امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۲۶ مطلب با موضوع «علوم انسانی Humanities :: تاریخ History» ثبت شده است

کارهای پراکنده:

 

 

بنیادهای نظری رواداری اجتماعی با نگاهی بر آیات و روایات

چکیده:

با نگاه به فراز و فرود های اجتماعی-سیاسی در تاریخ، روند تجربیات انسانی در گذر زمان تا به عصر معاصر به گونه­ای پیش رفته است که در عرصه ی حکمرانی سیاسی در جهان، شعارهای خط مشی خود را برای حفظ ثبات جامعه، بر رعایت حقوق متقابل قرار داده اند. راهکارهای سیاسی موجود مبنی بر رابطه ی مستقیم پاسداشت حقوق انسانی و گروه های انسانی در اجتماع است که نهایتاً به زد و خوردهای درون اجتماع نینجامد. ریشه های این رواداشتن ها و قائل شدن حق آزادی برای ابراز حقوق آحاد و اجتماعات گوناگون، بی گمان چون به محتوای فرهنگی باز می گردد پس به لحاظ موضوع به علم اخلاق پیوند می خورد و در تاریخ اخلاق نیز سرنخ این موضوع به شیوه های دینداری و رحمانی در تاریخ باز می گردد. با نگاه به آموزه های اصیل اسلامی به عنوان یک دین یکتاپرستانه در مرزبندی دین در جهان امروز، نه تنها ریشه ها و تأییدات روادانستن حق ابراز حقوق برای افراد و گروه ها را برای به خشونت کشیده­نشدن جامعه بلکه با تأکید بر کرامت انسان می بینیم، در قالب پندها و راهکارهایی که در آیات و روایات اشاره شده است بنیادهایی نظری نیز بر این موضوع را می توان از مسائل شخصی تا سیاسی، در این نگاه گذرا تا حدودی به دست داد.

واژگان کلیدی: رواداری، مدارا، تسامح، تساهل، رحمانیت، اجتماع، بنیاد دینی

 

 

مراکز حدیثی کم شناخته؛ وابسته به ایران (1)

چکیده:

همیشه در تاریخ حدیث اسلامی، مراکز و شهرهایی به دلیل تجمعات دینی یا ارتباط گیری های سیاسی، مرکزیت افزون تری در نشر روایات داشته اند. شهرها و سرزمین های حجاز، کوفه، قم، شام، بغداد و مصر در رأس این بازخوردها قرار داشته اند و دیگر وابسته ها یا جریان های مشابهشان نیز در رده های بعدی قرار می گیرند. در این میان شهرهایی نیز که تا حدودی به نظر می رسد که به دلیل آرامش نسبی شان از این زد و خورد آرا به دورتر بوده اند، فعالیت های حدیثی شان در تاریخ حدیث به گونه ی شایانی محل توجه نبوده است. تا جایی که برای واسازی هویت حدیثی آن ها و غنای افزون تر هویت دینی، مجبور هستیم در پژوهش هایی این چنین، به گام هایی نخستین و صرفاً بازیابنده بسنده کنیم تا بتوان در گام های بعدی، جورچین بازیابی هویت ارتباطی و سهم نشردهندگی شان در جغرافیای تاریخ حدیث اسلامی را بازیابیم. در این جستار، ردگیری راویان وابسته به ایران زمین، ما را به ارائه ی دسته بندی ای ساده و آغازگر برای شخصیت حدیثی مرتبط ایران واداشته است. خانواده ی احادیث و واژگان تاریخی رهگیری شده، ما را به شش حوزه ی حدیثی کم شناخته شده ی اصفهان، منطقه ی فارس، کرمان، ارمنستان و تفلیس رسانده است. سهم گیری های فزون تر و معنایافته تر هویتی این نگاه، در آماربندی های پس از بازجست هایی این چنین، خواهد بود. این نوشتار، نمونه ی 1 این مجموعه است.

واژگان کلیدی

تاریخ حدیث، حوزه های حدیثی کم شناخته، حدیث در ایران، مرکز ایران، جنوب ایران، قفقاز

 

 

مراکز حدیثی ناشناخته؛ باختر ایران

چکیده

همیشه در تاریخ حدیث اسلامی، مراکز و شهرهایی به دلیل تجمعات دینی یا ارتباط گیری های سیاسی، مرکزیت افزون­تری در نشر روایات داشته اند. شهرها و سرزمین های حجاز، کوفه، قم، شام، بغداد و مصر در رأس این بازخوردها قرار داشته اند و دیگر وابسته ها یا جریان های مشابهشان نیز در رده های بعدی قرار می گیرند. در این میان شهرهایی نیز که تا حدودی به نظر می رسد که به دلیل آرامش نسبی شان از این زد و خورد آرا به دورتر بوده اند، فعالیت های حدیثی شان در تاریخ حدیث به گونه ی شایانی محل توجه نبوده است. تا جایی که برای واسازی هویت حدیثی آن ها و غنای افزون تر هویت دینی، مجبور هستیم در پژوهش هایی این چنین، به گام هایی نخستین و صرفاً بازیابنده بسنده کنیم تا بتوان در گام های بعدی، جورچین بازیابی هویت ارتباطی و سهم نشردهندگی شان در جغرافیای تاریخ حدیث اسلامی را بازیابیم. در این جستار، ردگیری راویان باختر ایران زمین، ما را به ارائه ی دسته بندی ای ساده و آغازگر برای شخصیت حدیثی غرب ایران واداشته است. خانواده ی احادیث و واژگان تاریخی رهگیری شده، ما را به شش حوزه ی حدیثی کم شناخته شده ی قِرمیسین، دینَوَر، حُلوان، سِیمَره، نهاوند و همَدان رسانده است. سهم گیری های فزون تر و معنایافته تر هویتی این نگاه، در آماربندی های پس از بازجست هایی این چنین، خواهد بود.

واژگان کلیدی

تاریخ حدیث، حوزه های حدیثی کم شناخته، حدیث در غرب ایران، قرمیسین، سیمره، همدان

گزیده ای از متن:

نخستین سلسله ی ایرانی، کرد، مسلمان و شیعه ی دوازده امامی تاریخ ایرانِ پس از اسلام، سلسله ی آل حَسَنوِیه از کردهای بَرْزَکانی ایران در این ناحیه (پهنه ی پهناور شهر کنونی کرمانشاه و پیرامونش) بنیادگذاری کرد و حکمرانی اش را (در همه ی منطقه ی کرمانشاهان) پی گرفت. حدود نیمه دوم قرن چهارم هجری به مدت ۶۰ سال در دوره پریشانی خلافت عباسی در ایران، بر کل ناحیه ی قِرمیسین=کرمانشاه (مرکزیت جبال و ماه=ماد) و بخش هایی از همدان، کردستان، کردستان عراق، تا مرزهای آذربایجان و بخش هایی از لرستان و خوزستان فرمان راندند. نک: (دایرة المعارف بزرگ اسلامی، آل حسنویه) (عطری کرمانشاهی، حکومت های تاریخ ایران، 4)

به علت ویژه ترین موقعیت جغرافیایی-سیاسی کرمانشاه در مرزهای باختری-ارتباطی ایران و به گواه آثار باستانی موجود، حضور اقوام فارس در این پهنه و شهر و جریان فرهنگی-دینی-مذهبی آن هم، همیشه در تاریخ ایران و این دیار، دارای جریان و محسوس بوده است. نک: (عطری کرمانشاهی، فارس و فارسی کرمانشاهی، 13)

از راویان:

معقل قرمیسینی (سده سوم)/ محمد بن معقل قرمیسینی (سده سوم)/ ابراهیم بن شیبان قرمیسینی (337-؟)/ عمر دینوری قرمیسینی (330-؟)/ ابواسحق ابراهیم قرمیسینی (332-؟)/ احمد بن حسن قرمیسینی (358-؟)/ احمد بن حسین قرمیسینی(375-307) نک: (ظهیری، ص133-131)

 

 

اثرگذاری زیست بوم سیاسی-فرهنگی شام بر جریان جعل حدیث

چکیده

بر پایه ی یافته های مسلم تاریخی و روایی، پدیده ی جعل و دستبرد در احادیث اسلامی و نسبت دادن آن جعلیات به ویژه به پیامبر خاتم، رخ داده و میزان آن قابل توجه و رسیدگی می باشد. در این میان سهم بهره گیری های دنیوی و دستآورد اقبال عمومی به محوریت امور سیاسی و اقتصادی و گاهی هم با ابزار کردن توهم خدمت ذوقی به دین و جریان و بدعت سازی، از انگیزانند ههای ان بوده است. آغاز جریان گفته ی دروغ بستن به رسول الله، باتوجه به شواهد موجود، از زمان حیات خود رسول الله بوده ولی آغاز پیوستگی توانمند و رواج یافته ی آن، با خلافت معاویه و امویان در فضای دورتر و آرام تر و متنعم تر شامات، ساخته شده است. اوج گیری جعل حدیث به زبان پیامبر، در دوره ی امویان و عباسیان، به علت فرصت های سهم گیری در درگاه سیاسی تمامیت خواه در برابر حضور امامان اهل بیت در جامعه، همیشه در اوج و پشتیبانی شده، بوده است. فرقه گرایی در فضای متکثر شامات و پیرامون، زمینه ی موثر این حرکت است. مدح معاویه و امویان، مدح شامات و دمشق، افترا به پیامبر، مذمت اهل بیت و ساختن جاذبه ها و دافعه های ساختگی، از گونه های برجسته ی این طرح هستند.

 

واژگان کلیدی

شامات- جعل حدیث- امویان- بدعت- خلافت

 

  • امیررضا عطری

یا خالق و یا مدبر ای آفریننده و ای چاره اندیش

 

ای همه ی اهل عالم ...!

ما باعثان قتل های فراوانیم ...

شرف داشته باشیم و انسان را به کشتن ندهیم!

انسان کشتنی نیست، انسان زندگی کردنی است!

1. ارزش جان یک انسان از همه ی دنیا و آخرت بالاتر است.

بیشتر مردم ایران!

به ویژه توده های متوسط و مستضعف جامعه!

می دانم که از شرایط کنونی زندگی و اجتماعی تان ناراحت و بیزارید. ولی یک پرسشی از شما دارم:

به دیدگاه شما تنها در همین 100 سال پیش، چند میلیون نفر انسان، روی زمین، برای کشمکش های سیاسی، قربانی و کشته شده اند؟!

انسان هایی که عزیز عزیزانشان و خانواده شان بودند و بسیاری نیز از داغ آن ها دق کردند.

چه چیزی خون بر زمین ریخته ی آن ها را جبران خواهد کرد؟!

دیگران، تقصیر خود را به گردن خدا و با وعده ی جبران در آخرت که محسوس نیست و هیچ ربطی هم به آن ها ندارد نیندازند.

چه چیزی می تواند هزاران فاجعه ی زندگی های تخریب شده و ویران شده ی قربانیان آشوب ها را به عقب و پیش برگرداند؟!

نه این که اعتراض و رواداری شما آشوب باشد! هرگز! یک دانشجوی واقعی و یک هنرمند واقعی چگونه می توانند هرج و مرج کنند؟! هرج و مرج کار آشوبگر است نه مطالبه گر. خواه این آشوبگر در دل معترضان باشد یا در مسئولان.

مسئولان از کشوری تا لشکری وظیفه شان هماهنگی با هم برای خدمت به مردم است، در غیر این صورت مسئولیتشان دیگر معنا ندارد و مردم هم وظیفه شان در قبال زندگی شان، بهره گیری از نعمت ها و در قبال مسئولان، کمک و نقد است.

اگر جایی وضع خوب پیش رود، بیشتر مردم اعتراض نمی کنند ولی اگر برعکس باشد و خواست مسئولیتی از بالاترین جایگاه های کشور تا آموزگاران، برای شنیدن سخن شخص معترض نباشد، زد و خورد پیش می آید.

  • به راستی جایی که ((دلسوزیِ گسترده)) باشد، هرگز کار به این نما کشیده نمی شود.

ولی من می خواهم با شما از تکامل تاریخ سخن بگویم:

  • امیررضا عطری

ی:

یُقُر: استوار و چالاک. نیرومند و با اقتدار.

یوها: پرخور و شکم دریده.

یِه­ لا: یه ور. افتاده.

یِیگَر: ]یِگَر[ خودرأی و پافشار.

یاالله یارِت: ]یا و الله: عربی[ ]تلفظ: یالّا یارِت[ گروه­واژه ای برای پاسخ به عبارت یاالله.

یَخ و ماس: ]تلفظ: یَخُ ماس[ ]یخ و ماست[ آدم شل، کند و سخت صحبت.

یَکی چَکی: ستیز. یکی به دو.

یِگانَه وار: دوستانه. خودمانی.

یِه رو نِیرو: یک روز نه یک روز. یک روز در میان.

یِه کَلَه: ]کنایی[ یک­سر. یک باره. پیوسته.

 

2-2. اصطلاحات:

آتِشِ زیرِ قَزان: بلوا کننده. ناآرامی دهنده. اختلاف انگیز.

اَکِه خُدا بَرات نَسازَه/ اَکِه ِامامِ زَمان بَرات نَسازَه: بیچاره بشوی! ]با حذف ((اَکِه)) و تبدیل ((نَسازَه)) به ((بِسازَه))، به دعا دگرگون می شوند، به معنای: خوشبخت باشی.[

اَنِ مَنَه قِرقِرَه نَکُن:  کم حرف های من را تکرار بکن.

خاکِتَم: خاک پاتم!

خانَه رُمیدَه/ خانَه تُمیدَه: آدم نادان و خیره سر.

خانِی قِسمَت بِرُمَه ]خانِه یِ[: کنایه ای شوخی­گون، برای مقصر دانستن تقدیر در سرنوشت بد خود، به ویژه برای ازدواج!

دَردِت بِه عُمرِم/ دَردِت بِه مالِم: دردت به هستی ام بخورد!

دَس بِزَنی خاک، بِشَه طَلا: الهی خوشبخت باشی!

دِلُ و جیگَرِت پاین بیا/ دِلُ و جیگَرِت بیا تو لَگَن: ای بمیری با این کار نادانانه ای که کردی!

دِین بِه گَردَنِت: گناهکار باشی.

سَر اَزِمان نَتوچان/ نَشیوان: آرامش فکری مان را به هم نزن!

سَگِ دَرِ جَهَنِّم: آدم بسیار خشمگین و گیر دهنده.

شِکَم اَ سَرِش دَرَّفتَه: خیلی بی شرمانه، پرخوری می کند.

قُلِشَه گِرِفتَه: گیر داده و ول نمی کند!

  • امیررضا عطری

غ:

غِیری: ]غَیر: عربی[ اندکی. یک مقداری.

غول: ]عربی[ برای آب و جای آب: ژرف. عمیق.

 

ف:

فارس: ]در ریشه: پارس[ شهروند فارس نژاد فارسی زبان یا با نژاد و زبان غالب فارسی.

فِجیل: برگ تربچه ای که تربچه نمی دهد.

فِرت: به هدف نزدن. هدف را رد کردن.

فِرز: تند و شتابدار. چالاک. سریع.

فِرَّه: پرتاب.

فُوش: ]واو میان دو لبی[ ]فارسی شده ی فحش. فحش: عربی[ دشنام.

فیتِک: ضربه با انگشت دست که از پشت انگشت دیگر، آزاد شود.

فیسو: با فیس و افاده.

فیکَه: سوت بلند دهانی با کمک دست یا بی کمک آن.

فیکِنَه: ابزار سوت، مانند سوت داور فوتبال.

فِتِ قِلقِل: آشوب انداختن. هیاهو درست کردن.

فِتِ فِت: ]فِتِ فِت کَردَن[ غیبت و پشت سر دیگران سخن گفتن، به ویژه برای زنان.

فِت و فات: ]فِت و فات کَردَن. تلفظ: فتُ فات کردن[ فِتِ فِت

فِس فِس: ]کنایی[ آرام و خونسرد کار کردن.

فِلِ فِل: به هوس افتادن. آرام آرام در هوای انجام کاری افتادن.

  • امیررضا عطری

د:

داش: آتشی. تنوری. سوخاری. خوراکی بریانی.

داشتَن: ]ماضی بعید[ ]واو میان دو لبی:[ داشتُودَم، داشتُودی، داشتُود، داشتُودیم، داشتُودین، داشتُودَن.

دِراریم: دربیاریم. دِرار: دربیاور.

دِرّاندَن: پاره کردن. جِر دادن.

دِراوُردَن: درآوردن.

دِرایم: دربیاییم. بیرون بیاییم.

دِردُو: ]واو میان دو لبی[ ]شاید دَردُو: در دویدن[ فعال و حق گیر. تلاشگر و هوشیار.

دَرزی: ]قدیمی[ ]دَرز: به مَجاز: باسن[ آمپول.

دُرُس: ]از ((درست))[ ]کنایی[ بی شرف و پست.

دَرَقَت: توان. زور. نیرو.

دِرِک: گیاه هرز.

دِرِّندَه: آدم بی رحمِ بی فکر.

دُرو: دروغ.

دُروزِن: دروغگو.

دِرّیدَن: 1. دَریدَن. پاره شدن. جِر خوردن. 2. دَراندَن. پاره کردن. جِر دادن. جِراندَن. جِرّاندَن[1].

دُز: دزد.

دُزی: دزدی.

دَسگایی: ]دستگاهی[ ]صمیمانه[ لوس و مسخره.

دَسَه ­لات: ]شاید کوتاه سازی ((دست­ساخته هایش، پیش رویت است.)) باشد.[ ]بیشتر زنانه[ هنر و کمالات.

  • امیررضا عطری

2- زبان:

2-1. واژه نامه:

الف:

آ:

آ: 1. آری. 2. آهان.

آباجی: ]ترکی: آغاباجی[1][ خواهر. آبجی ]صمیمانه[.

آبِرا: ]ترکی[2]-مغولی[3]+فارسی: آقابَرادَر[ برادر جان.

آبشوران: 1. جریان آبی که از میان شهر می گذرد. 2. محله ای کشیده در میان چند محله ی شهر کرمانشاه.

آخُون: ]در شیعیان[ ]شاید مخففی از آغا + خُوندِگار، به معنی خداوندگار[4][ آخوند. روحانی.

آخُونی: طلبگی.

آدای: آقا دایی. دایی جان.

آرَحیم: ]رَحیم: عربی[ 1. آیت الله آقا رحیم آل آقا، از علمای اواخر دوره ی قاجاریان. 2. مسجد قدیمی آیت الله آقا رحیم آل آقا.

آری: آره[5]. بله.

آستوری: ]آرامی[ آسوری. آشوری. مسیحی آشوری.

آشیخادی: ]شَیخ و هادِیّ: عربی[ ]فارسی-کردی[ 1. آیت الله شیخ محمد هادی جلیلی، از علمای اوایل دوره ی پهلوی. 2. مسجد قدیمی آیت الله شیخ محمد هادی جلیلی.

آشورا: آبشوران.

آقا: ]ترکی[ ]در شیعیان[ آخوند. روحانی.

آنا: ]حرف ندا[ ]شاید ((این همان است))، ((ایناهاش)) و ((ایناهاتش[6])) باشد[ 1. اینه. همینه. 2. بگیرش. 3. حواست به من باشه.

آو: ]واو میان دو لبی[ آب.

آه: آری. آره.

آب پَر: لبه ی برجسته ی بام.

آتِش رَفتَن بِه بالا وَ پاین: آتِش رفتن به.

آتِش رَفتَن بِه: 1. ]با فعل ماضی نقلی ناقص ((رفته))[ وصف نفرین­وارکسی که با سرد کردن یک مکان در روز های سرد، اعضای آن مجموعه را لرزان کند: آتش رفته بشش! 2. ]با فعل و وصف پیشین[  برای کسی که بسیار شلوغ کاری می کند: آتش رفته بششان! 3. ]با فعل مضارع التزامی گفتاری ((بِرَه))[ نفرین دچار شدن دو گونه شخص پیشین، به آتش گرفتگی فرضی: ]برای نمونه ی جمع:[ اَکِه آتِش بِرَه به همه­شان!

آش عَباسعَلی: ]عَبّاس و عَلِیّ: عربی[ آشِ وَسَلی. گونه ای آش مقوی و گوشت دار ویژه ی شهر کرمانشاه.

آشِ وَسَلی: آش عباسعلی.

  • امیررضا عطری

پیرو 2 برای کتاب ((فارس و فارسی کرمانشاهی: درآمدی با واژه نامه ای گذرا)):

 

یدُاللهِ فوقَ أیدیهِم. یک صبح تابستانی، کرمانشاه، 1400. چهارراه شیر و خورشید. عکاس: خودم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

برخی دیگر از نام های خانوادگی ویژه ی پارس های کرمانشاهی:

برای این موضوع، تنها نیاکان پدری (پدر-پدر-پدر-...) مدنظرم نیست، بلکه کلیت نژادی خاندانی آن خانواده مدنظرم است.

70. صدف 71. آجیلیان 72. دُریَتیم 73. تیمورپور 74. اَربابی 75. برخی های زارعی 76. مُنَقَّش 77. برنجیان 78. فیض نوروزی 79. خوروَش 80. ربیعی 81. عمویی وَ 82. خوزستان و برخی از سادات، از نمونه: 83. فیض رحیمی.

 

اگر کسی با سندیت و استدلال، مدعی نادرست بودن جای گیری یکی از این نام های خانوادگی در این فهرست است یا خواهان افزوده شدن به آن است، می تواند مطلب خود را برای من فرستد که پس از راستی ­آزمایی بنده، در ویرایش های بعدی زدوده یا در تلافی­ نوشت های پسین افزوده خواهد شد. با سپاس و احترام.

 

برخی از پارس های کرمانشاهی سرشناس اجتماعی:

پیش از گشودن این گفتار، بایسته است که بگویم: به راستی که پرداختن به پیشینه ی دیگر اقلیت های این ((اُستان)) بایسته و شایسته است: 1. پارتی (پهلوی) ها، 2. دیگر ایرانیان کوچ کننده، 3. دیگر ایرانی های زاده شده و بزرگ شده یا هر دو، 4. یهودیان و مسیحی ها به ویژه آشوری ها و ارمنی ها 5. آریایی ها و غیر ایرانی ها، که با دریغ، بیشتر سه دسته ی نخست به بیرون از استان کرمانشاه و بیشترِ نزدیک به همه ی دو دسته ی پایانی در دهه های پیش به بیرون از ایران کوچ کرده اند؛ به خصوص این که یهودیان و مسیحی های شهر کرمانشاه و سرشناسانشان، حق بزرگی به گردن خدمات اجتماعی و اقتصاد این شهر و استان داشته اند. توضیح این که فارس های شهر و این اقلیت ها، در کنار هم یک جمعیت کلان به ویژه در مرکز استان را می ساخته و می سازند. نه این که بخواهم مرزبندی میان کرد و غیر کرد بکنم، بلکه وظیفه ی من پژوهشگرِ فرهنگی این است که عین واقعیت موجود را ببینم و حالا در این گم شدگیِ هم استانی هایم که حافظه ی تاریخی شان را از دست داده اند، این تلنگر را به مغز اجتماع بزنم که: باید بدانیم با این که درست است جا هایی در جهان هستند که یکدست اند، ولی  آجر های خانه ای که ما کرمانشاهیان در آن زندگی می کنیم را تنها یک دست نساخته است، هر چند دیگر دست هایی به شمار کمتر.

تاریخ، وجود دارد. یکدیگر را پاس بداریم!

من می توانم افراد فرهیخته و دست به کار، فراوان از فارس های کرمانشاهی بگویم، ولی برای این که برای خواننده آشکار تر و ملموس تر باشد، اشخاصِ بِه نام را بر می شمارم که هم بر آگاهی مخاطب آسان تر افزوده گردد و هم برای کسی شبهه ی ((معروف سازی)) پیش نیاید.

 

1. شهید حسین خان معین الرعایا (صاحب تکیه):

سُراینده، نیکوکار مذهبی عصر قاجاریان و بنیادگذار تکیه ی منسوب به معاون الملک.

  • امیررضا عطری

پیرو 4 برای کتاب ((فهرستی از مراجع دینی شیعه و درآمدی منتقدانه ی مختصر بر روحانیت شیعه)):

 

إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏

 

مرجع درگذشته:

/ زادگاه و زادسال- پرورشگاه- تحصیلگاه- اقامتگاه- درگذشتگاه و درگذشتسال- آرامگاه، روشنگری ویژه ی کوتاه./

 

  • آیت الله ملا حبیب ­الله شریف کاشانی (حبیب الله شریف ساوِجی کاشانی)
  • امیررضا عطری

شبی تار، کرمانشاه، پاییز 1396. خیابان خیام.(نگاره ی شخصی)

 

به نام او ...

 

    چُنین پنداشتم که دنبال کردن مفصل این دنباله نوشتار، چون به درازا خواهد انجامید و نمونه های همانندش و بهترش وجود دارند و موضوعات دیگری در پایه های اجتماع کنونی برایم اولویت و نخستینگی بیشتری برای پر کردن جای خالی شان دارند که برایشان به نیروی پژوهش و نوشتن بپردازم، کار درست این است که جان مطلبم را تنها فهرستوار بیان کنم و راهکار هایش را به مطالعه و تجربه ی شخصی هم میهنان، هم زبانان و هم فرهنگانمان بسپارم.

بی گمان، نشان دادن کاستی ها، خود نخستین گام در کنجکاو کردن و پالایش و اصلاح بدی ها است. بازگویی بیشتر و راه حل های اسلام گرایانه شان را هم می توان در تفکر ((علوم قرآن و حدیثی)) شیعی، اندیشه های اندیشمندان اصیل شیعی و مطالعات تطبیقی-میان رشته ای شیعی بازیافت.

  • امیررضا عطری

 

یا قدیمَ الاِحسان

ما انسان های از آغاز تاریخ تا همیشه، حتی اگر به هم نوع بودنمان هم نیندیشیم، دست کم نمی توانیم منکر این شویم که همه مان با هم پسرعمو-دخترعمو هستیم. همه مان به یک ریشه بر می گردیم. حالا نقاط گوناگون جغرافیایی، ما را به ویژگی هایی در رنگ، زبان و فرهنگ، ویژه کرده است ولی در فطرتمان (ریشه ی دیانتمان)، یک نفس واحده بودنمان و همانند هم بودنمان، مانند هم ایم. برای همین، ما از هم ایم. به سوی هم ایم. برای هم ایم.

لذا به دیده ی انسانیت، مرزی میان ما نیست و فرهنگ هایمان هم دیوار نیست. در هر فرهنگ و ملتی، یاد ها و یادکرد هایی زیبا وجود دارد که می تواند به قشنگی های زندگی انسانی بیفزاید، ریشه های انسان را بازیابی کند و حتی دیگران را به خود فرا بخواند. چنین شیوه های مردمی و کار های یادانگیزی که عقلانی و روح افزا هستند، بی گمان مورد تایید دیانت پاک نیز هستند.

در درون خود من، حس های نوستالژیکی از فضای ایرانی به ویژه فضای فارسی هست که در کنار زبان پارسی و فرهنگ های مثبت ایرانی، به شور ایرانی و شور پارسی ام دامن می زند. شوری که بوی بهشت می دهد و امید رهایی از دوزخ.

آری، این جا، تنها یک ایرانی می داند که:

  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396