری با این کار نادانانه ای که کردی!

دِین بِه گَردَنِت: گناهکار باشی.

سَر اَزِمان نَتوچان/ نَشیوان: آرامش فکری مان را به هم نزن!

سَگِ دَرِ جَهَنِّم: آدم بسیار خشمگین و گیر دهنده.

شِکَم اَ سَرِش دَرَّفتَه: خیلی بی شرمانه، پرخوری می کند.

قُلِشَه گِرِفتَه: گیر داده و ول نمی کند!

  • امیررضا عطری

غ:

غِیری: ]غَیر: عربی[ اندکی. یک مقداری.

غول: ]عربی[ برای آب و جای آب: ژرف. عمیق.

 

ف:

فارس: ]در ریشه: پارس[ شهروند فارس نژاد فارسی زبان یا با نژاد و زبان غالب فارسی.

فِجیل: برگ تربچه ای که تربچه نمی دهد.

فِرت: به هدف نزدن. هدف را رد کردن.

فِرز: تند و شتابدار. چالاک. سریع.

فِرَّه: پرتاب.

فُوش: ]واو میان دو لبی[ ]فارسی شده ی فحش. فحش: عربی[ دشنام.

فیتِک: ضربه با انگشت دست که از پشت انگشت دیگر، آزاد شود.

فیسو: با فیس و افاده.

فیکَه: سوت بلند دهانی با کمک دست یا بی کمک آن.

فیکِنَه: ابزار سوت، مانند سوت داور فوتبال.

فِتِ قِلقِل: آشوب انداختن. هیاهو درست کردن.

فِتِ فِت: ]فِتِ فِت کَردَن[ غیبت و پشت سر دیگران سخن گفتن، به ویژه برای زنان.

فِت و فات: ]فِت و فات کَردَن. تلفظ: فتُ فات کردن[ فِتِ فِت

فِس فِس: ]کنایی[ آرام و خونسرد کار کردن.

فِلِ فِل: به هوس افتادن. آرام آرام در هوای انجام کاری افتادن.

  • امیررضا عطری

د:

داش: آتشی. تنوری. سوخاری. خوراکی بریانی.

داشتَن: ]ماضی بعید[ ]واو میان دو لبی:[ داشتُودَم، داشتُودی، داشتُود، داشتُودیم، داشتُودین، داشتُودَن.

دِراریم: دربیاریم. دِرار: دربیاور.

دِرّاندَن: پاره کردن. جِر دادن.

دِراوُردَن: درآوردن.

دِرایم: دربیاییم. بیرون بیاییم.

دِردُو: ]واو میان دو لبی[ ]شاید دَردُو: در دویدن[ فعال و حق گیر. تلاشگر و هوشیار.

دَرزی: ]قدیمی[ ]دَرز: به مَجاز: باسن[ آمپول.

دُرُس: ]از ((درست))[ ]کنایی[ بی شرف و پست.

دَرَقَت: توان. زور. نیرو.

دِرِک: گیاه هرز.

دِرِّندَه: آدم بی رحمِ بی فکر.

دُرو: دروغ.

دُروزِن: دروغگو.

دِرّیدَن: 1. دَریدَن. پاره شدن. جِر خوردن. 2. دَراندَن. پاره کردن. جِر دادن. جِراندَن. جِرّاندَن[1].

دُز: دزد.

دُزی: دزدی.

دَسگایی: ]دستگاهی[ ]صمیمانه[ لوس و مسخره.

دَسَه ­لات: ]شاید کوتاه سازی ((دست­ساخته هایش، پیش رویت است.)) باشد.[ ]بیشتر زنانه[ هنر و کمالات.

  • امیررضا عطری

2- زبان:

2-1. واژه نامه:

الف:

آ:

آ: 1. آری. 2. آهان.

آباجی: ]ترکی: آغاباجی[1][ خواهر. آبجی ]صمیمانه[.

آبِرا: ]ترکی[2]-مغولی[3]+فارسی: آقابَرادَر[ برادر جان.

آبشوران: 1. جریان آبی که از میان شهر می گذرد. 2. محله ای کشیده در میان چند محله ی شهر کرمانشاه.

آخُون: ]در شیعیان[ ]شاید مخففی از آغا + خُوندِگار، به معنی خداوندگار[4][ آخوند. روحانی.

آخُونی: طلبگی.

آدای: آقا دایی. دایی جان.

آرَحیم: ]رَحیم: عربی[ 1. آیت الله آقا رحیم آل آقا، از علمای اواخر دوره ی قاجاریان. 2. مسجد قدیمی آیت الله آقا رحیم آل آقا.

آری: آره[5]. بله.

آستوری: ]آرامی[ آسوری. آشوری. مسیحی آشوری.

آشیخادی: ]شَیخ و هادِیّ: عربی[ ]فارسی-کردی[ 1. آیت الله شیخ محمد هادی جلیلی، از علمای اوایل دوره ی پهلوی. 2. مسجد قدیمی آیت الله شیخ محمد هادی جلیلی.

آشورا: آبشوران.

آقا: ]ترکی[ ]در شیعیان[ آخوند. روحانی.

آنا: ]حرف ندا[ ]شاید ((این همان است))، ((ایناهاش)) و ((ایناهاتش[6])) باشد[ 1. اینه. همینه. 2. بگیرش. 3. حواست به من باشه.

آو: ]واو میان دو لبی[ آب.

آه: آری. آره.

آب پَر: لبه ی برجسته ی بام.

آتِش رَفتَن بِه بالا وَ پاین: آتِش رفتن به.

آتِش رَفتَن بِه: 1. ]با فعل ماضی نقلی ناقص ((رفته))[ وصف نفرین­وارکسی که با سرد کردن یک مکان در روز های سرد، اعضای آن مجموعه را لرزان کند: آتش رفته بشش! 2. ]با فعل و وصف پیشین[  برای کسی که بسیار شلوغ کاری می کند: آتش رفته بششان! 3. ]با فعل مضارع التزامی گفتاری ((بِرَه))[ نفرین دچار شدن دو گونه شخص پیشین، به آتش گرفتگی فرضی: ]برای نمونه ی جمع:[ اَکِه آتِش بِرَه به همه­شان!

آش عَباسعَلی: ]عَبّاس و عَلِیّ: عربی[ آشِ وَسَلی. گونه ای آش مقوی و گوشت دار ویژه ی شهر کرمانشاه.

آشِ وَسَلی: آش عباسعلی.

  • امیررضا عطری

فصل­چهارم: عوامل­بیرونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

جدا از جذابیت های بی نظیر فطری و درونی ای که گفتمان مهدویت دارد، از نگاه بیرونی نیز باید عوامل پذیرش جهانی این نهضت را بررسی بنماییم. در این فصل، به عوامل بیرونی و جاذبه های برون گفتمانی مهدویت برای پذیرش جهانی شدنش توسط مردم جهان، خواهیم پرداخت. عوامل بیرونی پذیرش جهانی نهضت و دولت مهدویت، عبارت از آن دسته از عواملی است که در جهان، بدون گرایش و زمینه ای در باور به مهدویت، رخ می نماید و جهانیان به خاطر رهایی از آن ها، به دامان مهدویت پناه می آورند و به عبارتی سبب جذب جهانیان از بیرون به آن می شود. این عوامل از این قرار اند:

 

4-1.    بیگانگی حکومت ها با گستره ی عدالت و بیزاری مردم

((یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ‏ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ ...))[1]

((ای کسانی که ایمان آوردید، در همه ی امور و بسیار، قیام کننده به عدالت و گواهی دهنده برای خدا باشید ...))

 

«... عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ أَنَّهُ قَال:‏ مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ‏ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ[2]

«... از هشام بن سالم است که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: امر ظهور منجی آخرالزمان رخ نمی دهد مگر تا وقتی که هر صنفی از مردم به حکومت رسیده باشند تا کسی نگوید اگر ما هم به حکومت می رسیدیم، با عدالت رفتار می کردیم. پس از آن، قائم به حق و عدالتِ ]حقیقی، همه جانبه و فراگیر[ قیام می کند.»

 

«... فِی بَعْضِ خُطَبِ أمیرِالمؤمنینَ علیهِ السلامُ: ... یَسْتَقْبِلُ قَائِمَنَا ... لَیَنْزِعَنَّ عَنْکُمْ قُضَاةَ السَّوْءِ وَ لَیَقْبِضَنَّ عَنْکُمُ الْمُرَاضِینَ وَ لَیَعْزِلَنَّ‏ عَنْکُمْ‏ أُمَرَاءَ الْجَوْرِ وَ لَیُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ غَاشٍّ وَ لَیَعْمَلَنَّ بِالْعَدْلِ وَ لَیَقُومَنَّ فِیکُمْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ...‏»[3]

«... در یکی از خطبه های امیرالمؤمنین علیه السلام است که ایشان فرمود: ... ]مردم[ به قائممان روی آور خواهند شد ... ]و او[ قطعاً قاضی های بد را از میان شما جدا می کند و قطعاً بیمار دل ها را از میان شما می گیرد و قطعاً مسؤولان ستمگر را از میان شما برکنار می کند و قطعاً زمین را از گمراه کنندگان نیرنگ کار پاک می کند و قطعاً به عدالت عمل می کند و قطعاً در میان شما ترازوی استوار عدل را برپا می سازد ...»

 

از جمله نکاتی که در این روایت شریفه وجود دارد، این که: 1- آن عاملی که در نهایت، منجر به ایجاد دولت جهانی مهدوی خواهد شد، اعتماد و روی آوری بیشتر مردم جهان به این نهضت است، نه این که این نهضت، یک پویش کشورگشا باشد. 2- گرفتن بیمار دلان از میان مردم، به معنای از قدرت انداختن کسانی است که به سبب فساد اندیشه، تأثیر ویرانگر روی زندگی مردم دارند. 3- پاک کردن زمین از گمراه کنندگان نیرنگ کار، به معنای کشتار جمعی در برخورد نخست با آن ها نیست، زیرا در روایتی که در بخش ((صلح و آرامش جهانی)) نقل شد، قرینه وار بیان شد که: «... لَا یَبْقَى کَافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السِّبَاعُ ...»، لذا بر اساس برداشت عقلانی از جمع این دو روایت، طبعاً چنین می شود که: برخورد نخست با این گمراه کنندگان، هدایتی است. اگر هدایت یافتند، بخشیده خواهند شد و باید به جبران گذشته بپردازند. اگر هدایت را نپذیرفتند و برای انسان ها خطر جانی نداشتند، در کنار کیفر های قانون مدارانه ای که دارند، از زندگی آزادنه نیز برخوردار خواهند بود، اما اگر خطر داشته باشند، محدود خواهند شد. بنا بر این، کشته شدن شخص گمراه کنند ای به وسیله ی دولت مهدوی، تنها در صورتی است که شخص، طغیان علیه جان مردم بکند و در صورت لزوم، کشتن او آخرین گزینه ی ممکن ناچار برای آسیب نرسیدن به انسان ها باشد.

 

دست کم بیانی که از جمع آیه و دو روایت، درباره ی بیگانگی حکومت ها با گستره ی عدالت به دست می آید، این که: طبعاً هنگامی که بشر از چیزی خشنود باشد، علیه آن اعتراض نمی کند. وقتی که تاریخ را مرور می کنیم، پر از اصلاحات و انقلاب های سیاسی-اجتماعی است. پس همان گونه که این برخورد ها تا کنون ادامه دارد، تحرکات اجتماعی علیه حکومت ها، برآیند نا رضایتی حکومت ها و مردم از همدیگر است. همیشه طرفی از درگیری های سیاسی نیز صنف های گوناگون بودند که به تناوب، حکومت ها را در دست گرفته اند، اما هیچ گاه این چرخش حکومت به دست صنف های گوناگون، باعث رضایت کامل یا پایدار مردم نبوده است، لذا همان گونه که آیه متذکر شد، عدالت یک امر شعاری نیست، بلکه عدالت باید در زندگی فردی و اجتماعی ((برپا)) شود و قرینه ی برپا شدنش هم رضایت عمومی و پایدار مردم خواهد بود. چنین رضایت عمومی و پایداری برای بشر زمانی رقم خواهد خورد که یک سازمان یکپارچه به محوریت یک عامل اصیل الهی، بر جهان انسان ها  اِعمال قانون کند و بدون هیچ ملاحظه ی مصلحت طلبانه ای، به ریشه کنی ستم و تبعیض بپردازد. این امر نیز فقط در گرو رویکرد آگاهانه و داوطلبانه ی بیشتر مردم جهان به قدرت دهی به این دستگاه یکپارچه است که قرینه هایش در دو روایت موجود است.

  • امیررضا عطری

فصل سوم: عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

جدا از جذابیت های بی نظیر فطری ای که گفتمان مهدویت دارد، از دو نگاه درونی و بیرونی نیز باید عوامل پذیرش جهانی این نهضت را بررسی بنماییم. در این فصل، به عوامل درونی و جاذبه های درون گفتمانی مهدویت برای پذیرش جهانی شدنش توسط مردم جهان، خواهیم پرداخت. عوامل درونی پذیرش جهانی نهضت و دولت مهدویت، عبارت از آن دسته از ویژگی هایی است که خود این نهضت و دولت، در درون خودش دارد که باعث جذب جهانیان به آن می شود. این عوامل از این قرار اند:

 

3-1.    شخص مهدی موعود، اصلی ترین عامل

((یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ‏ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ))[1]

((ای پیامبر، آنچه را که از پروردگارت به سویت ]درباره ی ولایت اوصیائت که آغازش با علی است[ نازل شده است، ]به همگان[ ابلاغ کن، و اگر این کار را انجام ندهی پس ]گویی اصلاً[ رسالتت را ابلاغ نکرده ای، و خدا تو را ]در این باره[ از ]شر[ مردم حفظ می کند، به راستی که خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.))

به اذعان همه ی مفسران شیعه و برخی از مفسران بزرگ سنی، این آیه درباره ی اعلان نصب الهی امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است.[2]

در حدیث لوح حضرت زهراء علیها السلام نیز نام های امامان دوازده گانه ی پس از رسول الله صلی الله علیه و آله که آغازشان با امیرالمؤمنین و ختمشان با حضرت حجت بن الحسن العسکری علیهم السلام است نیز ذکر شده است.[3]

 

«... عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ قَال‏: ... ]قالت فاطمةُ الزهراءُ علیهَا السلامُ[: ... یَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَی اللهُ علیهِ و آلهِ: مَثَلُ‏ الْإِمَامِ‏ مَثَلُ‏ الْکَعْبَةِ، إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی، أَوْ قَالَتْ: مَثَلُ عَلِیٍّ، ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ...‏»[4]

«... از محمود بن لبید است که گفت: ... ]حضرت زهراء علیها السلام فرمود[: ... ای ابو عمر، همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَثَل امام، همانند کعبه است، که ]مردم[ باید به سویش بیایند نه این که او به سوی ]مردم[ بیاید، که از مصادیق بارز ]این مثال،[ علی است، سپس ]حضرت زهراء در ادامه[ فرمود: اما به خدا قسم اگر ]مردم[ حق ]خلافت[ را به اهلش (امامان بعد از پیامبر) می سپردند و از عترت پیامبر خدا پیروی می کردند، هیچگاه دو نفر پیدا نمی شدند که درباره ی خدا، با یکدیگر اختلاف کنند و این روش، نسل به نسل از گذشتگان به آیندگان به ارث می رسید تا هنگامی که قائممان که نهمین فرزند از نسل حسین است، در آخرالزمان به خلافت می رسید ...»

 

«... عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیهِ السلامُ؟ فَقَالَ: لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ‏ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی.»[5]

«... از خلاد بن صفار است که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدند که آیا قائم علیه السلام، متولد شده است؟ پس فرمود: نه، و اگر درکش می کردم، قطعاً همه ی عمرم به او خدمت می کردم.»

  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تقدیم به:

        پدر و مادر عزیز تر از جانم، که همیشه مدیونشان هستم.

 

تشکر و قدردانی:

   حمد و سپاس خدای را که توفیق کسب دانش و معرفت را به ما عطا فرمود. در اینجا بر خود لازم می دانم از تمامی اساتید بزرگوار، به ویژه اساتید دوره ی کارشناسی ارشد، که در طول سالیان گذشته مرا در تحصیل علم و معرفت و فضائل اخلاقی یاری نموده اند تقدیر و تشکر نمایم.

   از استاد گرامی و بزرگوار جناب آقای دکتر محمد جواد نجفی که راهنمایی اینجانب را در انجام تحقیق، پژوهش و نگارش این پایان نامه تقبل نموده اند نهایت تشکر و سپاسگزاری را دارم.

 

چکیده:

        این پژوهش، در پی بررسی عواملی است که از دیدگاه قرآن و روایات، زمینه ی پذیرش جهانی نهضت و حکومت حضرت مهدی علیه السلام را فراهم می کنند. بر پایه ی نوید خداوند در وحی و آموزه های فرستادگانش، در آخرالزمان با گرایش جهانی مردم، حکومت جهانی سعادت بخش به رهبری منجی موعود شکل خواهد یافت. با نگاه به این که موضوع مهدویت با اصل زندگی ارتباط دارد و جزئی محوری در آموزه های وحی و فرستادگان الهی است، هدفی که در این نوشتار، مد نظر است، پرداختن به موضوعات پیوند مهدویت و جهانی شدن و عوامل فطری، درونی و بیرونی این پذیرش جهانی است. عوامل درونی، ویژگی های مهدویت و عوامل بیرونی، بحران های اجتماعی هستند. روش انجام کار در این پژوهش، محور قرار دادن آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، توضیحی درباره ی متن آیات و روایات و استناد به منابعی برای شفافیت بیشتر مباحث است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، این است که اصلی ترین عامل رویکرد جهانی به گفتمان مهدویت، شخص خود مهدی موعود است. به نظر می رسد که عامل جذاب کلی پویش مهدویت برای عموم مردم نیز، جاذبه ی بی نظیر این نهضت است که برآیند همه ی ویژگی های درونی اش برای بهبود پیوسته ی مادی و معنوی زندگی جهانیان است.

        کلمات کلیدی: پذیرش جهانی دولت جهانی امام زمان مهدویت - عدالت

 

فصل اول: کلیات

 

این پژوهش، در یک مقدمه و چهار فصل با عبارت های زیر سامان یافته است:

  1. فصل اول: کلیات (دارای مقدمه)
  2. فصل دوم: زمینه های فطری پذیرش جهانی دولت مهدوی
  3. فصل سوم: عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدوی
  4. فصل چهارم: عوامل بیرونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

    1. مقدمه

یکی از کهن ترین بحث هایی که در تاریخ دین همیشه مورد گفتگو و بررسی بوده است و در حوزه ی آینده پژوهی نیز به آن پرداخته می شود، پیدایش منجی آخرالزمان و کیفیت این ظهور و برنامه های پیش روی آن است. از مواردی که همیشه در این مباحث مطرح بوده، این است که چنین حکومتی، فراگیر و جهانی خواهد بود و همگان با اقبال به آن روی خواهند آورد. با گذشت زمان و افزایش مکاتب، تمدن ها، اکتشافات و اختراعات، همواره ملت ها و گروه ها در فکر بهبود وضع زندگانی خویش از لحاظ گوناگون بوده، تفاوت سبک زندگی ها و طرز تفکر ها ادامه یافت و موازی با این قضایا همچنان بحث وحدت پیدا کردن مردم جهان در عصر رهبری منجی آخرالزمان نیز مطرح بوده است. علمای ادیان به خصوص اسلام و مذهب تشیع اثنا عشری، همواره در طول قرون گذشته پاسخگوی بسیاری از مسائل و شبهات مهدویت بوده اند ولی یکی از مباحث اساسی ای که واقعاً کم به آن پرداخته شده است و با گذشت زمان، اهمیت پرداختن به آن آشکار تر می گردد، موضوع چگونگی پذیرش دولت منجی موعود توسط مردم جهانی است که در هنگامه ی ظهور، از تضاد ها و کشمکش ها لبریز است. زیرا همان طور که مطرح گشت، جهان امروز پر از درگیری های فکری است و شاید به جرأت بتوان گفت که یکی از عالی ترین جلوه های الهی آن نهضت مقدس، بازگشت دادن مردم به فطرتشان و گردهم آوردنشان در یک مسیر مستقیم الهی است که این اتحاد با محوریت منجی موعود صورت خواهد گرفت. اما به راستی چگونه در جهانی که پر از جبهه ها، شکاف ها و تضاد های فکری، فرهنگی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و سیاسی است، مردم جهان به نهضت منجی موعود گرایش پیدا خواهند کرد؟! چه عواملی و چگونه موجب خواهند شد که جهان هزار و یک رنگ پیش از ظهور، به یک نهضت واحد الهی بپیوندد؟!

  • امیررضا عطری

یا رَحمنُ یا رَحیم ...

 

هر دینی دانش هایی دارد و هر کدام از این دانش ها بزرگانی. هر یک از این بزرگان، از دریچه ی ویژه دانی و تخصص خودشان، به دین نگاه می کنند و مطلب برداشت می کنند. فقیه، دوربین فقهی دارد، متأله دوربین الهیاتی، قرآنی-حدیثی دوربین اصیل ثقلینی و ... ، ولی هیچکدام از این ها، به مغز دین نمی نگرند، حتی قرآنی-حدیثی ها ))به صِرف قرآنی-حدیثی بودنشان(( نمی توانند ادعا کنند که گوهر دین را پیاده می کنند؛ درست است که با منابع دستِ نخست اسلام، سر و کار دارند، منتهی دین برای این که ضمانت اجرایی ای به مردم بدهد که دوستش از دشمنش و کار اصالت دار را از کار قاطی دار بشناسند، ادعا هایش را به بزرگ ترین گونه ترسیم و مشروط به برپا شدن و ((اقامه)) کرده است، برای همین بی تعارف، به ما الگو های معصوم و صریحی همچون امیرالمومنین سلام الله علیه را می شناساند که نگوییم در حکومت علی هم، دیگران نگذاشتند عدالت کامل رعایت شود، زیرا تاریخ و هستی گواهی می دهند که علی برای اجرای عدالت، همه ی توانش را و تا پایان عمرش به کار گرفت. آیا ما هم همه ی زورمان را و همیشه در راه عدالت زدیم؟! عصمت علی هم بهانه های ما را می بُرد، چون معصوم بودنش نشان می دهد که ما باید در همه چیز و همیشه او را الگوی خود قرار دهیم و اگر بنا بر توجیه کم کاری مان بود، اصلاً الگو های دینی ما نمی بایست معصوم بودند، تا ما از زیر مسئولیت کار هایمان در برویم! و این با حکمت الهی نمی سازد.

پس جوهر دین، در افق و نگاهی بالاتر و والاتر آغاز می گردد. اگر همه ی اسلام را بفشاریم و چکیده کنیم: یعنی در اصولش که توحید، نبوت، امامت، معاد و عدالت است و در روشش که اعتقادی، احکامی و اخلاقی است، نگاهی فراگیر داشته باشیم، جانِ همه اش و بیخ و بنیاد همه اش، درد ((انسان)) است و ((انسان)) و ((انسان)) ...

درد انسانیت داشتن هم بنا به عقلِ عُقلا و نما و روحِ قرآن و روایات اهل بیت سلام الله علیهم، به این نیست که من تنها سخنان مهربانانه و با لبخند بزنم، گناه همه را بشورم و نمایش های جاذبه دارِ محض داشته باشم، بلکه این را یک کودک 5 ساله هم می داند که چیزی واقعی است که اثر بکند، به شعار و حرف نیست. جایی دین در حال پیاده سازی است که مردم کف خیابان اعلام عمومی بکنند که ما داریم تلاش های ملموس و اثرگذار در راه عدالت عمومی و همه جانبه را در قلبمان و روی قالی خانه مان می بینیم. کسی که این دست ویژگیِ اجرا کُنندگی دارد می تواند بگوید که من منتظر ظهور امام دوازدهم هستم. وگرنه اگر ادعای دینداری کند، از 3 حال بیرون نیست: 1. یا دو رو و منافق است 2. یا اصلاً پایه ی دین را نگرفته و نمی داند 3. یا فقط مسلمانی است که تنها ور رفتن و سرگرم شدن با نوشته های دینی، را دوست دارد./ با احترام.

  • امیررضا عطری

پیرو 2 برای کتاب ((فارس و فارسی کرمانشاهی: درآمدی با واژه نامه ای گذرا)):

 

یدُاللهِ فوقَ أیدیهِم. یک صبح تابستانی، کرمانشاه، 1400. چهارراه شیر و خورشید. عکاس: خودم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

برخی دیگر از نام های خانوادگی ویژه ی پارس های کرمانشاهی:

برای این موضوع، تنها نیاکان پدری (پدر-پدر-پدر-...) مدنظرم نیست، بلکه کلیت نژادی خاندانی آن خانواده مدنظرم است.

70. صدف 71. آجیلیان 72. دُریَتیم 73. تیمورپور 74. اَربابی 75. برخی های زارعی 76. مُنَقَّش 77. برنجیان 78. فیض نوروزی 79. خوروَش 80. ربیعی 81. عمویی وَ 82. خوزستان و برخی از سادات، از نمونه: 83. فیض رحیمی.

 

اگر کسی با سندیت و استدلال، مدعی نادرست بودن جای گیری یکی از این نام های خانوادگی در این فهرست است یا خواهان افزوده شدن به آن است، می تواند مطلب خود را برای من فرستد که پس از راستی ­آزمایی بنده، در ویرایش های بعدی زدوده یا در تلافی­ نوشت های پسین افزوده خواهد شد. با سپاس و احترام.

 

برخی از پارس های کرمانشاهی سرشناس اجتماعی:

پیش از گشودن این گفتار، بایسته است که بگویم: به راستی که پرداختن به پیشینه ی دیگر اقلیت های این ((اُستان)) بایسته و شایسته است: 1. پارتی (پهلوی) ها، 2. دیگر ایرانیان کوچ کننده، 3. دیگر ایرانی های زاده شده و بزرگ شده یا هر دو، 4. یهودیان و مسیحی ها به ویژه آشوری ها و ارمنی ها 5. آریایی ها و غیر ایرانی ها، که با دریغ، بیشتر سه دسته ی نخست به بیرون از استان کرمانشاه و بیشترِ نزدیک به همه ی دو دسته ی پایانی در دهه های پیش به بیرون از ایران کوچ کرده اند؛ به خصوص این که یهودیان و مسیحی های شهر کرمانشاه و سرشناسانشان، حق بزرگی به گردن خدمات اجتماعی و اقتصاد این شهر و استان داشته اند. توضیح این که فارس های شهر و این اقلیت ها، در کنار هم یک جمعیت کلان به ویژه در مرکز استان را می ساخته و می سازند. نه این که بخواهم مرزبندی میان کرد و غیر کرد بکنم، بلکه وظیفه ی من پژوهشگرِ فرهنگی این است که عین واقعیت موجود را ببینم و حالا در این گم شدگیِ هم استانی هایم که حافظه ی تاریخی شان را از دست داده اند، این تلنگر را به مغز اجتماع بزنم که: باید بدانیم با این که درست است جا هایی در جهان هستند که یکدست اند، ولی  آجر های خانه ای که ما کرمانشاهیان در آن زندگی می کنیم را تنها یک دست نساخته است، هر چند دیگر دست هایی به شمار کمتر.

تاریخ، وجود دارد. یکدیگر را پاس بداریم!

من می توانم افراد فرهیخته و دست به کار، فراوان از فارس های کرمانشاهی بگویم، ولی برای این که برای خواننده آشکار تر و ملموس تر باشد، اشخاصِ بِه نام را بر می شمارم که هم بر آگاهی مخاطب آسان تر افزوده گردد و هم برای کسی شبهه ی ((معروف سازی)) پیش نیاید.

 

1. شهید حسین خان معین الرعایا (صاحب تکیه):

سُراینده، نیکوکار مذهبی عصر قاجاریان و بنیادگذار تکیه ی منسوب به معاون الملک.

  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396