امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

فصل سوم: عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدوی

 

جدا از جذابیت های بی نظیر فطری ای که گفتمان مهدویت دارد، از دو نگاه درونی و بیرونی نیز باید عوامل پذیرش جهانی این نهضت را بررسی بنماییم. در این فصل، به عوامل درونی و جاذبه های درون گفتمانی مهدویت برای پذیرش جهانی شدنش توسط مردم جهان، خواهیم پرداخت. عوامل درونی پذیرش جهانی نهضت و دولت مهدویت، عبارت از آن دسته از ویژگی هایی است که خود این نهضت و دولت، در درون خودش دارد که باعث جذب جهانیان به آن می شود. این عوامل از این قرار اند:

 

3-1.    شخص مهدی موعود، اصلی ترین عامل

((یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ‏ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ))[1]

((ای پیامبر، آنچه را که از پروردگارت به سویت ]درباره ی ولایت اوصیائت که آغازش با علی است[ نازل شده است، ]به همگان[ ابلاغ کن، و اگر این کار را انجام ندهی پس ]گویی اصلاً[ رسالتت را ابلاغ نکرده ای، و خدا تو را ]در این باره[ از ]شر[ مردم حفظ می کند، به راستی که خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.))

به اذعان همه ی مفسران شیعه و برخی از مفسران بزرگ سنی، این آیه درباره ی اعلان نصب الهی امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است.[2]

در حدیث لوح حضرت زهراء علیها السلام نیز نام های امامان دوازده گانه ی پس از رسول الله صلی الله علیه و آله که آغازشان با امیرالمؤمنین و ختمشان با حضرت حجت بن الحسن العسکری علیهم السلام است نیز ذکر شده است.[3]

 

«... عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ قَال‏: ... ]قالت فاطمةُ الزهراءُ علیهَا السلامُ[: ... یَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَی اللهُ علیهِ و آلهِ: مَثَلُ‏ الْإِمَامِ‏ مَثَلُ‏ الْکَعْبَةِ، إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی، أَوْ قَالَتْ: مَثَلُ عَلِیٍّ، ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ...‏»[4]

«... از محمود بن لبید است که گفت: ... ]حضرت زهراء علیها السلام فرمود[: ... ای ابو عمر، همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَثَل امام، همانند کعبه است، که ]مردم[ باید به سویش بیایند نه این که او به سوی ]مردم[ بیاید، که از مصادیق بارز ]این مثال،[ علی است، سپس ]حضرت زهراء در ادامه[ فرمود: اما به خدا قسم اگر ]مردم[ حق ]خلافت[ را به اهلش (امامان بعد از پیامبر) می سپردند و از عترت پیامبر خدا پیروی می کردند، هیچگاه دو نفر پیدا نمی شدند که درباره ی خدا، با یکدیگر اختلاف کنند و این روش، نسل به نسل از گذشتگان به آیندگان به ارث می رسید تا هنگامی که قائممان که نهمین فرزند از نسل حسین است، در آخرالزمان به خلافت می رسید ...»

 

«... عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیهِ السلامُ؟ فَقَالَ: لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ‏ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی.»[5]

«... از خلاد بن صفار است که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدند که آیا قائم علیه السلام، متولد شده است؟ پس فرمود: نه، و اگر درکش می کردم، قطعاً همه ی عمرم به او خدمت می کردم.»

توجه داشته باشید که این مطلب را کسی می گوید که خود از امامان اهل بیت علیهم السلام و مقتدای مهدی موعود است. اهل بیتی که شخص مهدی موعود علیه السلام در گرامیداشت جایگاهشان چنین می فرماید:

 

«... ]عن[ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الرَّازِی ... ]قالَ الحُجَّةُ علیهِ السلامُ[: ...‏ مَا رَأَیْتُمْ کَیْفَ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ مَعَاقِلَ‏ تَأْوُونَ إِلَیْهَا وَ أَعْلَاماً تَهْتَدُونَ بِهَا مِنْ لَدُنْ آدَمَ علیهِ السلامُ؟! ...»[6]

«... ]از[ علی بن ابراهیم رازی ... است که گفت: ]حضرت حجت علیه السلام[ فرمود: ... آیا ندیدید که چگونه خدا از زمان حضرت آدم علیه السلام برای شما پناهگاه هایی قرار داد که به آنها پناه ببرید و پرچم هایی قرار داد تا با آنها هدایت شوید؟! ...»

 

بزرگترین و برجسته ترین عامل رویکرد جهانی به گفتمان مهدویت، شخص خود مهدی موعود خواهد بود. اساساً همه ی پیشبرد های اصیل و معنوی ای که رخ می دهد، به واسطه ی وجود حجت الهی است. تمام نقاط قوت دین، حاصل از وجود شخص حجت الهی است و اگر حجت الهی نباشد، رساندن فیض و به طریق اولی شکوفایی معنوی هم نخواهد بود. روح قرآن کریم، امام زمان است و حجت الهی عصر ما و امام زمان ما نیز مهدی موعود علیه السلام است. جدا از هر خیری که حول محور این منجی موعود می گردد و خواهد گشت، هیچ  نعمتی بالاتر از بهره بردن از شخص خود این حجت الهی نیست. همه ی تکاپوی بشر در طول تاریخ نسبت به موضوع منجی آخرالزمان، بیش از هر چیز دیگری برای درک محضر خود این منجی بوده است، یعنی رهایی و نجاتی هم نخواهد بود مگر در گرو بهره بردن از شخصیت این پیشوای منتظَر که در ادیان یکتا پرستانه، او را آخرین واسطه ی الهی مولود برای رسیدن خیر و خوبی ها می دانند. بر این نگاه، هدایت را هم بدون او بی معنا می دانند. بنا بر این، منجی موعود، شخصی است که نماینده ی خدا و مصداق اَتمِّ صراط مستقیم است. اصولاً هیچ جاذبه ای برتر از فضیلت درک خود این پیشوای معصوم نیست، چون اولاً ایشان چکیده ی معنای اصیل زندگی، تجسم هدایت و قرآن ناطق است، ثانیاً همه ی خیرات عمیق مادی و معنوی ای که بشر به دنبال آنها است، از وجود این امام حاصل می شود و تفرع می یابد. جایگاه امامت در قرآن مجید آنقدر گرانقدر است که دنباله ی رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی شده است، آن هم دنباله ای که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله برای مردم علنی و تبلیغش نکند، گویی که اصلاً رسالت خود را ابلاغ نکرده است.

 

((وَ قُلْ جاءَ الْحَقُ‏ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً))[7]

((و بگو: حق آمد و باطل نابود شد، قطعاً باطل، نابود شدنی است.))

 

«... عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهِ السلامُ قَال‏: ... فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ ((وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ)) قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیهِ السلامُ ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ.»[8]

«... از ابو حمزه است که گفت: امام باقر علیه السلام ]در مقام تفسیر آیات قرآن، سخن می[ فرمود: ... ]تا این که[ درباره ی آیه ی 81 سوره ی الإسراء فرمود: هنگامی که قائم علیه السلام قیام کند، قطعاً دولت باطل می رود.»

3-2.    عدالت حقیقی، همه جانبه، فراگیر و بی نظیر

((لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ‏ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ))[9]

((قطعاً پیامبرانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراهشان کتاب و میزان ]سنجش حق از باطل[ نازل کردیم، برای این که مردم عدالت را بر پا کنند و آهن را فرود فرستادیم که در آن قوتی سخت و سود هایی برای مردم است و تا خدا بداند که چه کسانی او و پیامبرانش را در نهان یاری می نمایند؛ قطعاً خدا همیشه و بسیار، توانا و شکست ناپذیر است.))

 

«... أَبِی عِیسَى بْنُ مُوسَى‏ قَالَ: ... أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ صلواتُ اللّهِ علیهِ یَقُول:ُ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلَّی اللّهُ علیهِ و آلهِ: یَا عَلِیُّ، الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ الْمَعْصُومُونَ مِنْ وُلْدِکَ أَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً وَ أَنْتَ أَوَّلُهُمْ وَ آخِرُهُمُ اسْمُهُ اسْمِی یَخْرُجُ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ‏ جَوْراً وَ ظُلْماً، یَأْتِیهِ الرَّجُلُ وَ الْمَالُ کُدْسٌ، فَیَقُولُ: یَا مَهْدِیُّ أَعْطِنِی، فَیَقُولُ: خُذْ.»[10]

«... ابو عیسی بن موسی گفت: ... امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه می فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای علی، امامان رشد دهنده ی هدایت شده ی معصوم، از فرزندان تو، یازده امام هستند و تو اولینشان هستی و آخرینشان نامش همنام من است، او قیام می کند و زمین را از عدالت پر می کند همان طور که از نا عدالتی و ستم پر شده بود. در حالی که مال و ثروت به صورت خرمن خرمن در نزد مهدی است، مردی به سویش می آید و می گوید: ای مهدی، از این دارایی ها به من ببخش. او نیز می گوید: بگیر.»

 

در طول تاریخ، عموماً همیشه سعی بشر بر این بوده است که به تعریف دقیقی از عدالت دست یابد و بتواند به طور کارآمدی در سطح شخصی و اجتماعی، آن را اجراء کند. اصلاً و اساساً، یکی از اصلی ترین مبانی فلسفه ی حکومت و سیاست، تلاش برای نزدیک شدن به عدالت اجتماعی، برای برخورداری هرکس از یک زندگی کرامت مندانه، رعایت وظایف و رسیدن به شکوفایی شخصی و اجتماعی است، اما این که در طول تاریخ، چه تعریف های نامناسبی از عدالت شده است و چه اشتباهات و ستم هایی به نام اجرای عدالت، بر مردم تحمیل شده است، نباید سبب شود که بشر از اصل حکومت و سیاست، بیزار گردد، ستم را جزئی از آن ها بداند و اجرای عدالت را امری محال بپندارد. برقراری عدالت اجتماعی و تبیین نظام حقوقی، بدون وجود یک حکومت واحد، امکان پذیر نیست، چون برقراری عدالت اجتماعی و تبیین نظام حقوقی، به بالاترین سطح قدرت و ابزار مدنی نیاز دارد و این سطح از امکانات فقط در حکومت وجود دارد.

تاریخ، فراوان است از موارد فراوانی در نقاط گوناگون جهان که حکومت و سیاست را ابزاری برای رسیدن به شهوت قدرت خود کرده اند، حق توده های مردم را پایمال کرده اند و به نام عدالت، ناعدالتی کرده اند. وقتی که انسان دین را ناظر بر سیاست گذاری و اجرای قانون قرار ندهد یا فهم درست و مناسبی از دین نداشته باشد و این فهم نادرست را به نام دین، ناظر بر حکومت و سیاست قرار دهد، قطعاً به ناعدالتی، تبعیض و ستم، منجر می شود. همیشه در طول تاریخ، افراد و گروه های مختلفی که قرائت های مختلف و یا متضادی از دین داشته اند و بعضاً به حکومت هم رسیده اند، فهم خود را از دین، فهم درست و مناسبی می دانسته اند و به همین دلیل، اشتباهات خود را یا اصلاً اشتباه نمی دانسته اند و یا در صورت آگاهی از اشتباهاتشان، آن ها را به نام دین انجام می داده اند و به غرض های نفسانی شخصی-حزبی شان می رسیده اند.

عدالت، مخلوق خدای تعالی و یکی از مفاهیم زاییده ی دین الهی است، لذا طبیعتاً اصلی ترین تعریف بسیط از عدالت، در وحی الهی است. طبق سنت الهی نیز خدای تعالی، وحی را با معلم و مجری آن بر بشر عرضه می کند و هیچکسی همچون این فرستادگان الهی، با آموزه های الهی، معنای دقیقشان و نحوه ی ابلاغ و اجرائشان آشنا نیست. جهان هم هیچگاه از حجت الهی، خالی نبوده، نیست و نخواهد بود. گاهی آموزه های الهی، فقط در مقام تبیین قرار داشته اند و ظرفیت های عملی کردنشان وجود نداشته است و به همین دلیل، از مرحله ی ابلاغ به مرحله ی اجراء نمی رسیده اند. در مواردی هم که به مقام اجراء می رسیده اند اما یا مردم از ادامه ی همیاری با آن سر باز زده اند یا دایره ی فراگیری اش تمام جهان نبوده است، کیفیتش به تکامل یافته ترین حالت دینی نبوده است و واسطه های الهی ای هم که در رأس حکومت بوده اند، عمر طولانی ای نداشته اند. تاریخ، چند بار تجربه ی رهبری حکومت به دست یک واسطه ی الهی ]از جمله: حضرت یوسف، حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیامبر خاتم و امیرالمؤمنین علیهم السلام[ را به خود دیده است و می تواند آن ها را با دیگر حکومت های بشری مقایسه کند، تفاوت های اساسی و عمیقشان را متوجه شود و نتیجه گیری عقلانی کند. حال، پس از گذشت هزاران سال از عمر حکومتداری در روی کره ی زمین، انسان باید حتماً به این بلوغ فکری برسد که برای ابلاغ و اجرای درست و اصیل عدالت، باید حکومتی واحد در سر تا سر جهان بر پا شود و زمام امور این حکومت جهانی نیز به یک حجت الهی سپرده شود تا عدالت نیز به صورت حقیقی، همه جانبه، فراگیر و بی نظیر، ابلاغ و اجراء شود. در غیر این صورت، هر گروهی تعریف خود از عدالت را ارائه می دهد و در صورت نزدیک تر بودن گروهی به معنای صحیح عدالت، یا حکومت را در اختیار ندارند و اگر حکومت را هم در اختیار داشته باشند، هرگز نمی توانند جای خالی یک حجت الهی را پر و نقش او را ایفاء کنند و به فهم او از عدالت دست یابند، چون که او خود، تجسم عدالت الهی است و در حقیقت، آبشخور خود عدالت، شخص خود حجت الهی است. آخرین حجت الهی نیز، چکیده و خلاصه ی هزاران سال رسالت رسولان و وصایت وصیان است. جهانی که لبریز از سد سازی حکومت ها برای یکدیگر در جهت جلوگیری از آشنایی با عدالت است، باید و لزوماً به این آخرین حجت بالغه ی الهی پناه ببرد وگرنه دستیابی به عدالت، همچنان به صورت یک رؤیا برای انسان ها باقی خواهد بود.

این فقط حکومت یک شخص معصوم است که ضامن اجرای عدالت در همه ی جهان خواهد بود، زیرا شخص معصوم که تجلی و ظهور دین الهی است و محور این حکومت قرار می گیرد، اساساً نمی تواند که دین و اجرای مبانی آن را فقط برای بخشی از جهان یا مردمی ویژه بخواهد، مگر عاملی خارجی خود خواستار پیوستن به این عدالت دینی نباشد. لذا در آخرالزمان که اجماع جهانی بر نیاز به منجی موعود رخ بدهد، هر عاملی که به محدودیت سازی عدالت بینجامد در تضاد با رسالت آخرین پیشوای الهی است و قطعاً با آن برخورد خواهد کرد.

 

والا ترین جلوه گاه ها که ارزش های متعالی، در آن ها ظهور و تجلی کرده اند و خواهند کرد، این چهار تجلی گاه سترگ اند در همه ی اعصار تاریخ انسان، یعنی: بعثت، غدیر، عاشوراء و مهدی. حاصل بعثت، قرآن کریم است؛ و حاصل غدیر، نهج البلاغه؛ و حاصل عاشوراء، تداوم حیات قرآن، نهج البلاغه، صحیفه ی سجادیه و تعالیم امام باقر و امام صادق علیهما السلام، معارف قرآنی خالص امام رضا علیه السلام و دیگر آثار ائمه ی طاهرین علیهم السلام؛ و حاصل ظهور مهدی عجل الله فرجه، گسترش عدالت است در همه ی جهان، عدالت آفاقی و انفسی.[11]

 

لذا عدالت، یک جزء جدایی ناپذیر و کلان از مفاهیم اسلامی است. به این معنا که در اسلام، اجرای دین بدون اجرای عدالت، یک تناقض بزرگ محسوب می گردد.

 

نکته ی شایان یادآوری درباره ی عدل حقیقی و فراگیر مهدوی این که گاهی در جامعه، عدالت با عدالت صرفاً اقتصادی مشتبه می شود، یعنی گاهی عدالت را به اشتباه فقط در بعد اقتصادی آن می بینند اما عدالت در هر بعدی قابل اجراء است. عدالت حقیقی و فراگیری که منجی موعود ضامن پیاده سازی آن است، عدالت خدا محورانه ای است که به دلیل ذات خالصانه اش، ستم زا نیست و زمینه ی زایش انحصاری سازی حقوق در آن از بین می رود. لذا فقط عدالت همه بعدی که در همه ی جوانب شخصی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، سیاسی و اقتصادی نوع بشر، رخنه ی ریشه ای و پاکسازانه بکند، مصداق کامل برپایی عدالت و سرشاری زمین از قسط است که آیه و روایت یاد شده به آن پرداخته اند که جز با اجماع جهانی بر نیاز به آمدن منجی موعود، شکل نخواهد گرفت.

 

 

 

 

 

 

3-3.    آزادی همه جانبه، فراگیر و بی نظیر

((الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ‏ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ))[12]

((کسانی که از پیامبر برجسته ی اُمّی ای پیروی می کنند که ‏ویژگی هایش را در تورات و انجیل که در نزدشان است می یابند و به کار های پسندیده دستورشان می دهد و از کار های زشت بازشان می دارد و پاکیزه ها را برای آن ها حلال می کند و پلیدی ها را بر آن ها حرام می کند و بار های سنگین و زنجیر ها ]ی مادی و معنوی ای[ را که بر آن ها بود، ]از دوششان[ بر می دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند و حمایتش کردند و یاری اش کردند و از نوری که بر او نازل شده است پیروی کردند، آن ها همان رستگاران هستند.))

 

بر اساس روایات معتبره ]که در دنباله ی مطالب پیش رو، به آن خواهیم پرداخت[، سیره ی مهدی موعود علیه السلام، بر اساس سیره ی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله است. یعنی تجلی و بروز مجدد سیره ی نبوی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی، از نو در شخصیت فردی و اجتماعی منجی موعود علیه السلام تبلور می یابد، لذا اگر در قرآن مجید در ارتباط با بعدی از شخصیت منجی موعود علیه السلام، گویی مطلبی ناگفته، پوشیده و غیر مستقیم است، در حقیقت باید برای آن بخش، به سیره و روش معرفی شده ی قرآن مجید از پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه بیفکنیم و چنین توصیف های قرآنی را باید منطبق بر سیره ی مهدوی نیز بدانیم. به این منظور و به این علت، شکل آزادی ای که پیامبر صلی الله علیه و آله به مردم بخشید و در این آیه به کیفیت آن اشاره شده است، دقیقاً مورد الگوگیری منجی موعود علیه السلام نیز خواهد بود.

 

«قالَ أمیرُالمؤمنینَ علیهِ السلامُ: ... فَاعْتَصِمْ‏ بِالَّذِی‏ خَلَقَکَ‏ وَ رَزَقَکَ وَ سَوَّاکَ ... وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً ...»[13]

«امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ... پس به ریسمان کسی چنگ بزن که تو را آفرید و روزی داد و آراست ... و بنده ی دیگران نباش در حالی که قطعاً خدا تو را آزاد قرار داده است ...»

 

این روایت امیرالمؤمنین علیه السلام، بیانگر کلیت سبک نگاه همه ی اوصیاء پیامبر خاتم علیهم السلام به بحث آزادی است، لذا تجلی حکومتی و جهانی چنین نگاهی نیز در دولت مهدوی در همه ی ابعاد زندگی بشر به وقوع خواهد پیوست.

نمونه ی حکومتی چنین آزادی ای در عهد مهدوی که ضمانتگر اصل آزادی اخلاق محورانه ی جهانی این دولت نیز خواهد بود، آزادی دادن جهانی دولت مهدوی به پیروان همه ی دین ها است.

 

((... عَنْ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللهُ علیهِ وَ آلهِ: بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الرُّومِ أَرْبَعُ هُدَنٍ یَوْمُ الرَّابِعَةِ عَلَى یَدِ رَجُلٍ مِنْ آلِ هِرَقْلَ یَدُومُ سَبْعَ سِنِینَ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ عَبْدِ الْقَیْسِ یُقَالُ لَهُ الْمُسْتَوْرِدُ بْنُ غَیْلَانَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ إِمَامُ النَّاسِ یَوْمَئِذٍ؟ قَالَ: الْمَهْدِیُّ علیهِ السلامُ مِنْ وُلْدِی‏ ...))[14]

((... از ابو امامه ی باهلی است که گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: ]در آینده[ میان شما ]مسلمانان[ و رومی ها ]که نماد غیر مسلمانان هستند[ چهار پیمان صلح و سازش در چهار دوره انجام خواهد گرفت که نماینده ی غیر مسلمانان در این قرارداد، مردی از نسل خاندان هراکلیوس است و ]نخستین دوره ی عمل به این قرار داد،[ یک دوره ی هفت ساله می باشد. سپس مردی از قبیله ی عبدالقیس که به او مستورد بن غیلان می گویند، به ایشان گفت: ای رسول الله، چه کسی در آن هنگام، پیشوا ]ی جهانی مسلمانان[ خواهد بود؟ آن جناب فرمود: مهدی علیه السلام که از نسل فرزندان من است ...))

 

انسان برای تفکرش، انتخابش و سبک زندگی اش، آزاد است و خود باید بین راه سعادت و راه شقاوت و پیمودنشان، انتخابگر و کنشگر باشد. انسان به صورت خدابخشانه و سرشتی، آزادی فکر و عمل دارد و این برای هر انسانی نیز معلوم و محسوس است. تعریف های گوناگونی از آزادی ارائه شده است و این تعریف ها نقاط اشتراکی هم دارند. در طول تاریخ، شهد تلاش های شخصی و گروهی بسیاری برای دستیابی به قدرت بوده ایم و در این میان بسا اوقات، انواع و اقسام برده داری ها وجود داشته است و حتی بسیاری از تحلیلگران مسائل اجتماعی معتقدند که امروزه نیز برده داری مدرن در جریان است که برای توده های مردم، تا حدودی ناملموس و روزمره شده می باشد. با گذشت هزاران سال از تاریخ حکومت ها و تمدن ها و تلاش اشخاص، نهاد ها و قدرت ها برای تبیین حقوق آزادی اما هنوز شاهد کشمکش های جهانی با یکدیگر به اسم آزادی هستیم. در میان این کشمکش های به اسم آزادی، این خود آزادی است که گمشده است. زیرا بشر اگر به یک آبشخور فکری درست، یگانه و یکپارچه پیوند نداشته باشد، طبیعتاً برخورد آراء رخ خواهد داد و هیچ شخص و گروهی هم دست از دفاع از عقاید خویش نخواهد کشید. آزادی نعمتی بخشیده شده از آفریننده ی جهان به انسان است، لذا هیچ کسی جز خالق جهان نمی تواند ادعای بخشیدن این نعمت به کسی را بکند. خداوند از تبیین هیچ یک از نعمت های خود برای بشر فروگذار نکرده است و این تبیین ها به وسیله ی روشنگری های حجت های الهی بر اساس کتب وحیانی بوده است. به عبارتی خود این حجت های الهی، کتاب های وحیانی ناطق و مجسم هستند. برای توضیح یافتن نعمت ها و آموزه های الهی باید به واسطه های الهی که آموزگاران الهی هستند مراجعه کرد وگرنه تفسیر نادرست و نارسی از نعمت های الهی خواهیم داشت. حجت الهی بر اساس وظیفه اش، اصلی ترین تقدیم کننده ی آزادی های اساسی به بشر از طرف خداوند است. آزادی اساسی اصلی، رساندن فیض الهی به انسان ها است که این فیض، از اجازه ی زندگی تا برخورداری از نعمت های الهی را در بر می گیرد. آزادی اساسی فرعی که اگر مردم خواهان رساندن امام الهی به جایگاه رهبری حکومت واحد جهانی باشند، آزادی ای است که امام الهی در ابعاد گوناگون اجتماعی به همه ی مردم می دهد و فشاری در زمینه ی سبک زندگی، مردم را تهدید و محدود نمی کند، اجباری در پذیرش و عمل به دستورات دینی وجود نخواهد داشت و مرز این آزادی، فقط نشکستن هنجار های اساسی اخلاقی است، چون آزادی ای که مرز اساسی نداشته باشد، به آزادی دیگران ضربه می زند و دیگر آزادی نیست. نمونه ی ملموس و شفافی از نشکستن هنجار های اخلاقی اساسی ای که هر انسان، دین و تفکری را در بر می گیرد، ممنوعیت اعمال هم جنس بازانه در جامعه است. پس منظور از آزادی اجتماعی، این نیست که هر کس، هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد، چون در این صورت، حیوانیت و قانون جنگل حکمفرما خواهد بود. گر چه اگر امام معصوم رهبر جامعه ی جهانی باشد، این جامعه تدریجاً علاقه ی خود حتی به مکروهات فردی و اجتماعی را نیز از دست خواهد داد، عملاً زمینه ی حرام برچیده خواهد شد و اگر کسانی قصد سنگ اندازی در راه تحقق عدالت و آزادی اجتماعی را داشته باشند، فشار عملی و مدنی اکثریت مردم جهان، آن ها را در چرخه ی عدالت خواهی و آزادی طلبی خود نرم یا خنثی خواهد کرد. آزمون و خطا کردن هزاران ساله ی بشر در راه حکومت و سیاست، روزافزون شدن بیزاری توده های مردم از ستم های حکومت ها و رسیدن به آخرین راه حل بحران های اساسی جهان که در اعلان تمنای جهانی برای ظهور حجت الهی و پیوند دوباره با او است، ضمانت هایی برای عملی شدن این طرح بزرگ است. امامان شیعه در عمل باعث ریشه کن شدن برده داری در جهان اسلام شدند. آن ها به جز نهادینه کردن مفهوم آزادی در میان پیروان خود، احیاگر آزادگی نیز بودند. آخرین امام نیز آزادی و آزادگی را در جهان به حد اعلای خود خواهد رساند و انواع بردگی را نیز برای همیشه در تمام جهان، ریشه کن خواهد کرد.

 

3-4.    شکوفایی دینی فراگیر

((لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ‏ الْکِتابَ‏ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ))[15]

((قطعاً خداوند به مؤمنان نعمت فراوان بخشیده است که در میانشان پیامبری از جنس خودشان بر انگیخت که آیاتش را بر آنان تلاوت می کند و پاکشان می کند و کتاب ]وحی (قرآن)[ و حکمت را آموزششان می دهد؛ به راستی که آن ها قبلاً در گمراهی آشکاری بودند.))

 

«... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهِ السلامُ أَنَّهُ قَالَ: ... یَقُومُ ]القائمُ[ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ ... لَا یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ ...»[16]

«... از ابو بصیر است که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: ... ]قائم[، به امر جدید و کتاب جدید و سنت جدید و قضاوت جدید قیام می کند ... در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنشگری در او اثر نمی گذارد ...»

 

تاریخ زندگی بشر، همیشه با دین همراه بوده است. اصولاً این دین است که همیشه معنای زندگی بشر را تأمین کرده است. هر جایی که انسان از دین فاصله گرفته است، به بحران هویت دچار شده است. در رأس این هویت بخشی، فرستادگان الهی قرار دارند که کلیات و جزئیات گفتمان دینی را بر اساس وحی الهی، برای بشر تبیین می کنند. دین از سه بخش اعتقادات، شرعیات و اخلاقیات، تشکیل می شود و مسیر زندگی بشر را به سمت سعادت در دنیا و رستگاری در آخرت، تنظیم می کند. در دین ناب، هر چیزی برای خدا و به خاطر خدا است، چون اساساً هر خیری که وجود دارد، مخلوق خدا و از آنِ خدا است. لذا به تعبیر خدا در قرآن کریم، خدا شایسته ی پرستیده شدن و همه ی ستایش ها از آنِ خدا است. اگر انسان از آموزه های واسطه های الهی، دور شود، از گوهر دین دور می شود. چون اصلاً دین بدون امام الهی، معنایی ندارد. حذف امام معصوم از دین، برابر با محو شدن دین است. امروزه ما در عصری هستیم که بنا به فلسفه های غیبت، آخرین حجت الهی در غیبت به سر می برد. یکی از برآیند های این وضع، اختلاف علما دینی با یکدیگر است. درست است که اسلام برای تلاش علمی علمای اسلامی، ارزش و احترام قائل است اما حقیقت این است که اگر امام معصوم، علناً در جامعه حضور داشته باشد، تشتت آرای اسلامی، دیگر معنایی پیدا نمی کند، کاملاً به اصالت و وحدت می رسد و البته که این به معنای بسته شدنِ درِ دانش نیست بلکه به معنای اصالت یافتن و مشخص شدن مسیر روشن دین و دانش، در عصر جدید خواهد بود. کسانی بوده و هستند که با وجود اشتباه بودن دیدگاه هایشان ولی پافشاری بر درستی آن ها دارند و از منظر خودشان، چنین می پندارند که حقیقت را آن ها کشف کرده اند. امروزه در جهانی هستیم که به علت هایی از جمله انفجار اطلاعات، بسیاری سعی دارند که به هر قیمتی هم که شده است، نظریه پردازی دینی-اسلامی بکنند و در درست نمایی انگاره های خود بکوشند. برچیده شدن اصل این موضوع، تنها وابسته به ظهور آخرین حجت الهی است وگرنه همچنان نظریات دینی درست و نادرست، در هم تنیده باقی خواهد ماند، ناخالصی ها دین را فرو می پوشانند و شکوفایی دینی اصیل نیز رخ نخواهد داد. در حقیقت، همه ی آن خیر ها و حقایقی که جهانیان از دین انتظار دارند یا به دنبال آن اند، در وجود این حجت الهی، تجسم یافته است. وحی و دین ناطق، این حجت الهی است. جهانیان باید بدانند که گمشده شان، این شخص است و بر پایی دین بدون کمک گرفتن از حضور علنی او، ممکن نخواهد بود.

تا پیش از ظهور امام زمان علیه السلام، بدخواهان، نادانان و غافلان آنقدر در دین خدا، بدعت، اضافات، کاستی، تغییر و تحریف معنوی می کنند که وقتی آن حضرت می خواهد دین اصیل را که بر اساس فهم اصیلش از قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله است عمل کند، بسیاری از جهانیان چنین می پندارند که ایشان امور جدیدی را آورده است! خودکار شدگی سبک تفکر های ویژه در حکومت های مسلمانان، پیش فرض های ذهنی ای برای مردمشان درست می کند که بسیاری از مردم احساس می کنند که اگر رفتاری اسلام گرایانه بر خلاف مسلمانی روزمره ی آن ها رخ دهد، باید به دیده ی شک منفی و بدبینی به آن نگریست. بسیاری از توده های مردم هم که فهم مناسبی از جایگاه امام معصوم ندارند، نمی دانند که شخص امام معصوم که در عهد مهدوی، امام مهدی علیه السلام است، خود شارع دین می باشد و اگر امر به امور جدیدی بفرماید، به معنای تضاد و بدعت نسبت به قرآن و سنت نیست، بلکه سنت ایشان نیز همچون سنت پدران معصومش، بنا به حدیث ثقلین، همتا و تفصیل قرآن است. لذا این خودکار شدگی های ذهنی آگاهانه و ناآگاهانه، سبب کج فهمی بسیاری از مسلمانان در وهله های نخست نسبت به اوامر آغازین امام مهدی علیه السلام خواهد شد.

 

3-5.    شکوفایی فرهنگی همه جانبه و فراگیر

((وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون‏))[17]

((و همگی به ریسمان خدا (قرآن و محمد و آل محمد) چنگ بزنید و پراکنده و گروه گروه نشوید و نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید هنگامی که ]پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن[ با همدیگر دشمن بودید، پس میان دل هایتان پیوند و دوستی برقرار کرد پس به رحمت او با هم برادر شدید و بر لب گودالی از آتش بودید اما شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه نشانه هایش را برایتان روشن می کند، تا هدایت شوید.))

 

«... عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ یَقُولُ:‏ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللهُ علیهِ و آلهِ مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ، قُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی اللهُ علیهِ و آلهِ أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ یَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِیدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَیَدْخُلَنَّ عَلَیْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُیُوتِهِمْ کَمَا یَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُرُّ.»[18]

«... از فضیل بن یسار است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: قطعاً قائممان هنگامی که قیام کند، با جاهلیت مردم رو به رو می شود، شدید تر از آن چیزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با نادان های عصر جاهلیت رو به رو شد، و گفتم: آن چگونه است؟ فرمود: قطعاً پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به میان مردم آمد در حالی که آن ها سنگ های کوچک و بزرگ و چوب های باریک و درشت تراشیده شده را می پرستیدند و قطعاً هنگامی که قائممان قیام کند، به سوی مردم می آید در حالی که آن ها کتاب خدا را بر ضد او تأویل می کنند و به وسیله ی کتاب خدا، با او به ناحق مجادله می کنند، سپس فرمود: اما به خدا سوگند که قطعاً عدالت او حتی در داخل خانه هایشان نیز وارد می شود، همان طور که گرما و سرما وارد می شود.»

 

با تدبر در این روایت، به نظر می رسد که یکی از دلیل های بیشر بودن جهالت مردم در هنگامه ی ظهور امام مهدی علیه السلام نسبت به هنگامه ی بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این باشد که در آخرالزمان، پیشرفت های مادی فراوانی رخ داده، زندگی ها مدرن و مجلل شده اند و بسیاری از مردم ادعای فضل و دانش دارند، اما با این وجود، بر خلاف فطرت و حق عمل می کنند و به عبارتی، نه تنها جاهلیت وجود دارد بلکه با سبکی مدرن، افزون تر گشته است، اما در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله، به این کیفیت و اندازه نبود. لذا یکی از مسئولیت های ولی عصر علیه السلام، برخورد فرهنگی با جهل مرکب فرهنگی در جامعه است، زیرا تا بنیان های فکری جامعه پاکیزه از اشتباهات خودکار شده نگردد، دیگر اصلاحات نیز کارآیی مطلوب نخواهد داشت.

 

از کوچکترین واحد های تجمع بشری گرفته تا بزرگترین تمدن های کمی و فکری بشری، همیشه تجمع انسان ها همراه با فرهنگ بوده است. این تجمع، گاهی منطقه ای است، مثلاً شهر، استان و کشور، و گاهی فکری است، مثلاً مارکسیست ها، لیبرالیست ها و شیعه ها. فرهنگ ها و تمدن ها به طور مدام و روزافزون در حال برخورد با یکدیگر اند و همدیگر را قضاوت می کنند. عقل ترازویی است برای تشخیص این که کدام قسمت ها یا تمام یک فرهنگ، درست یا نادست است. دین، روشنگر، استوار کننده و جلا دهنده ی عقل است و مسیر صحیح عقلانیت را تبیین می کند که عقل ماهیت صرفاً حسابگری به خود نگیرد. یک ایراد بزرگی که بسیاری از فرهنگ ها دارند این است که خواهان از بین بردن فرهنگ های دیگر هستند و دائم سعی در بزرگنمایی خود دارند در حالی که فرهنگ قوی، نیازی به از بین بردن دیگر فرهنگ ها و اثبات خود ندارد زیرا یک فرهنگ قوی، قوت خودش را در عمل اثبات می کند و دیگر نیازی به برخورد تخریبی ندارد.

 

این نکته نیز بسیار مهم است که میان پیروان یک فرهنگ با خود آن فرهنگ باید فرق بگذاریم، به این معنا که برای نمونه، اگر یک شیعه ای به دروغگویی شهرت پیدا کرد، به این معنا نیست که دروغگویی جزء فرهنگ شیعی است بلکه با رجوع به کتاب خدا و سنت محمد و آل محمد علیهم السلام متوجه می شویم که راست گویی جزء مسلّمی از فرهنگ شیعی است.

در این مثال به عبارتی، شیعه لزوماً و حتماً برابر با تشیع نیست مگر در مواردی که اصلی ترین تئوریسین های یک فرهنگ، شخصی را به عنوان تجسم نمونه واری از آن فرهنگ انتخاب کنند، مانند مواردی که خداوند تعالی، پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله را مصداق بارزی از فرهنگ رسالت و صراط مستقیم معرفی کرده است.[19] یا مواردی که ائمه ی اطهار علیهم السلام، شخصی را به عنوان شیعه ی راستینشان معرفی کرده اند، مثلاً هنگامی که امام هادی علیه السلام، جناب عبدالعظیم حسنی رضوان الله علیه را به عنوان یکی از شیعیان راستینش معرفی کرد.[20]

 

طبق آیات قرآن کریم و روایات محمد و آل محمد علیهم السلام، ظهور و قیام حضرت حجت علیه السلام، بر مبنای تخریب و حذف فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها نیست، بلکه ایشان قسمت هایی از فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها را که دارای سلامت دینی هستند، تثبیت و تقویت خواهد کرد، آن قسمت هایی را که نیاز به اصلاح دارد، اصلاح خواهد کرد و اگر قسمت یا تمامیت یک فرهنگ، حقیقتاً با دین الهی در تخالف باشد، ایشان آن قسمت یا تمامیت مربوطه را حذف خواهد کرد و این حذف هم یک حذف فرهنگی است نه یک حذف خشونت بار و نظامی، چرا که آن حضرت، تجلی رحمت الهی است. پس اگر جهانیان خواستار اصلاح وضع بحرانی فرهنگ امروزه ی جهان هستند،  باید خواستار یک نظارت قدرتمند واحد جهانی برای مرور و اصلاح فرهنگ کل جهان بر مبنای نگاه اصیل الهی باشند که نه تنها مبنای تخریبی ندارد بلکه پیام آور و عملی کننده ی صلح جهانی و سازش فرهنگ ها با همدیگر است. شخصی که خودش می تواند نقطه ی اتکاء و مایه ی پیوند تمام فرهنگ ها در جهان باشد و این شخص، کسی جز آخرین حجت الهی نخواهد بود. فرهنگ های فراوانی هم در دنیا به وجود آمده اند که خود را دینی می نامند در حالی که به حزبی گرایی و خشونت در دنیا دامن می زنند و نفوذ زیادی هم پیدا کرده اند. شکستن این اعتبار های پوشالی و نفوذ های شکل گرفته، تنها با اقدام عملی و حمایت شده ی کسی رخ خواهد داد که برای همه ی ادیان و افکار یکتاپرستانه حجت باشد و به عبارتی خودش، حجت الهی مجسم و ناطق باشد. همان طور که ذکر کردیم، این شخص همان آخرین امام الهی است. در حکومت این حجت الهی است که هیچ زبان، نژاد و قومیتی، تهدید نمی شود.

 

 

 

 

3-6.    شکوفایی علمی

(( ... وَ عَلَّمْناهُ مِنْ‏ لَدُنَّا عِلْماً))[21]

(( ... و ]خضر را[ از نزد خودمان دانشی ویژه آموزشش دادیم.))

به اجازه ی خدای تعالی، تمامیت و احاطه ی بر دانش ها، در نزد واسطه های الهی، حاضر است، همچون این نمونه ای که خداوند در قرآن مجید درباره ی حضرت خضر علیه السلام بیان می فرماید.

 

«... عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ قَالَ:‏ الْعِلْمُ‏ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً.»[22]

«... از ابان است که امام صادق علیه السلام فرمود: دانش، بیست و هفت حرف است، پس همه ی آن چه که پیامبران آورده اند، دو حرف است، لذا مردم تا به امروز (یعنی کلاً تا پیش از ظهور قائم) جز دو حرف را نشناختند، پس هنگامی که قائممان قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر از دانش را خارج می کند و میان مردم نشرشان می دهد و آن دو حرف پیشین را هم به آن ها اضافه می کند تا این که به صورت بیست و هفت حرف، نشرشان می دهد.»

 

جدای از این بحث که علم در فرهنگ قرآن و روایات، به چه چیزی گفته می شود، اصطلاح علم که همه ی تمدن ها با آن رو به رو بوده اند، در جهان و فرهنگ اسلام نیز مطرح بوده است و می باشد. تاریخ علم، تاریخ پر فراز و نشیبی است. جدای از دانش هایی که در درون خود دین نهفته است، اصل دین همیشه نقش ارشادگری اصل دانش را ایفاء می کند. جهت دهی درست و صحتمند به دانستن و دانسته ها، یکی از رسالت های دین است. هر گاه که بشر صرفاً خواهان پرداختن به بعد مادی دانش بوده است، دین را کنار نهاده است و فجایع گوناگونی را رقم زده است و هرگاه که دین و دانش را در کنار یکدیگر خواهان بوده است، موجب ترقی و پیشرفت در همه ی ابعاد زندگی شده است، نه این که فقط در یک بعد یا چند بعد از زندگی پیشرفت کند. منظور ما از دین، هر چیزی را که ((به نام دین)) تمام می کنند، نیست، بلکه آموزه های اصیل کتاب های وحیانی، پیامبران و اوصیائشان است. لذا در اینجا، فرضاً ما مدافع کلیسا و اشتباهاتی که به نام دین در هر زمان و مکانی انجام شده است، نیستیم. تعریف های گوناگونی از دانش شده است و گاهی همچون پوزیتیویست ها، مرز های آن را محدود کرده اند. چنین بینش های منحطی، قطعاً در نگاه به فلسفه و چیستی علم هم دچار انحراف می گردند.

عالَم، مخلوق خدا است. لذا منطقاً برای یافتن فلسفه و جهت درست هر چیزی از جمله علم، باید از راه و نگاه اصیل دینی وارد شد وگرنه در فلسفه یابی و چیستی نگری مسائل، دچار عقل صرفاً حسابگر یا دوری از عقل خواهیم شد و در فهم ما از مسائل، انحراف یا نقص به وجود خواهد آمد. کسانی که واسطه های الهی هستند، مصداقی از دانش یا نمونه ای از دانشمندان نیستند که آن ها هم جا یا سهمی در گسترش مرز های دانش داشته باشند بلکه آن ها با اجازه ی خدای تعالی، بر اصل دانش احاطه دارند و اصلاً نسبت به علوم، چیزی بر آن ها گنگ و مبهم نیست که بخواهند برای یافتن پاسخش، نیازمند به پژوهش باشند. آبشخور دانش، وجود آن ها است. آن ها به حقایق هستی مسلط اند. پس اگر کسانی در جهان، حقیقتاً دانشجو باشند، باید مشتاق ظهور یک واسطه ی الهی در عرصه ی زندگی باشند تا کمیت و کیفیت دانش، رو به بی نهایت و ابعاد افزون تر، گسترش و پیشروی پیدا کند. آخرین واسطه ی الهی که میراث دار دانش های همه ی اولیای الهی است، به عبارتی نهایی ترین نسخه ی الهی برای بسط دادن حقیقی دانش اصیل در جهان است اما به شرطی که جهانیان خواستار تحت ولایت او بودن، باشند و این نیاز و تمنا را درک و ابراز کنند. با رهبری جهانی این حجت الهی است که دانش و دانش پژوهان، در جایگاه حقیقی خود مستقر می شوند، فلسفه و چیستی علوم، از تشتت خارج می شوند و سرعت و کیفیت آزاد سازی و ارتقای علوم، بی نهایت برابر خواهد شد و همگان می توانند از دانش، برای تقرب به درگاه الهی استفاده کنند.

 

از آن جا که علم و دانش در زمان امام صادق علیه السلام و تا قبل از ظهور حضرت، بسیار گسترده تر از زمان انبیاء بوده است، باید از ظاهر روایت دست برداشته و بگوییم مقصود امام علیه السلام چیز دیگری بوده است که راوی آن را واضح بیان نکرده است؛ زیرا بدیهی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه ی اطهار علیهم السلام علوم و معارف فراوانی را بیان نموده اند که قبل از ایشان هیچ یک از پیامبران به بیان آن ها نپرداخته اند. بنا بر این نمی توانیم بگوییم: مقصود از یکنواخت بودن، یکنواخت بودن از نظر مقدار علم است با توجه به افزایش پیوسته ی علم ولی می توانیم بگوییم: راه عمومی فراگیری علم یعنی استفاده از حس باصره و سامعه همان گونه یکنواخت باقی مانده است. به جز حس بینایی و شنوایی، راه های دیگری نیز برای فراگیری علم و دانش وجود دارد که تا قبل از ظهور، برای کسب دانش مورد بهره گیری قرار نمی گیرند اما بنا به این روایت، پس از ظهور مورد بهره گیری قرار خواهند گرفت که عبارت اند از: 1- حس بویایی 2- حس لامسه 3- حس ذائقه 4- راه فرا حسی. اگر این توجیه را بپذیریم، راه های عمومی فراگیری علوم تقریباً سیزده برابر خواهد شد، نه این که مجموع علوم سیزده برابر شود.[23]

 

3-7.    شکوفایی اقتصادی همه جانبه

((یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ‏ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ))[24]

((ای کسانی که ایمان آورده اید، قطعاً بسیاری از عالمان یهود و راهبان، دارایی های مردم را به باطل و ناحق می خورند و از راه خدا باز می دارند و کسانی که طلا ها و نقره ها را گنج اندوزی می کنند به عذاب دردناک مژده بده.))

 

«... عَنْ جَابِرِ ]بنِ یزیدِ جُعفی[ قَالَ: ... قالَ ]الباقرُ علیهِ السلامُ[: ... وَ تُجْمَعُ إِلَیْهِ أَمْوَالُ الدُّنْیَا مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا فَیَقُولُ لِلنَّاسِ: تَعَالَوْا إِلَى مَا قَطَعْتُمْ فِیهِ الْأَرْحَامَ وَ سَفَکْتُمْ فِیهِ الدِّمَاءَ الْحَرَامَ وَ رَکِبْتُمْ فِیهِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُعْطِی شَیْئاً لَمْ یُعْطَهُ أَحَدٌ کَانَ قَبْلَهُ وَ یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً وَ نُوراً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ شَرّاً.»[25]

«... از جابر]بن یزید جعفی[ است که گفت: ... ]امام باقر علیه السلام[ فرمود: و دارایی های دنیا از درون زمین و روی زمین، به سوی او (یعنی مهدی) جمع می شود، پس به مردم می گوید: بیایید به سوی چیزی که به خاطرش پیوندتان با خویشاوندانتان را قطع کردید و به خاطرش به ناحق خون ریختید و به خاطرش مرتکب کار هایی شُدید که خدای تعالی حرام کرده بود. پس چنان بخشش اقتصادی ای می کند که هیچ کسی همچون او، پیش از او چنین بخشش های اقتصادی ای نکرده است. و زمین را از عدل و داد و روشنی پر می کند، همان طور که از ستم و تبعیض و شر پر شده بود.»

 

یکی از نکته های مهمی که با تدبر در این روایت به دست می آید، این که حضرت مهدی علیه السلام هنگامی که با فراخواندن مردم به برداشت از ثروت های جمع شده در نزدش، با خطابش به آن ها گوشزد می کند که این همان چیزی است که به خاطرش مرتکب کار های بدی شده اید، در حقیقت اشاره ی روشنی به این است که ثروت و پول به ذات خودش یک مفهوم قراردادی و اعتباری است، لذا به خودی خودش ارزش مستقلی ندارد، بلکه یک اعتبار مالی است که انسان به آن ارزش ظاهری می بخشد و می تواند آن را تغییر دهد یا حذف کند. پس هنگامی که این مفهوم، در جامعه به فراموشی سپرده شود، می تواند برای بسیاری از غافلان از این موضوع، عاملی برای قدرت طلبی، شهوت رانی و فساد گوناگون گردد. یکی از رسالت های دولت مهدوی، ایجاد رفاه اقتصادی همگانی است، به طوری که فراوانی ثروت در جامعه، حرص و آز اقتصادی را ریشه کن کند و رفاه را از توهم هدف بودن، خارج کند.

 

از زمانی که پول به عنوان واحدی اعتباری برای مبادلات و کسب و کار بشر ایجاد شد، همواره اشخاص و گروه هایی بوده اند که به علت شهوت قدرت، خواهان افزایش بی حد و حصر و بی چون و چرای ظرفیت های اقتصادی شان باشند و از این راه، در اجتماع، دارای امکانات بیشتری شوند. این تکاثر و ثروت اندوزی، همیشه به قیمت نا عدالتی، تبعیض و خوردن حق توده های جامعه بوده است. پول به ذات خودش هیچ ارزشی ندارد، چون صرفاً یک واحد اعتباری ای است که به دست انسان ها ساخته شده و قرار بود نقش میزان ارزش و سندیت دارایی های مردم را ایفاء کند. لذا ستمی که از این راه به مردم شود، ستمی خیره سرانه تر، شرورانه تر و دارای ابعاد گسترده تری است که در جنبه های گوناگون زندگی مردم تأثیر می گذارد. اگر فرصت های برابر کسب درآمد توسط حکومت و بانک ها برای مردم ایجاد نشود و رسالت های اقتصادی خود را فراموش کنند، کسانی که قصد اداره ی یک زندگی شرافتمندانه را داشته باشند، دچار سختی و ضرر می شوند و دارایی حرام ثروت اندوزان، افزون تر خواهد گشت. اداره ی ناشایسته ی مالیات و اقتصاد، به این شکل، هم باعث نگاه نا درست و تردید گرایانه ی توده های جامعه به حلال اندوزی و هم سبب قرار نگرفتن فرصت های برابر شکوفایی فردی-اجتماعی در اختیار افراد جامعه می شود. پشتوانه ی اقتصاد درست و کارآمد، مکتب اقتصادی دینی است. مکتب اقتصادی دینی هم، متکی به عقلانیت وحی گرا، عدالت و اخلاق است. هر جایی که عقلانیت وحی گرا، عدالت و اخلاق، حاکم بر اقتصاد نباشد، آن اقتصاد رو به فساد و زوال خواهد نهاد. اگر جامعه ای بدون آن که به پشتوانه ی وحیانی یک طرح اقتصادی توجه کند ولی آن را عملی کند، می تواند به ثمراتی از آن طرح دست یابد، هرچند که نداند طرح مورد اجرای او، ماهیتی دینی دارد. لذا همواره نمونه هایی از اقتصاد های شکوفای نسبی را در جهان، دیده ایم. هر چقدر میزان اتکاء یک طرح اقتصادی به عقلانیت وحی گرا، عدالت و اخلاق، بیشتر باشد، توسعه و پیشرفت همه جانبه و فراگیر آن اقتصاد برای افراد جامعه نیز افزون تر می شود. یکی از رسالت های دین، پشتوانه شدن برای اقتصاد است، پس اگر در رأس اقتصاد جهانی، یک حجت الهی قرار گیرد، اقتصاد به متعالی ترین و شکوفا ترین حالت خود خواهد رسید و تمامی فساد های اقتصادی و گناهانی که زمینه ی اقتصادی دارند، برچیده خواهد شد. حضرت مهدی علیه السلام، مجری قرآن است، بنابراین میزان برخورد این آخرین حجت الهی با اقتصاد فاسد جهانی، به اندازه و شدتی است که خود قرآن می فرماید، که به یک نمونه از آن ها اشاره گشت. قرآن حکیم، با کسانی که فقط ثروت اندوزی می کنند و از ثروت خود در راه خیر استفاده نمی کنند، به سختی در افتاده و تجلی این برخورد دندان شکنانه را زمانی خواهیم دید که فساد سازمان دهی شده و سیستمی، ریشه کن شود و این اصلاح اساسی نیز فقط با نظارت یک واسطه ی الهی بر امور جهان، عملی خواهد بود.

 

 

 

 

3-8.    شکوفایی سیاسی فراگیر

((وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ)) ((وَ نُمَکِّنَ‏ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ))[26]

((و می خواهیم که نعمت فراوان ببخشیم بر کسانی که آن ها را در زمین، ضعیف گردانیده اند و آن ها را پیشوایان قرار دهیم و آن ها را میراث داران قرار دهیم.)) ((و در زمین به آن ها امکانات و قدرت بدهیم و به فرعون و هامان و سپاهیانشان که از خودشان اند، آن چه را که از آن می ترسیدند، نشان دهیم.))

 

آیات تاریخی قرآن، فقط جنبه ی تاریخی ندارند، چون اصل در قرآن، هدایت است، لذا باید متوجه برآیند آیات شد و دانست که در هر دوره ای فرعون ها، هامان ها و سپاهیانشان وجود داشته اند و دارند. منتهی هدایت یا خنثی شدن یا ریشه کن شدن اساسی شان فقط در حکومت واحد جهانی مهدویت رخ خواهد داد. این وعده ای است که در کتاب های وحیانی و تعالیم پیامبران و جانشینانشان وجود دارد و امری مسلّم است که وقوع آن، عقلانی، خواستنی و گریز ناپذیر است.

 

«... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْإِیَادِی یَرْفَعُهُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهِ السلامُ قَالَ: الْمُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ الْمَذْکُورُونَ فِی الْکِتَابِ الَّذِینَ یَجْعَلُهُمُ اللَّهُ أَئِمَّةً نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ یَبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِیَّهُمْ فَیُعِزُّهُمْ وَ یُذِلُّ عَدُوَّهُم‏.»[27]

«... از محمد بن احمد ایادی است که روایتی را از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمود: ضعیف شدگان در زمین که در قرآن یاد شده اند و خدا آن ها را پیشوایان قرار می دهد، ما اهل بیت هستیم. خدا مهدی اهل بیت را بر می انگیزاند، پس به این وسیله عزیز و پیروزشان می گرداند و دشمنانشان را خوار می گرداند.»

 

اصل سیاست، به ذات خودش، روند اداره ی جامعه و یکی از علوم انسانی است که قبح و ضرری ندارد اما همچون بسیاری از امور، هم می شود از آن استفاده ی درست و مفید کرد و هم می شود از آن استفاده ی نادرست و غیر مفید کرد. دین برای کلیت هر بعد و مرحله ای از زندگی فردی و اجتماعی، نقش ارشادگر کلی را دارد و هر چیزی که جنبه ی انسانی و اخلاقی پیدا کند، دین می تواند جنبه ی ارشادگری جزئی نیز در آن پیدا کند. مثلاً دین لزومی ندارد که در ریاضی و الکترونیک نظر بدهد اما می تواند درباره ی فلسفه ی علم و علوم سیاسی نظر بدهد.

 

از دیدگاه اسلام، دین روی سیاست، تأثیر مستقیم باید داشته باشد، چون سیاست با انسانیت و اخلاق رابطه ی مستقیم دارد. آیات و روایات فراوانی درباره ی پیوند عمیق دین و سیاست وجود دارد و سیره ی عملی معصومین علیهم السلام همچون حکومت داری رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السلام نیز گویای این مطلب است.[28]

 

بسیاری از مطالب شرعی و اخلاقی دینی اگر حکومت و سیاست وجود نداشته باشد، یا  قابلیت اجرایی شان را از دست می دهند یا با ضعف و به صورت حداقلی اجراء می شوند. به عوان نمونه، مطالب مربوط به زکات و امر به معروف و نهی از منکر، پیوند عمیقی با حکومت و سیاست دارند.

سیاست همچون هر بعد دیگری از زندگی اجتماعی، اگر با پشتوانه ی عقلانیت وحی گرا، عدالت و اخلاق، اجراء نگردد، نه تنها به سطوح گوناگون اجتماع ضرر می زند بلکه ابزاری برای ستمگری می شود. هر چقدر هم که انسان ها سعی کنند که حکومت داری و سیاستشان را به سه رکن عقلانیت وحی گرا، عدالت و اخلاق، نزدیک تر کنند اما ضمانتی برای فهم درست و فراگیرشان از این قضایا وجود ندارد و تا وقتی که وحدت جهانی نیز صورت نگیرد، تلاش هایی که بشر در این راستا انجام می دهد، بی ثمر خواهد بود. تنها امری که می تواند جهانیان را به اتحاد و یگانگی برساند، موضوعی است که فراتر از بحث های زبان، نژاد و قومیت باشد و به عبارتی یک امر متعالی باشد که همگان بتوانند با آن، احساس یگانگی کنند و گزینه ای بهتر از آن، وجود نداشته باشد. در حقیقت، گمشده ی جهانیان برای اجرای سیاست پاک، حجت الهی است. چون تجلی عقلانیت وحی گرا، عدالت و اخلاق، در وجود حجت های الهی، متبلور است. معنا و روش عقل، عدل و اخلاق، در سنت این اشخاص است که هویت پیدا می کند وگرنه هر شخص و گروهی دنبال پیاده سازی عقاید خودشان خواهند بود و شایستگان نیز به جایگاه های درخورشان نخواهند رسید. آخرین حجت الهی، بهترین و نهایی ترین گزینه ی سیاسی بشریت است تا حکومت به دست صالحان متخصص بیفتد. هر راهی جز این، محکوم به نقص است، چون فرضاً هر چقدر هم که یک حکومت، کارآمد باشد، تجلی کارآمدی، در وجود واسطه ی الهی، متبلور است، پس حجت الهی، کارآمد تر و بلکه کارآمد ترین است. آخرین امام الهی نیز همیشه در طول تاریخ، توسط اولیاء و مردم، بیش از هر چیزی حکومتش مورد انتظار بوده است و می باشد. حکومت، برای امام معصوم، هدف نیست ولی چون تمامی اموری که ایشان وظیفه ی اجرای کامل و بی نظیرشان را دارد، به حکومت داری وابسته است، پس باید حکومت واحد جهانی، تحت رهبری و نفوذ مطلق ایشان قرار بگیرد. در چنین حکومتی است که مرز های جغرافیایی برداشته خواهند شد، مرز های منطقه ها را فرهنگشان مشخص می کند، یعنی اگر به علت های سیاسی خائنانه، قسمت هایی از یک مملکت را جدا کرده باشند، آن قسمت های جدا شده، دوباره به هویت اصلی خود خواهند پیوست. تمام امکانات مفید سیاسی، فقط در چنین حکومتی برقرار خواهند شد. کسانی هم که می خواهند نسبت بین دموکراسی و حکومت مهدویت را درک کنند، باید به این نکته ی اساسی و مهم توجه کنند که دموکراسی به معنای خواست مردم و مردم سالاری است، پس امام زمان عجل الله فرجه که هر ملتی شوق وصل او را داشته باشد، با تمنای عمومی مردم بیاید و اکثریت مردم دنیا به این نهضت بپیوندند، هر عمل ضد مهدوی هم مسلّماً ضد دموکراسی خواهد بود.

 

پیوند و بستگی شکوفایی سیاسی فراگیر به شکل گیری نظام دولتی مهدوی، این است که هنگامی در یک جامعه سیاست به اوج شکوفایی خود می رسد که دستگاه و سازمان سیاسی-حکومتی جامعه، سالم و عدالت محور باشد. این موضوع هم فقط شعاری نیست بلکه زمانی می توان به سالم بودن و عدالت محور بودن یک سیستم سیاسی-حکومتی پی برد که برآیند آن به صورت به کارگیری شایستگان متخصص و ایجاد راه شکوفایی شخصی-حزبی شهروندان و رضایت روانی شان از این مطالب، تبلور پیدا کند. پس هیچ حکومتی تا هنگامی که همه ی شهروندانش از وضع سیاسی شان راضی نباشند، نمی تواند ادعای سلامت سیاسی مطلق کند. این نقطه ی آرمانی دقیقاً مطلبی است که دولت مهدوی به دنبال آن خواهد بود. به این گونه که فقط وقتی که حکومت جهان به یک شخص معصوم سپرده شود، سیستم دولتی ای شکل خواهد گرفت که در آن، مسئولان کلان سیاسی به فکر شهوت انحصار قدرت و حذف رقیبان و دگر اندیشان نخواهند بود، به نوعی که همه ی افراد جهان خود را در سرنوشت جامعه ی جهانی، سهیم و توانمند می بینند. این چنین طرحی است که منجر به یک نظام جهان کشوری عدالت محور خواهد شد، چون جهانیان بر اصل اعتماد به عدالت معصوم، به یک نقطه ی اشتراک اداره ی جهانی خواهند رسید و این سرآغازی بر پیاده سازی شکوفایی سیاسی فراگیر است.

 

3-9.    امنیت برای همه

((وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ‏ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ))[29]

((خداوند به کسانی که از شما که ایمان آوردند و کار های شایسته انجام دادند، وعده داد ‏که قطعاً آن ها را جانشین ]دیگران[ کند، همان گونه که پیشینیان آن ها را ]که هم سنخ خودشان بودند[ جانشین ]دیگران[ کرد و قطعاً دینی را که برای آنان پسندیده است، استوار و پا بر جا خواهد کرد و همانا ترس و عدم امنیتشان را به آرامش و امنیت تبدیل خواهد نمود که فقط مرا بپرستند، هیچ چیزی را شریک من نگردانند و کسانی که پس از آن چنین وضعیتی، کفر بورزند، پس آن ها همان گناهکاران ]واقعی[ اند.))

 

«... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ‏ فِی مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ ((وَعَدَ اللَّهُ‏ الَّذِینَ‏ آمَنُوا مِنْکُمْ‏ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ‏ فِی‏ الْأَرْضِ‏ کَمَا اسْتَخْلَفَ‏ الَّذِینَ‏ مِنْ‏ قَبْلِهِمْ‏ وَ لَیُمَکِّنَنَ‏ لَهُمْ‏ دِینَهُمُ‏ الَّذِی‏ ارْتَضى‏ لَهُمْ‏ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ‏ مِنْ‏ بَعْدِ خَوْفِهِمْ‏ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی‏ لا یُشْرِکُونَ‏ بِی‏ شَیْئاً)) قَالَ: نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ وَ أَصْحَابِهِ.»[30]

«... از ابو بصیر است که امام صادق علیه السلام درباره ی معنای گفتار خدای تعالی در آیه ی 55 سوره ی النور، فرمود: این آیه درباره ی قائم و یارانش نازل شده است.»

 

علامه سید محمد حسین طباطبائی در تفسیر این آیه ی کریمه، چنین بیان کرده است:

این آیه وعده ی جمیل و زیبایى است براى مؤمنین که عمل صالح هم دارند، به آنان وعده مى‏دهد که به زودى جامعه صالحى مخصوص به خودشان برایشان درست مى‏کند و زمین را در اختیارشان مى‏گذارد و دینشان را در زمین متمکن مى‏سازد، و امنیت را جایگزین ترسى که داشتند مى‏کند، امنیتى که دیگر از منافقین و کید آنان، و از کفار و جلو گیری هایشان بیمى نداشته باشند، خداى را آزادانه عبادت کنند، و چیزى را شریک او قرار ندهند.[31]

 

«... مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَن‏ آبَائِهِ علیهِمُ السلامُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیهِ السلامُ: ...‏ وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِیَ الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ‏ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِینَتُهَا لَا یُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُهُ ...»[32]

«... محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمود: پدرم از قول پدر بزرگم از قول پدرانش علیهم السلام چنین نقل فرمود که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ... و اگر قائممان قیام کند، قطعاً آسمان بارانش را فرو می ریزد و قطعاً زمین گیاهانش را بیرون می آورد و قطعاً بغض و کینه از دل های مؤمنان می رود و حیوانات وحشی و اهلی در کنار همدیگر زندگی می کنند، ]این امنیت و آرامش[ تا جایی است که زن میان عراق و شام راه می رود و گام هایش را جز بر گیاهان نمی گذارد در حالی که طلا و جواهراتش نیز روی سرش است. هیچ حیوان درنده ای به او آسیب نمی رساند و او نیز از حیوانات درنده نمی ترسد ...»

 

از جمله نکاتی که در این روایت شریفه وجود دارد، این که: 1- زندگی حیوانات درنده و اهلی در کنار یکدیگر در کل دنیا، یک اعجاز است. 2- راه رفتن آسوده ی زن به صورت تنهایی در عراق و شام، کنایه از اوج امنیت و آرامش است، چون عراق و شام همیشه با عدم امنیت و بی ثباتی عجین بوده اند. 3- گام های زن در بین عراق و شام جز بر روی سبزه ها گذاشته نمی شود، کنایه از سرسبز شدن همه ی منطقه های جهان حتی کویری ترین منطقه ها است، چون عراق و شام غالباً خشک و کویری بوده اند. 4- راه رفتن زن همراه با جواهراتش در چنین منطقه هایی، گویای امنیت تثبیت شده در تمام منطقه های جهان خواهد بود. 5- آسیب نزدن حیوانات درنده به انسان ها و نترسیدن انسان ها از حیوانات درنده، در کل دنیا، یک اعجاز است.

 

امنیت، از مهم ترین مطالب زندگی در هر دوره ای است، چون تا امنیت نباشد، امکان شکوفایی در ابعاد گوناگون زندگی، ضعیف می گردد و گاهی از بین می رود. نبود امنیت، جنگ آور است و هنوز هم بسیاری از ملت های جهان، از نبود امنیت در کشور ها، برای منافع خودشان استفاده می کنند. جنگ، پیام آور عدم امنیت است و عدم امنیت نیز پیام آور جنگ است. لذا امنیت و جنگ، رابطه ی تنگاتنگی با یکدیگر دارند. اما آن چیزی که مسلم و قطعی است، این است که امنیت و جنگ، صرفاً ابعاد جسمانی ندارند، بلکه ما امروز به طور شفاف و ملموس، ابعاد روانی و روحی امنیت و جنگ را نیز می بینیم. یعنی شاید در یک مملکت، جنگ جسمانی، فیزیکی و نظامی در درون خودش و یا با دیگران رخ ندهد، اما جنگ روانی، روحی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی رخ داده باشد. امنیت نیز از همین مقوله است و امروزه اگر در بسیاری از کشور های جهان، امنیت مرزی وجود داشته باشد که ندارد اما کسی نمی تواند ادعاءکند که جهان در یک امنیت روانی، روحی، اخلاقی-فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به سر می برد. میلیون ها انسان وجود دارند که عمیقاً درباره ی وضعیت درس، شغل، تشکیل زندگی و اساسی ترین امکانات و حقوق زندگی و ثبات روانی-روحی شان، احساس امنیت نمی کنند. این جنگ ها و بحران های درونی که گریبانگیر تمام ملت های جهان است، برآیند ارتباط های اشتباهی است که حکومت ها از درون با مردم خود و حکومت ها با همدیگر دارند. اساس چنین بحران های ژرفی بر پایه ی بی پایگی عقلانی، عدالتی و اخلاقی است. در جهانی که گفتگو، گم شده ی انسان ها است، همانا امنیت نیز ادعاء و سرابی بیش نیست. حکومت و مردمی هم که امنیت همه جانبه را فقط برای خودشان بخواهند، دچار عدم امنیت اخلاقی اند و قابل اعتماد نیستند. گذار از این بحران ها، حاصل گفتگو و درک متقابل در سطح جهانی است. البته بسیاری از حکومت ها چنین ادعاء هایی را دارند ولی آن چیزی که در این باره مهم است، عمل به این دانسته ها ها است. هیچ پژوهشگاه و اندیشکده ای نمی تواند منکر افزایش ماه افزون عدم امنیت روانی در جهان بشود. حاصل اعتماد به حکومت منهای دین یا حکومت های به نام دین ولی به کام خود، همین وضع موجود است. دنیا نیاز به یک بازبینی دوباره نسبت به رابطه های درونی و بیرونی خود دارد. هیچ شخص، نهاد و قدرتی جز یک حجت الهی، نمی تواند ضامن و پیاده کننده ی امنیت همه جانبه و فراگیر در جهان باشد، چون تنها کسی که به اعلام متون معتبر ادیان ابراهیمی، فراتر از هر بحث زبانی، نژادی، قومیتی و منفعت طلبانه ای است، فقط شخص حجت الهی است. بنا به رهنمود عقل، فقط چنین انسانی است که می تواند انسان ها را بر محور انسانیت، درک متقابل و گفتگو، گرد یکدیگر جمع کند. رسالت او انسانیت است. همه ی انسان ها، حتی دشمنانش، در اندیشه ی او محترم و دارای کرامت اند. فقط چنین انسانی است که درد همه ی مردم جهان، درد او است. برپایی امنیت حقیقی و بی نظیر، جز در تحت ولایت او بودن، محال است. تاریخ، ایستاده گواه بر این قضایا است. در نوشتار های پیشین نیز بیان کردم که اصلاً ایشان واسطه ی فیض الهی و مایه ی امان اهل دنیا هستند. آخرین حجت الهی، گزینه ای گریز ناپذیر برای خواست جهانی امنیت است. فلسفه ی تاریخ، تجربه ی حکومت های گوناگون و گرایش به شکوفایی، مردم جهان را به سمت و سوی شناخت مهدویت و طلب آن، خواهد کشانید. هر انسانی خود را در برابر امام معصوم خویش، دارای اهمیت خواهد دید و این منجر به تمنای شخصی و اجتماعی بر ظهور آخرین واسطه ی الهی خواهد شد. آخرین شخص از سلسله ی حجت های الهی بودن، به مردم چنین می  فهماند که برای شکوفایی، دیگر حق آزمون و خطا ندارند و بهترین و آخرین نسخه ی امنیت جهانی، روی آوردن به مظهر گفتگو و مهربانی یعنی حضرت مهدی علیه السلام است. پس از روی آوردن مردم جهان به آخرین حجت الهی، دنیا حتی تدریجاً و عملاً از داشتن نیروها و ابزار های نظامی، بی نیاز خواهد گشت.

 

نکته ی پایه گونه ای که از بازنمایاندن آیه و روایت های یاد شده درباره ی امنیت برای همه، برداشت می شود، این است که زیربنای تمامیت چنین امنیتی در اجتماع، یک امنیت روانی همه جانبه برای افراد اجتماع است، یعنی امنیت مهدوی صرفاً به امنیت مرزی و نظامی ناظر نیست، چون چنین آرامش آرمانی ای که متون مقدس درباره ی حکومت منجی آخرالزمان به آن اشاره می نمایند، فقط با امنیت نظامی برآورده نمی شود، لذا چون در دولت امام مهدی علیه السلام، روند اداره ی جهان با نگاه معصومانه ی منجی موعود، به دست کاردانان شایسته و مخلص خواهد افتاد، بر اساس فهم متقابل نظام مهدوی از زیربنای زندگی مردم، در این دولت جهانی در کنار آرامش نظامی که همان پایان دادن به تسلیحات است، امنیت های اقتصادی، روانی و عاطفی و احساس امنیت نیز پرورده خواهد شد تا موضوع امنیت در جهان، صفحه ای نوین و بی نظیر به خود ببیند.

 

3-10.    صلح و آرامش جهانی

((فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ‏ لَهُمْ‏ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ))[33]

((پس به وسیله ی رحمتی از خدا، در برابر آن ها (مردم) نرم خو شدی و اگر فرضاً درشت خو و سنگدل بودی، قطعاً از اطرافت پراکنده می شدند، پس از آن ها در گذر و طلب آمرزش برایشان بکن و در کار ها، با آن ها مشورت کن، پس هنگامی که تصمیم گرفتی، پس بر خدا توکل کن، قطعاً خدا توکل کنندگان را دوست می دارد.))

 

‏«عَنْ زَیْدِ بْنِ وَهْبٍ الْجُهَنِیّ قالَ: ... الحسنُ علیهِ السلامُ قالَ: أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیهِ السلامُ قَالَ لِی‏: ... یَدِینُ لَهُ عَرْضُ‏ الْبِلَادِ وَ طُولُهَا، لَا یَبْقَى کَافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السِّبَاعُ وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ نَبْتَهَا وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ بَرَکَتَهَا وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ، یَمْلِکُ مَا بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ أَرْبَعِینَ عَاماً، فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ أَیَّامَهُ وَ سَمِعَ کَلَامَهُ.»[34]

‏«از زید بن وهب جهنی است که گفت: ... امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود: ... عرض و طول شهر ها برای قائم، فرمانبردار می شوند، کافری نمی ماند مگر این که به وسیله ی او ایمان خواهد آورد و تبهکاری نمی ماند مگر این که ]به وسیله ی او[ نیکوکار خواهد شد و در حکومت او، حیوانات درنده با همدیگر صلح و سازش می کنند و زمین، گیاهانش را می رویاند و آسمان، برکت هایش را فرو می باراند و گنج ها برای او آشکار می شوند. چهل سال مالک میان شرق و غرب خواهد بود، پس خوش به حال کسی که روزگارش را درک کند و سخنش را بشنود.»

 

از جمله نکاتی که در این روایت شریفه وجود دارد، این که: 1- فرمانبرداری عرض و طول شهر ها، کنایه از فرمانبرداری همه ی منطقه ها است. 2- چهل سال، فقط یک دوره از دوره های حکومت حضرت حجت علیه السلام است، زیرا روایات هم خانواده ی فراوانی وجود دارند که حکومت ایشان را طولانی تر از این ارقام و دارای دوره هایی می دانند. 3- مالک بودن میان شرق و غرب، کنایه از مالکیت همه ی کره ی زمین است.

 

هر گاه که بشر از عمل به فطرتش دور گشته است، نا آرامی و بی قراری را تجربه کرده است. فطرت انسان که ساخته ی خداوند تعالی است، او را به خوبی ها تشویق می کند. از جمله تشویق های مسلم فطرت که هر انسانی به نوعی درگیر آن است و طرح اصلی اش، پیروی از یک الگوی عالی برای معنادهی به زندگی است، اگر عملیاتی نشود، حداقل بحرانی که درست می کند، اسیر شدن در روزمرگی است. این بحث را نیز مطرح کردیم که الگوی عالی اصیل و حقیقی، همان ((حجت الهی)) است. هر چه نزدیکی معنوی در سطح شخص و اجتماع به حجت الهی، بیشتر گردد، آرامش و قرار نیز بیشتر می گردد، چون میزانِ معناگرفتن و انگیزه برای زندگی، رو به صعود و افزونی می رود. آموزه های اولیاء الله، مصادیق اعظم آرامش و صلح هستند. هیچ کسی نمی تواند ادعاء کند که اولیاء الله، پیام آور خشونت بوده اند. لذا هر چه شخص یا جامعه، از آموزه های واسطه های الهی دور شوند، از صلح دور می شوند و دچار خشونت می گردند، چون صلح و مهربانی آبشخوری جز آموزه های دین ندارد و صلح منهای دین، اصلاً معنا و مفهوم ندارد. حقوق بشری که امروزه در سطح بین المللی مطرح می کنند، پی ریزی اصلی اش در آموزه های دینی است و تاریخ دین به این مطالب، گواهی می دهد. همان طور که در مباحث پیشین مطرح کردیم، عالی ترین نسخه ی انسانیت، دین است و دین بدون محوریت امام معصوم نیز معنایی ندارد.

جامعه ی جهانی اگر واقعاً خواستار آرام و قرار گرفتن و صلح پایدار است، باید به سمت و سوی تجلی صلح که حجت الهی است پناه ببرد. وقتی که رسول الله صلی الله علیه و آله در اوج قدرت و تسلط، همه ی کفار و مشرکانی را که به ایشان آزار های اساسی رسانده بودند می بخشد، امیرالمؤمنین علیه السلام با وجود وصایت رسول الله صلی الله علیه و آله، از حق خلافت مسلم خود برای حفظ اسلام و آرامش و امنیت جامعه می گذرد، امام حسن مجتبی علیه السلام نیز برای حفظ اسلام و آرامش و امنیت جامعه، از حق خلافت مسلم خود می گذرد و با معاویه، صلح می کند، امام حسین علیه السلام نیز تمام زندگی خود را در راه حفظ اسلام و آزادگی، تقدیم می نماید و از این قبیل مثال ها را که بسیار فراوان هستند می توانیم درباره ی همه ی خاندان پیامبر خاتم علیهم السلام نیز بر شماریم، عقلانیت و شرافت، جز به آشنایی و پیوست جهانیان با این واسطه های الهی حکم نمی کند. فقط این افراد هستند که ضامن برقراری صلح و آرامش در جامعه ی جهانی هستند، چون رسالتشان مبتنی بر احیای مکارم اخلاق است و مکارم اخلاق هیچ سنخیتی با خشونت و عدم صلح ندارد. کمیت، کیفیت و تأثیر سعی جامعه ی جهانی در طول تاریخ برای برقراری صلح جهانی، در برابر کمیت، کیفیت و تأثیر سعی واسطه های الهی برای برقراری صلح جهانی، همچون قطره ای در برابر اقیانوسِ بی ساحل و بی نهایت است. انسان ها برای برقراری صلح و آرامش شخصی و اجتماعی در جنبه های گوناگون، باید به معنای صلح و آرامش الهی که وجود آخرین امام الهی یعنی حضرت حجت علیه السلام است، روی بیاورند.

 

این نکته ها پی آمد و برآیند یک فرا انقلاب یا ابر انقلاب فرهنگی در جهان است که تمامیت منطقه های دنیا، با اراده ی خودشان به سوی نهضت مهدوی جذب می شوند. چون در روایت مذکور، به اصلاح شدن کافران و تبهکاران اشاره شده است، لذا اگر مالکیت منطقه ها به وسیله ی نهضت مهدوی، با زور باشد، مسلماً اصلاح پیامد آن نخواهد بود بلکه افساد پیامد آن خواهد بود ولی چون برطرف شدن رذیلت های اخلاقی، یکی از نتیجه های رویکرد نهضت مهدوی و مردم به همدیگر دانسته شده است، پس قطعاً این نشان از رویکرد فرهنگی نهضت مهدویت و مردم به یکدیگر است. اعتماد آشکار فراگیر و طولانی مدت به یک پیشوا نیز نشان از رضایت داشتن مردم از روند اداره ی جامعه به دست او است، پس زیر ساخت های اصیل دولت مهدوی، عاملی برای پرداختن به شکوفا ساختن ابعاد دیگر حکومتداری نیز خواهد بود.

 

3-11.    آشنا کردن مکاتب فکری با تشیع اثناعشری

((إِنَّ الدِّینَ‏ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِساب‏))[35]

((قطعاً دین در نزد خدا، اسلام است و کسانی که به آن ها کتاب های وحیانی داده شده بود، ]درباره ی اسلام[ اختلاف نکردند مگر پس از آن که آن ها را ]درباره ی حق بودن اسلام[ دانش و آگاهی آمد، این اختلاف به خاطر حسادت و تجاوز در بین خودشان بود، پس کسی که به آیات خدا کفر بورزد، قطعاً خدا حسابرسی سریع است.))

 

«... مَا رَوَاهُ مُتَّصِلًا إِلَى النَّبِیِّ صلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ أَنَّهُ قَالَ: فَیَلْتَفِتُ الْمَهْدِیُّ وَ قَدْ نَزَلَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ کَأَنَّمَا یَقْطُرُ مِنْ شَعْرِهِ الْمَاءُ، فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ: تَقَدَّمْ صَلِّ بِالنَّاسِ، فَیَقُولُ عِیسَى: إِنَّمَا أُقِیمَتِ‏ الصَّلَاةُ لَکَ،‏ قَال:َ فَیُصَلِّی عِیسَى خَلْفَ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِی فَإِذَا صُلِّیَتْ قَامَ عِیسَى حَتَّى جَلَسَ فِی الْمَقَامِ فَبَایَعَهُ ...»[36]

«... روایتی با سلسله سند از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که ایشان فرمود: مهدی متوجه می شود که عیسی بن مریم نزول فرموده است گویی که از پوستش آب می چکد، پس مهدی به ایشان می فرماید: جلو بیا و امام جماعت باش، سپس عیسی علیه السلام می فرماید: نماز جماعت فقط برای شما برپا شده است، پیامبر در ادامه می فرماید: پس عیسی پشت مهدی که مردی از نسل من است می ایستد ]و نماز را به او اقتداء می کند[، پس هنگامی که نماز جماعت پایان می گیرد، عیسی بلند می شود تا این که در جایگاه، با مهدی بیعت می کند ...»

 

نهضت آخرین حجت الهی، دنباله و تکمیل کننده ی نهضت همه ی پیامبران و اوصیاء پیش از خود است. یکی از بهترین شواهد این موضوع، روایت متواتر معنوی ای است که از طریق های گوناگون در کتاب های روایی شیعه و اهل سنت از زبان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نقل شده است که پس از ظهور خاتم اوصیاء علیه السلام، حضرت عیسی علیه السلام از آسمان نزول می فرماید و در بیت المقدس در نماز جماعت، به خاتم اوصیاء علیه السلام اقتداء می نماید و خود را وزیر این آخرین امام معرفی می کند.

 

همه ی پیامبران الهی و اوصیائشان، پیام آور از طرف خدای یگانه و در یک مسیر هستند. آن ها تصدیق کننده ی یکدیگر هستند و هیچ اختلافی با همدیگر ندارند، چون پیام آور از طرف خدای یگانه هستند و به یک مسیر، دعوت می کنند، لذا فقط یک دین وجود دارد و آن هم تسلیم خداوند مهربان بودن است. پیامبران الهی دنبال مطرح کردن خودشان نبوده اند که بخواهند مثلاً دینی به اسم زرتشتیت، یهودیت، مسیحیت و صابئیت درست کنند، بلکه آن ها وجود را با رنگ الهی می دیده اند و به مسیر تقرب به خدای مهربان دعوت می کرده اند. طبق آیات قرآن، دین در نزد خدا فقط اسلام است، یعنی دین واحد الهی که بنا به حکمت خدا، با خاتمیت قرآن در کتاب های وحیانی، خاتمیت حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله در میان پیامبران و خاتمیت حضرت حجت بن الحسن العسکری در اوصیای دوازده گانه ی پیامبر خاتم علیهم السلام، برای جهانیان به تکمیل رسیده است و یگانه مسیر معرفی شده از طرف خدای تعالی برای سعادت در دنیا، رستگاری در آخرت و قرب به درگاهش می باشد. در حقیقت، توقف در آموزه های هر پیامبر و دنبال نکردن آموزه های پیامبران بعدی، پشت کردن و خیانت کردن به آن پیامبر است، چون هر پیامبری، از طرف خدا معرفی کننده ی پیامبر بعدی است تا نهایتاً به پیامبر خاتم، ختم گردد و دین به عالی ترین نسخه ی خود برسد. نه این که دین نقص داشته باشد، بلکه دین بنا به میزان فهم و درک مردم پیش می آید و آموزه های اساسی خود را تدریجاً بیان و پیاده سازی می کند.

 

در همه ی کتاب های وحیانی و متون به جا مانده از پیامبران پیش از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، اشاره به ((پیامبر خاتم)) و ((وصی خاتم)) وجود دارد و برای نزدیک تر شدن بعثت و ظهور این دو بزرگوار، آیات و فراز های اشتیاق آور فراوانی مطرح گردیده است.[37]

برای یک نمونه از این فراز های نسبت به ظهور منجی موعود علیه السلام، به بخشی از کتاب جاماسب نامه که نزد زرتشتیان، در حکم تفسیر آموزه های زرتشتی و معتبر است، اشاره می کنم:

مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دین جد خویش بود، با سپاه بسیار. و روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین پر داد کند و از داد وی باشد گرگ با میش آب خورد و مردم بسیار شوند و عمر دیگر بار به درازای کشد و گردد، چنانکه مردی بود که او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و کوه و دشت پر از مردم شود و پر از حیوان شود و همچون عروسی شود و همه کس به دین مهرآزمای بازآیند و جور و آشوب از جهان برخیزد که چون فراموش کنند که چون سلاح باید داشتن و اگر وصف نیکویی آن کنم، تلخ گردد این زندگانی که ما بدو اندریم.[38]

 

بنا بر این افتخار و لذتی والاتر و بالاتر از این که بتوان مستقیماً از محضر شخص حجت الهی بهره برد، وجود ندارد. وقتی که به وسیله ی وجود علنی آخرین امام معصوم زاده شده و رهبری جهانی ایشان، جهان سر انجام روی سعادت ببیند و در اصلاح و ثبات حقیقی، همه بعدی، جهانی و بی نظیر معنوی-دینی، عدالتی، آزادی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، صلحی-آرامشی و وحدتی، قرار بگیرد، برای یک انسان آزاده و آزاد فکر غیر مسلمان و غیر شیعه ی دوازده امامی، دیگر دلیلی وجود ندارد که دست کم به مکتب فکری این بزرگترین رهبر محبوب تاریخ احترام نگذارد؟! آن هم مکتبی که شروع کننده ی توسعه، پیشرفت و رشد حقیقی و اصیل در جهان خواهد بود و جهانیان خواهند دانست که پیشرفت ها و آبادانی های ظاهری و باطنی بشری محض در پیش از ظهور منجی موعود علیه السلام، جز قطره ای در برابر اقیانوس بی ساحل و بی نهایت دولت مهدویت، نخواهد بود.

 

آشنا شدن جهانیان با مکتب فکری تشیع دوازده امامی، هیچ گونه آسیبی به پیروان سایر مکاتب نخواهد زد، آن ها آزادانه به زندگی کرامت مندانه ولی در عین حال قانون مدارانه ی خود خواهند رسید، به وسیله ی حکومت مهدوی، خودشان و هم عقیده هایشان در بهترین وضعیت زندگی به سر خواهند برد و روایات معتبر فراوانی نیز شاهد بر این مدعا است.[39]

 

 

 

3-12.    عمر طولانی زندگی و حکومت مهدی موعود و رجعت

((وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون‏))[40]

((و قطعاً در زبور پس از تورات نیز، نوشته و واجب کرده ایم که یقیناً زمین را بندگان صالح و شایسته ام به ارث می برند.))

 

«... عن أبی صادقٍ قالَ:‏ سألتُ أبا جعفرٍ علیهِ السلامُ عن قولِ اللِّه عزَّ و جلَّ: ((وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ))،‏ قال: هم نحن.»[41]

 

«... از ابو صادق است که گفت: از امام باقر علیه السلام درباره ی آیه ی 105 سوره ی الأنبیاء پرسیدم، ایشان فرمود: آن ها، ما اهل بیت هستیم.»

 

«... عن محمدِ بنِ عبدِ اللّهِ بنِ الحسنِ، عن أبی جعفرٍ علیهِ السلامُ، قالَ: قولِهِ عزَّ و جلَّ: ((أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ))،‏ هم أصحابُ المهدیِ علیهِ السلامُ فی آخِرِ الزمانِ.‏»[42]

«... از محمد بن عبدالله بن حسن است که گفت: امام باقر علیه السلام درباره ی آیه ی 105 سوره ی الأنبیاء فرمود: آن ها یاران مهدی علیه السلام در آخر الزمان هستند.»

 

برخورداری انسان از یک نعمت الهی، آن گاه لذت بخش تر خواهد بود که آن نعمت الهی، ماندگاری بیشتری داشته باشد. البته این موضوع به نشان دادن شایستگی از طرف خود انسان نیز وابسته است، چون خدا حکیم است و کار بیهوده انجام نمی دهد. این که پس از ایجاد زمینه های روحی-فکری-عملی از طرف اکثریت مردم جهان، آخرین حجت الهی از پس پرده ی غیبت بیرون آید و حکومت عدل جهانی را تأسیس کند، امری بس مطلوب و شادی آور است اما عقل سلیم نمی پذیرد که حکومت چنین شخص بزرگی پس از هزاران سال انتظار در تاریخ و خون دل خوردن اولیاء الله، در یک دوره ی کوتاه پایان بپذیرد. به همین استدلال و بنا بر استناد به دعا هایی که از زبان خود آن حضرت یا درباره ی ایشان صادر شده اند و سایر روایاتی که درباره ی مدت طول عمر و حکومت ایشان صادر شده اند، مدت زمان زندگی دنیوی و حکومت ایشان بر جهان، مدتی طولانی خواهد بود.

 

روایاتی که مدت زمان هایی را برای زندگی و حکومت ایشان معرفی کرده اند، به دوره های زندگی و حکومت ایشان اشاره کرده اند نه این که میزان مدت عمر و حکومت داری ایشان را دقیقاً بیان و محدود به مدت کوتاهی کنند. پس از رحلت حضرت مهدی علیه السلام نیز بر اساس قرآن، روایات ]و حتی متون معتبر دیگر ادیان ابراهیمی[، پیامبر خاتم و امامان پیش از ایشان علیهم السلام پس از آن که به دنیا رجعت می کنند، زمامداری حکومت جهانی را یکی پس از دیگری به دست خواهند گرفت.[43]

 

بنا بر این، این شاخصه ی مهم حکومت مهدوی نیز بسیار جذاب، شایان توجه و اقناع کننده است که جهانینان اگر خواستار عدالت و آزادی حقیقی پایدار هستند، باید به نهضت مهدویت روی آور شوند وگرنه هیچ تضمینی برای فهم صحیح از عدالت و اجرای طولانی آن از طرف دیگر زمام داران، وجود ندارد. اندازه ی طولانی مدت عمر و حکومت داری حضرت مهدی علیه السلام، یکی از ضمانت های زندگی سعادت مندانه ی پایدار در دنیا است.

3-13.    نبود زمینه ی گناه و پیدایش شکوفایی فردی-اجتماعی

((اِعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ‏ الْأَرْضَ‏ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ))[44]

((بدانید که قطعاً خدا زمین را پس از مرگش زنده می کند، قطعاً برایتان نشانه ها را تبیین و روشن کرده ایم، امید است که بیندیشید.))

 

«... عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهِ السلامُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ ((اِعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها))، قَالَ: یُحْیِیهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ علیهِ السلامُ بَعْدَ مَوْتِهَا [یَعْنِی‏] بِمَوْتِهَا کُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْکَافِرُ مَیِّتٌ.»[45]

«... از سلّام بن مستنیر است که گفت: امام باقر علیه السلام درباره ی آیه ی 17 سوره ی الحدید فرمود: خدای تعالی زمین را پس از مرگش، به وسیله ی قائم علیه السلام زنده می کند، که مرگ زمین، کفر اهالی آن است و کافر، همان مرده است.»

 

وقتی که به وسیله ی وجود علنی آخرین امام معصوم و رهبری جهانی طولانی مدت ایشان، جهان روی سعادت ببیند و در اصلاح و ثبات حقیقی، همه بعدی، جهانی و بی نظیر معنوی-دینی، عدالتی، آزادی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، صلحی-آرامشی و وحدتی، قرار بگیرد، عملاً زمینه ی انجام دادن گناه ها نیز در جهان برچیده می شود و هر کسی در زندگی شخصی و اجتماعی اش هر آن چه را که برای آرامش و پیشرفت مادی و معنوی و ظاهری و باطنی نیاز دارد، در اختیار دارد. در چنین وضعی اگر کس یا کسانی مرتکب گناهی شوند، صد در صد خودشان مقصر اند. شکوفایی فردی-اجتماعی حقیقی، همه جانبه، فراگیر و بی نظیر، فقط در چنین حالتی میسر است. چه کسی است که خواهان وضعیتی نباشد که در آن کاملاً زمینه ی شکوفایی همه بعدی اش آماده باشد؟! چه کسی است که خواهان حکومتی نباشد که خود را در برابر تک تک افراد جامعه ی جهانی مسئول می داند؟! بشر چه چیزی می خواهد که در این حکومت به آن نخواهد رسید؟! فقط حکومت منجی موعود در آخر الزمان است که بنا به اعلام پیشین همه ی پیامبران و اوصیاء و روشنگری صالحان و مصلحان، ضامن بر چیده شدن زمینه های گناه و بر پایی شکوفایی فردی-اجتماعی حقیقی، همه جانبه، فراگیر و بی نظیر در جهان است.

 

جهانی شدن این حکومت به معنای جهانی شدن فضیلت ها، عدالت ها، نیکی ها، برابری ها و معنویت ها خواهد بود و مردم فرصتی خواهند یافت که خوب بیندیشند؛ خوب زندگی کنند؛ حکمت و دانش واقعی بیاموزند؛ یکدیگر را دوست بدارند؛ به حق همدیگر تجاوز نکنند؛ توحید محور و اخلاق گرا باشند؛ جامعه ای عاری از فساد و تباهی تشکیل دهند و ... . در مدینه ی فاضله ی مهدوی همه جا سخن از عدالت و قسط است و مردم شاهد لبریز شدن زمین از عدل و داد خواهند بود. دامنه ی عدالت او تا اقصا نقاط منازل و زوایای ناپیدای جامعه گسترده خواهد شد؛ حتی عدالت و دادگری، همچون گرما و سرما در درون خانه های مردمان نفوذ کرده و مأمن و وجود آنان را سامان خواهد بخشید.[46]

 

3-14.    رفتار بر اساس سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله

((وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ))[47]

((و قطعاً تو بر ملکات و کرامات اخلاقی همیشه و بسیار بزرگی قرار داری.))

 

«... عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَّی اللّهُ علیهِ و آلهِ‏: الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی، اِسْمُهُ‏ اِسْمِی‏ وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی، أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً، تَکُونُ بِهِ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ تَضِلُّ فِیهَا الْأُمَمُ ثُمَّ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.»[48]

«... از جابر بن عبدالله انصاری است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مهدی از نسل من است، نامش همنام من است و کنیه اش، هم کنیه ی من است، از نظر شکل و اخلاق، شبیه ترینِ مردم به من است، غیبت و حیرتی دارد که در آن بسیاری از مردم، گمراه می شوند، سپس مانند ستاره ی درخشانی که پرده ی تاریکی را می شکافد روی آور می شود، زمین را از عدل و داد پر می کند، همان طور که از تبعیض و ستم پر شده بود.»

 

«... عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَّی اللّهُ علیهِ و آلهِ‏: یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ یَعْمَلُ‏ بِسُنَّتِی‏ وَ یُنَزِّلُ اللَّهُ لَهُ الْبَرَکَةَ مِنَ السَّمَاءِ وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا وَ تُمْلَأُ بِهِ الْأَرْضُ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ یَعْمَلُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَنْزِلُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ.»[49]

«... از ابو سعید خدری است که گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مردی از اهل بیت من، خروج می کند و به سنتم عمل می کند و خدا برایش برکت ها را از آسمان فرو می ریزد و به وسیله ی او زمین را از عدالت پر می کند همان طور که از ستم و تبعیض پر شده بود، یک دوره ی مهم از حکومتش بر امت جهانی، یک دوره ی هفت ساله است و مدتی نیز در بیت المقدس خواهد بود.»

 

اگر بخواهیم همه ی ویژگی های حضرت مهدی عجل الله فرجه را به خلاصه ترین، بهترین و روشن ترین شکل ممکن و به صورت جامع و مانع، معرفی و تبیین کنیم، باید به روایاتی اشاره کنیم که ایشان را شبیه ترین افراد از لحاظ اخلاق به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله معرفی می نمایند. یعنی اگر بخواهیم همگان، جزئیات رفتاری امام دوازدهم علیه السلام را بدانند، کافی است که به سنت رسول الله صلی الله علیه و آله، نگاه بیندازند. امام زمان علیه السلام، بازتاب و مجری سنت رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد. امام زمان علیه السلام با یاری یارانش و همراهی اکثریت جهانیان، سنت رسول الله صلی الله علیه و آله را به طور حقیقی، همه جانبه، فراگیر و بی نظیر، ابلاغ و اجراء خواهد کرد. امام زمان علیه السلام و نهضت و حکومتش، بازنمایی آشکار و کامل قول، فعل و تقریر پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و به عبارتی ثمره ی تلاش ها و روشنگری های همه ی مردان و زنان معصوم علیهم السلام است.

 

از آیات، روایات و ادعیه ی روایی ای که شباهت های حضرت مهدی به پیامبر خاتم علیهما السلام را بر شمرده اند، چنین نتیجه می گیریم که خاتم الأوصیاء علیه السلام در ویژگی های مسلّمی همچون رحمت، اخلاق نیکو و با عظمت، نور خدایی، امنیت بخشی، دعوت کنندگی به سوی خدا، خاتمیت، گواه بودن بر عالَم، برپا کنندگی عدل و اهداف و روش واحد، که در قرآن کریم نیز به وضوح به این موارد اشاره شده است، شبیه به خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله است.[50]

 

لذا کسانی که روش برخورد امام زمان عجل الله فرجه با جهانیان برایشان مورد سؤال، تردید و شبهه قرار می گیرد، یکی از بهترین راه های بر طرف شد سوء فهم برایشان، رجوع به سنت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله است.

 

 

 

 

3-15.    یاران ویژه ی مهدی موعود

((وَ لِکُلٍ‏ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٍ))[51]

((و هر کسی را جانبی است که به آن روی می آورد، پس در کار های خیر و خوب، از همدیگر شتاب بگیرید، هر جا که باشید خدا همه تان را ]برای امور الهی دنیوی و اخروی[ حاضر و جمع می آورد، قطعاً خدا بر هر کاری، همیشه و بسیار توانا است.))

 

«... عَنْ أَبِی خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهِ السلامُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ((فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ‏ أَیْنَ‏ ما تَکُونُوا یَأْتِ‏ بِکُمُ‏ اللَّهُ‏ جَمِیعاً))، قَالَ: الْخَیْرَاتُ الْوَلَایَةُ وَ قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏ ((أَیْنَ‏ ما تَکُونُوا یَأْتِ‏ بِکُمُ‏ اللَّهُ‏ جَمِیعاً)) یَعْنِی أَصْحَابَ الْقَائِمِ الثَّلَاثَمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا، قَالَ: وَ هُمْ وَ اللَّهِ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ، قَالَ: یَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعٌ کَقَزَعِ الْخَرِیفِ.»[52]

«... از ابو خالد کابلی است که گفت: امام باقر علیه السلام درباره ی گفتار خدای تعالی در آیه ی 148 سوره ی البقره، فرمود: خیرات، ولایت اهل بیت علیهم السلام است، و ((أَیْنَ‏ ما تَکُونُوا یَأْتِ‏ بِکُمُ‏ اللَّهُ‏ جَمِیعاً)) یعنی یاران ویژه ی قائم که سیصد و چندی (سیزده) مرد هستند، در ادامه فرمود: و به خدا سوگند که فقط آن ها همان امت معدوده ای هستند که خدا در قرآن فرموده، سپس ایشان ادامه فرمود: به خدا سوگند که در یک ساعت واحد، مانند پاره های ابر پاییزی، جمع می شوند.»

 

همیشه در بالاترین سطح های قسمت های گوناگون یک حکومت، افرادی بوده و هستند که بنا به دلایل متعدد، مورد اقبال و اعتماد مردم نبوده اند. حکومت مهدویت بنا به ظرفیت های بی نظیر و فوق جذابی که دارد، این خصلت را نخواهد داشت و بدنه ی حکومت مهدوی در جهان، کسانی خواهند بود که مورد اقبال و اعتماد مردم جهان خواهند بود. دلیل این ادعاء، قرار گرفن امام معصوم در رأس حکومت جهانی خوهد بود، به این معنا که جهانیان به واسطه ی اعتماد کاملی که به مهدی موعود علیه السلام پیدا می کنند، افرادی که منتخب ایشان برای اداره ی امور جهان باشند، مورد اقبال و اعتماد مردم نیز قرار خواهند گرفت. در آیات قرآن کریم و روایات شریفه، درباره ی یاران ویژه ی امام زمان علیه السلام در حکومت آخرالزمانی اش، مطالب فراوانی، نازل و صادر شده است. همه ی آیات و روایاتی که درباره ی جایگزینی و میراث داری حکومت امام زمان علیه السلام هستند، به نوعی مستقیم و غیر مستقیم به یاران آن حضرت نیز اشاره دارند. روایات مشخصی هم هستند که مستقیماً و آشکارا، به توضیح و ستایش ویژگی های یاران مهدی موعود علیه السلام پرداخته اند. یاران مهدوی، موضوعی جدا از مهدویت نیستند و مستقیماً تأیید شده ی امام دوازدهم و به عبارتی مورد عنایت خدای تعالی هستند.

 

در روایات فراوانی، تعداد یاران ویژه ی امام زمان عجل الله فرجه، 313 مرد معرفی شده اند.[53]

در روایاتِ هم خانواده ی فراوانی که درباره ی یاران ویژه ی مهدی موعود عجل الله فرجه صادر شده است، ویژگی های مشترکی را بین این اشخاص که اکثریتشان هم جوان هستند، می بینیم، از جمله ایمان، خشیت الهی، علم، معرفت الهی، معنویت، طهارت و تقوی، زهد، بینش و بصیرت، عبادت و بندگی، توجه به خدا، دعاء و ذکر و نیایش و استغفار، شب زنده داری، شرح صدر، صبر و شکیب، ولایتمداری، انضباط و روحیه ی تشکیلاتی، اتحاد و انسجام و برادری، روحیه ی حماسی و سلحشوری، روحیه ی شهادت طلبی، عدالت پیشگی، ساده زیستی و بی پیرایگی، آراستگی، جدیت در کار و تلاش روزانه، دارای قدرت بدنی و از این قبیل موارد دیگر.[54]

 

قطعاً دیگر حلقه های یاری و یاوری امام زمان عجل الله فرجه که از جهت جایگاه در نزد امام معصوم، پایین تر از این 313 مرد هستند نیز دارای ویژگی های مثبت و مفید هستند و برای نهضت مهدوی، ارزش بسیار والایی دارند، چون نهضت و حکومت مهدوی، یقیناً با همکاری اکثریت مشتاقان مهدویت، ثمر خواهد داد و یک امر حزبی یا محدود نیست. تک تک افراد جهان از مرد و زن و جوان و پیر و منطقه های گوناگون، می توانند با افزایش سطح ویژگی هایی در خودشان که ارزششان را در نزد امام معصوم بالاتر می برد، پا در راه تقرب الهی بگذارند، حتی اگر جزء نزدیک ترین یاران امام زمان عجل الله فرجه نباشند.

 

بایسته ی یادآوری است که نهضت و حکومت امام مهدی عجل الله فرجه، شبیه یک بسته ی آماده نیست که فقط برای مردم، نمایش داده شود بلکه خود مردم باید در آن، نقش ایفاء کنند. گفتمان مهدویت، گفتمانی است که مشترک و عمومی است به این معنا که همگان باید در برابر آن احساس مسئولیت و ارزش بکنند و در راه تحقق این وعده ی الهی، به وظایف دینی خود عمل بکنند و به عبارتی در راه شکل گیری الهی نهضت مهدوی، انتظار مثبت و پویا داشته باشند نه این که انتظار منفی و وامانده داشته باشند. این ویژگی هایی که یادآور شدیم، به راستی که با حضور و همکاری مردم، روندشان تحکیم و جلوه گر خواهد شد.

 

مشخصات یک انتظار بزرگ و سازنده نسبت به برقراری گفتمان مهدویت، انتظاری است که نهایتاً دست کم به این موارد، استحکام و انجام بپذیرد: 1- خوش بینی به آینده ی بشریت. 2- پیروزی نهایی صلاح، تقوی، صلح، عدالت، آزادی و صداقت بر زور، استکبار، استعباد، ظلم، اختناق و دجل (دجالگری و فریب). 3- حکومت جهانی واحد. 4- عمران تمام زمین در حدی که نقطه ی خراب و آباد نشده باقی نماند. 5- بلوغ بشریت به خردمندی کامل، پیروی از فکر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی، اجتماعی و غرایز حیوانی. 6- حداکثر بهره گیری از مواهب زمین. 7- برقراری مساوات کامل میان انسان ها در امر ثروت. 8- منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی، آدم کُشی و غیره و خالی شدن روان ها از عقده ها و کینه ها. 9- منتفی شدن جنگ و برقراری صلح، صفا، محبت و تعاون. 10- سازگاری انسان و طبیعت. این ها نمونه هایی از شناساندن ماهیت این نوید و آرمان اسلامی است.[55]

 

در این مدت طولانی غیبت کبری است که بزرگترین مرحله ی اختبار و امتحان در دار طبیعت و آزمایش ایمان خلق وجود دارد تا معلوم شود در خلال این روزگاران که هر بامداد، خورشید از کرانه ی افق شرقی سر بر می آورد و بر سر صحنه های زندگی مردمان می تابد، اهل قرون و اعصار در هر نقطه ای از جهان چگونه عمر خویش را سپری می کنند و از هستی و نیرو های خویش، چه نتیجه ای می گیرند و هر فرد یا گروه، در برابر احساس وظیفه چه می کند؟![56]

 

3-16.    جاذبه ی اصیل مهدی موعود و بروز آن در حکومت ایشان

((قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ))[57]

((بگو به من خبر بدهید که اگر آب مورد بهره گیری شما، در زمین فرو برود، پس چه کسی است که برایتان آب روان و زلال بیاورد؟!‏))

 

«... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهِ السلامُ‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ ((قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ))، فَقَالَ: هَذِهِ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ، یَقُولُ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُکُمْ غَائِباً عَنْکُمْ لَا تَدْرُونَ أَیْنَ هُوَ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ ظَاهِرٍ یَأْتِیکُمْ بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ حَلَالِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ حَرَامِهِ؟! ثُمَّ قَالَ علیهِ السلامُ: وَ اللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ وَ لَا بُدَّ أَنْ یَجِی‏ءَ تَأْوِیلُهَا.»[58]

«... از ابو بصیر است که گفت: امام باقر علیه السلام درباره ی گفتار خدای تعالی در آیه ی 30 سوره ی الملک، فرمود: این آیه درباره ی قائم نازل شده است، خدا می فرماید که اگر امامتان، از شما غایب گردد و ندانید که او کجا است، پس چه کسی امام ظاهر و آشکاری برای شما می آورد که خبر های آسمان و زمین و حلال و حرام خدای تعالی را برایتان می آورد؟! سپس ایشان فرمود: و به خدا سوگند که هنوز تأویل این آیه نیامده است و ناگزیر، تأویلش خواهد آمد.»

 

در این روایت تفسیری، به روشنی بیان شده است که حجت الهی، منصوب الهی است، به اجازه ی خدا آشکار و نهان و باید و نباید زندگی در نزد او است، لذا تبلور و بروز معنای زندگی، چکیده در وجود و حضور او است. لذا امام معصوم، در هر زمانی وجود دارد، چه حاضر و چه غایب باشد.

 

اگر بخواهیم همه ی آنچه را که ذکر کردیم، به صورت چکیده و نهایی بیان کنیم که در نوع خودش جاذبه ی دیگر و جامعی برای نهضت و حکومت مهدویت قلمداد می شود، کاشف از این مطلب است که سنت و حرکت امام زمان عجل الله فرجه از نظر فراگیر و عمیق بودن در همه ی حقایق و ابعاد، به حدی دارای اصالت، جذابیت و کشش برای همگان خواهد بود که نه تنها چنین جذابیتی را هیچوقت به چشم ندیده اند بلکه در بعد عملیاتی نیز این حرکت، همه ی نیاز های اصلی و فرعی جهانیان را فراهم می کند، در مسیر کسب کمالات روز افزون و بی نهایت قرارشان می دهد و موجبات گام برداری در راه قرب درگاه الهی را کاملاً برایشان فراهم می کند. به وسیله ی وجود علنی آخرین امام معصوم و رهبری جهانی طولانی مدت ایشان، جهان روی سعادت می ببیند و جهانیان در اصلاح و ثبات حقیقی، همه بعدی، جهانی و بی نظیر معنوی-دینی، عدالتی، آزادی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، صلحی-آرامشی و وحدتی، قرار می گیرند. حضور علنی آخرین امام معصوم و رهبری جهانی طولانی مدت ایشان، اصلی ترین و نهایی ترین گمشده ی تاریخ بشریت است که بنا به وعده های پی در پی الهی در همه ی کتب وحیانی و آثار حجت های الهی، یقیناً رخ خواهد داد. به راستی که ((... إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ‏ الْمیعادَ))، ((یقیناً خدا از وعده هایش تخلف نمی کند.))[59].

 

نکاتی مهم که در ارتباط با شکل گیری نهضت و حکومت امام مهدی عجل الله فرجه و نقش مردم در این میان، دارای اهمیت است این که:

  1. با یک دید جامعه شناسانه، شرایط لازم برای یک اصلاح گسترده ی اجتماعی و جهانی، باید مورد بحث قرار گیرد. 2- میان بعد غیبی و بعد طبیعی و اجتماعی باید مرز بندی شود. 3- فراهم آمدن مجموعه شرایط اساسی که به اختیار و اراده ی انسان ها بستگی دارد، باید مورد توجه قرار داده شود. 4- معجزه ی الهی در مواردی که به اختیار انسان ها ارتباط دارد و باید از مسیر طبیعی طی شود، جایگزین آن مسیر طبیعی نمی شود، جایگزین آن مسیر طبیعی نمی شود و سنت لایتغیر الهی آن طور که طراحی شده است تحقق می یابد. 5- امداد های غیبی که به انسان می رسد، جای امتحان، ابتلاء و آزمایش الهی را که یک اصل اساسی و مهم در تحولات اجتماعی است نمی گیرد. 6- فراهم آمدن شرایط عمومی برای اصلاح جهان، امری ضروری است. یکی از این عوامل، احساس انسان متمدن و امروزی به درماندگی کامل تمام مکاتب به حل معضل عدالت برای انسان ها است که باید به یک مصلح الهی چشم بدوزند. 7- پیشرفت وسایل مادی می تواند در خدمت این نهضت عظیم قرار گیرد و در فراهم کردن شرایط لازم، سهیم باشد. 8- پیشرفت های نظامی ابر قدرت ها با توجه به ضع درونی قدرت ها و گراییدن به پوچی، مهم ترین نقطه ی ضعف این تمدن است. بنابراین نمی تواند یک مشکل جدی در راه اصلاح فراگیر برای حضرت مهدی علیه السلام باشند.[60]

 

3-17.    جمع بندی

در این فصل، سعی بر این نبوده است که عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدویت از دیدگاه آیات و روایات، فقط در این موارد شانزده گانه ای که بررسی شده است، خلاصه و محدود گردد و همین اندازه ی شرح، استدلال و استناد، بسنده دانسته شود. بلکه بر هر پژوهشگری در این زمینه، مبرهن و روشن است که این عوامل، بسیار بیشتر و فراتر از این موارد است. بلکه در این پژوهش گمان بر این بوده است که مواردی ذکر شود که برای ما ملموس تر و قابل فهم باشد.

پیشوای این حرکت، خود بزرگترین ضامن گرایش مردم جهان به این نهضت است چون تمام ادیان و مکاتب دینی و حتی برخی از مکاتب غیر دینی، منتظر ظهور منجی آخرالزمان هستند. آن حضرت، معصوم و منصوب از طرف خدا می باشد و اگر کسانی هم بخواهند ویژگی های الهی آن حضرت و منجی آخرالزمان بودنش را محک بزنند، ایشان با علم الهی شان آماده خواهند بود. ایشان تمام خلأ های معنوی بشریت را پر می کند و بعد مادی زندگی همگان را نیز با علم الهی اش، تکمیل خواهد کرد. کسانی در کابینه ی نهضت مهدوی قرار خواهند گرفت که مورد تأیید این امام معصوم باشند، لذا خدمت اعضای دولت مهدوی به جامعه ی بشریت، واقعاً خالصانه، دلسوزانه و فراگیر خواهد بود.

دنباله ی نوشته

[1] المائدة، 67.

[2] ر.ک: عبدالحسین امینی نجفی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، چاپ اول، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1414 ق.

[3] ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، أصول الکافی، (علی اکبر غفاری و محمد آخوندی) چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، ج1، صص527و528.

[4] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، (جمعی از محققان) چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج36، ص353.

[5] محمد بن ابراهیم ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، (علی اکبر غفاری) چاپ اول، تهران: صدوق، 1397 ق، ص245.

[6] محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة للحجة علیه السلام، (علی احمد ناصح و عباد الله تهرانی) چاپ اول، قم: دار المعارف الإسلامیة، 1411 ق، ص286.

[7] الإسراء، 81.

[8] محمد بن یعقوب کلینی، أصول الکافی، (علی اکبر غفاری و محمد آخوندی) چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، ج8، ص287.

[9] الحدید، 25.

[10] محمد بن ابراهیم ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، (علی اکبر غفاری) چاپ اول، تهران: صدوق، 1397 ق، ص92و93.

[11] محمد رضا حکیمی، قیام جاودانه، چاپ دوازدهم، تهران: دلیل ما، 1393 ش، صص 48و49.

[12] الأعراف، 157.

[13] نهج البلاغة، سید محمد بن حسین شریف رضی، (قیس بهجت عطار) چاپ اول، قم: مؤسسة الرافد للمطبوعات، 1431ق، صص 526و534.

[14] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، (جمعی از محققان) چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج51، ص80.

[15] آل عمران، 164.

[16] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، (جمعی از محققان) چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج52، صص230و231.

[17] آل عمران، 103.

[18] محمد بن ابراهیم ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، (علی اکبر غفاری) چاپ اول، تهران: صدوق، 1397 ق، صص 296و297.

[19] ر.ک: یس، 3و4.

[20] ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی، التوحید، (سید هاشم حسینی طهرانی) چاپ اول، قم: جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1398 ق، صص 81و82.

[21] الکهف، 65.

[22] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، (جمعی از محققان) چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج52، ص336.

[23] سید مرتضی مجتهدی سیستانی، دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه، چاپ هشتم، قم: الماس، 1395 ش، صص201و202و204و206و207.

[24] التوبة، 34.

[25] محمد بن ابراهیم ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، (علی اکبر غفاری) چاپ اول، تهران: صدوق، 1397 ق، صص 237و238.

[26] القصص، 5و6.

[27] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، (جمعی از محققان) چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج51، ص63.

[28] ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج10، چاپ ششم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1390 ش. و ر.ک: سید صادق حسینی شیرازی، اسلام و سیاست، (حمید رضا شیخی) چاپ اول، قم: سلسله، 1385 ش.

[29] النور، 55.

[30] محمد بن ابراهیم ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، (علی اکبر غفاری) چاپ اول، تهران: صدوق، 1397 ق، ص240.

[31] سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، (سید محمد باقر موسوی همدانی) چاپ پنجم، قم: جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ه.ش، ج15، ص209.

[32] محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، (علی اکبر غفاری) چاپ اول، قم: جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1362 ه.ش، ج2، صص610و611و626.

[33] آل عمران، 159.

[34] احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج‏، (سید محمد باقر خرسان) چاپ اول، مشهد: مرتضی، 1403 ق، ج2، صص290و291.

[35] آل عمران، 19.

[36] علی بن عبدالکریم بهاءالدین نیلی نجفی، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر قائم الحجة علیه السلام، (سید عبداللطیف حسینی کوه کمری) چاپ اول، قم: خیام، 1360 ش، ص44.

[37] ر.ک: محمد صادقی تهرانی، بشارات عهدین، چاپ اول، قم: شکرانه، 1392 ش.

[38] جاماسب فرزند هوگوه، جاماسب نامه، به نقل از: محمد صادقی تهرانی، دولت مهدی عجل الله فرجه، یکتا پرچمدار انقلاب و عدالت اجتماعی و موعود کل ملل، (علی چراتیان) بی شماره ی چاپ، بی جا: بی ناشر، 1393 ش، ص6.

[39] ر.ک: علی اکبر مهدی پور، او خواهد آمد، چاپ سیزدهم، قم: رسالت، 1384 ش.

[40] الأنبیاء، 105.

[41] سید هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، (قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة) چاپ اول، قم: بعثت، 1374 ش، ج3، صص 847و848.

[42] همان، ص848.

[43] ر.ک: محمد کاظم رحمان ستایش و منیره قضاوی، "جهان پس از امام مهدی (عج) از دیدگاه روایات" مشرق موعود، شماره ی 32، زمستان 1393 ش.

[44] الحدید، 17.

[45] محمد بن علی بن بابویه قمی، کمال الدین و تمام النعمة، (علی اکبر غفاری) چاپ دوم، تهران: اسلامیه، 1395 ق، ج2، ص668.

[46] رحیم کارگر، جهانی شدن و حکومت حضرت مهدی عجل الله فرجه، چاپ دوم، قم: بنیاد فرهنگی مهدی موعود عجل الله فرجه، 1389 ش، ص134.

[47] القلم، 4.

[48] محمد بن علی بن بابویه قمی، کمال الدین و تمام النعمة، (علی اکبر غفاری) چاپ دوم، تهران: اسلامیه، 1395 ق، ج1، ص286.

[49] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، (جمعی از محققان) چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج51، ص82.

[50] ر.ک: 19/10/1393 ش، پرسمان دانشگاهیان، مشاوره و پاسخ نمایندگی نهاد رهبری در دانشگاه ها، شباهت های امام مهدی (عج) به حضرت رسول (ص)، 7/4/1398 ش، www.porseman.com

[51] البقرة، 148.

[52] محمد بن یعقوب کلینی، أصول الکافی، (علی اکبر غفاری و محمد آخوندی) چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، ج2، ص2.

[53] ر.ک: 9/2/1397 ش، مؤسسه ی تحقیقاتی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه، گروه پاسخ به شبهات، آیا طبق منابع شیعه و اهل سنت، در میان 313 نفر از یاران امام زمان (عج) زن نیز وجود دارد؟ (ویرایش جدید)، 8/4/1398 ش، www.valiasr-aj.com

[54] ر.ک: نعمت الله یوسفیان، "ویژگی های یاران خاص امام زمان (ع)" حصون، شماره ی 12، تابستان 1386 ش.

[55] مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی (ع) از دیدگاه فلسفه ی تاریخ و مقاله ی شهید، چاپ چهل و نهم، تهران: صدرا، 1392 ش، صص 51و52و53، با تلخیص و تصرف.

[56] محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، چاپ اول، تهران: غدیر، 1350 ش، ص17.

[57] الملک، 30.

[58] محمد بن علی بن بابویه قمی، کمال الدین و تمام النعمة، (علی اکبر غفاری) چاپ دوم، تهران: اسلامیه، 1395 ق، ج1، ص326.

[59] آل عمران، 9.

[60] سید منذر حکیم، مهدویت و امام مهدی علیه السلام از نگاه شهید سید محمد باقر صدر، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، ]بی تا[، ص17، با تلخیص.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396