امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

بخش1

  1. روشنگری هایی درباره ی بخش ((زبان)) این کتاب

ویژگی های دگرگون این واژه نامه را پیش از این برشمردم.

توضیح بیشتر این که تا آن­جایی که توانستم، این جزئیات زبانی را طبیعتاً نیاورده ام، با همه ی نمونه های مثالی شان: ضمیر جمعی تأکیدی فعل (ان: تلفظ: آن/ بُردیمان و خُوردیمان)، حرف بسیار مشترک (اَ: از)، آوا ( َ: داییَه و گِرِفتَه/ ِ: خُنِک و دِماغ)، ضمیر اشاره ای پسوندی (گَه و گاهی قدیمی کَه: کِتابَگَه/ کِتابَکَه و دَرَگَه/ دَرَکَه- ِم: جانِم و دِلِم)، نخستین مُصَوِّت (مُ: مُگُفتَن)، فعل نخست تأکیدی (بودُودَن: واو میان دو لبی) و فعل های ریخت پیوندی (چیدُودَن: واو میان دو لبی) و ... . اگر توفیق بود، در فرصت دیگری به آن­ها خواهم پرداخت.

واژگان و عباراتی را که درونمایه­شان توهین به قومیت های دیگر بود، نیاوردم. این واژگان، به روشنی اثبات می کنند که گروه هایی فارس، انبوه، با سابقه و نسبتاً دست به کار در این شهر بوده اند که خودشان را بنا به علت های گوناگون اجتماعی، به خصوص رو به روی کرد ها (رأس­ دیگران) می دیده اند، که آوردن این واژگان، به دلالت های این اثر توان افزون­تری می بخشید، اما من با اخلاق علمی ام اجازه نمی دهم که دامن زدن به ((مهربانی مردمی)) را قربانی پر دلیل تر شدن نوشته ام بکنم، برای همین، آن­ها را نیاورده ام.

هر واژه ای که آن­ را به زبانی دیگر نسبت نداده ام، فارسی است.

اگر روی گونه ی تلفظ حرفی تأکید نکردم، تلفظش آزاد بوده است.

((شخص ها)) و ((مکان ها)) را به دلیل اندک بودنشان، در ((واژه نامه)) آوردم. در بخش های پیوست شده ی ((اصطلاحات)) و ((ضرب المثل ها))، فقط نمونه هایی برای آشنایی نشان داده ام و وارد گفتار های ارزیابی نیز نشده­ام و إن شاء الله در جستار تخصصی خودشان در فرصتی مناسب، خواهم پرداخت. پس از نوشتن واژه نامه، درآمد را نوشتم و در این بازه، اندیشه ی نوشتن برخی از اصطلاحات و ضرب المثل ها نیز به ذهنم گذشت که با این ویژگی ها کار پایان پذیرد، ولی در این میان، واژه ها و عباراتی دوباره افزون شدند و فرصت توقف نوشتنم را تا هنگام پایان یافتنشان و آماده سازی کتاب، قرار دادم. تا هنگام پایان یافتن این گونه نوشتنم، به حد اقل ضروریات و داده هایی که برایم در مسیر، دم دستی و روشن­وار بودند، بسنده کردم، وگرنه برگه های این کتاب، دست کم باید دو برابر می شد، ولی این با مأموریت شخصی ام که زود واگذر کردن این اثر به جامعه برای پر کردن خلأ بود، ناساز بود.

اکنون، هنگام نگاهی انداختن بر واژه نامه ی این کتاب است. پس از نگاه گذرای تان، به ادامه دادن این متن بازگردید. با سپاس.

بعد از نگاهتان و پایان دادن به این بخش های اندکِ رو به پایان، ((واژه نامه)) برای شما آماده ی بهره برداری است.

 

  1. پیشنهاد ها

به جز پیشنهاد پیشینم در بخش (10) مبنی بر نگارش ((دستور فراگیر لهجه ی فارسی کرمانشاهی))، بایسته و شایسته می دانم که اهل ادب این دیار و این کشور، نگذارند گنجینه ی فرهنگ و ادب این مرز و بوم گرامی، بی احترام گردد. به این گونه که در راستای این نوشتار، از دغدغه مندان آشنا به فرهنگ این خطه ی ایران، درخواست می کنم که به اندیشه­ی تدوین این نویسه ها باشند: 1. ((دانشنامه ی کرمانشاه)). 2. ((واژه نامه ی مفصل فارسی کرمانشاهی)). 3. نوشتن دلنوشته و داستان و رمان با دیالوگ هایی دقیق از این لهجه و ساخت دکلمه و کتاب گویای آن. 4. سرودن شعر سنتی و ترانه های پرآرایه به این لهجه و ساخت آهنگ های سنتی و پاپ بر پایه ی این سروده ها با یادگیری از استادان برجسته ی آواز و موسیقی ایرانی.

برای همه ی این کار ها و اصلاً پیش از هر کار خیری، باید و باید و باید تلاش بکنید که یاد بگیرید و یاد بگیرید و یاد بگیرید. برای دستور نویسی، دانشنامه نویسی، واژه نامه نویسی، نوشتن و گفتن و سرودن و خواندن، باید سال­ها از استادان این دانش ها و آثارشان یاد بگیرید. تا دانسته ای نباشد، آموزشی هم نخواهد بود. نمونه، برای گویندگی درست این لهجه، دست کم باید به اهالی این لهجه یا بزرگانی که به جز اهلیتش، ادب پرورده اند، برگشت کنید، همچون استفاده از نوشته ها و رهنمود های جناب دکتر سیدجلال الدین کزازی، گویندگی های آقای عبدالرضا آرمانده از شعر های مرحوم آقای محمدرضا فتاحی (تندر) و ... .

 

  1. ادامه با من

من چون سنگر دفاع از فرهنگ خودم را رها شده می دیدم، تلاشم این بود که با برقراری اصلی ترین و مهم ترین مطالب، هرچه زود تر این کتاب را سربازوار، آماده و کاربلد، به این سنگر فرهنگی برسانم که همیشه در رو به روی چشمان کسانی که خودشان را می خواهند در برابر آن بگذارند، روشنگر این راه برای دیگران و رزمنده ی دفاع از این هویت باشد، حتی اگر شهید شود و حتی اگر روزی این هویت کاملاً به فراموشی سپرده شود. من تا آخرین توانم در این وضعیت، به این پیمانم عمل کردم و نمی توانم به جای دیگران تصمیم بگیرم. برای همین، من این کتاب را یک ارزیابی شتاب­زده نوشتم، که دست کم، ((آغاز)) آغاز گردد. اما روشمند، راهگشا و روشن کننده ی تکلیف نوشتم. تا این هنگام، هیچ گاه خودم را این قدر مسئول ندیده بودم. اصلی ترین دغدغه ی این روز هایم، پیشکش این کتاب به جامعه ی ایران بود. تنها خدا می داند که این کتاب را با چه حالی و تخمیناً در دو ماه نوشتم. من این نوشته را بیشتر از این که یک ارزیابی ادبیاتی بدانم، یک کار ایمانی می دانم.

در نزدیک شش سالی که در قم درس می خواندم، برای ارتباط آسان تر با مردم، به فارسی تهرانی حرف می زدم. پس از اندیشه ی نوشتن این کار، با خودم گفتم که برای نگهداری از شخصیتم، از این پس حتی اگر در بیرون از غرب ایران یا مناطق و جمعیت هایی که زبان، گویش و لهجه های ایرانی غربی هم دارند بودم، باز به فارسی کرمانشاهی سخن بگویم، ولی روشن است که بنا به تناسب، عامیانه و رسمی بودنش دگرگون می شود. نسبت به متن هم، اگر به فهم امروزی­اش آسیب نمی زد، تا آنجایی که می توانستم از واژگان پارسی سَرَه (ناب) به کار می گرفتم.

باید بی تعارف سخن گفت که خود را فریب نداد. کرمانشاه، شهر و استان من است، ولی نه به این معنا که چون دیار من است، پس شایسته ی بهترین ها است. حقیقت تلخ این است که امروز، یکی از نما های آشفتگی اجتماعی ایران را می توان به خوبی در این پهنه دید. تاریخش خوب و با پسند است، اما نه چیزی که پیوسته آن را در بوق و کرنا کنیم. هر چه بودند، برای خودشان بودند، امروز ما چه وضعیتی داریم؟! در وضعیتی این مطالب را می نویسم که جوانی همچو من، در ظاهر این زندگی این روز ها، آینده اش ناپیدا است. مردم ما خوب اند، مهربان اند، اما این جهان، این جامعه و این سیاست، به جوانی و به خوبی های ناچیز من و امثال من، رحم نکرد. آدمی مثل من، برای حال خوب این مردم، صبر کرد، ولی کسی برای ما، صبر نکرد. ولی و صد ولی، که ((ما)) برای ((انسان)) رحم و صبر خواهیم کرد. شرافت، اصل است و می ماند. ایران را باید با هم دید. درست است که من در حال حاضر، شایستگی عمومی برای این روز های این دیار نمی بینم که بگویم می خواهم حقتان را بگیرم، منتهی باید این شایستگی ها را پیدا کنیم، بیرون بکشیم و پرورش دهیم. این درست است. این مورد نیاز است. سرزمین های ایران، تکمیل کننده ی یکدیگرند. انسان ها، مکمل همدیگر اند. پس باید حواسمان به فرهنگ یکدیگر باشد. برای هم، بنویسیم، بگوییم و وقت بگذاریم.

خدای مهربان از ما آبادانی همه جانبه خواسته است و خیلی چیز خوبی هم خواسته است: (( ... هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ)): ((... او شما را از زمین به وجود آورد و از شما خواست که در آن آبادانی کنید؛ بنابراین از او آمرزش بخواهید، سپس به سوی او بازگردید؛ زیرا پروردگارم [به بندگانش] نزدیک و اجابت کننده دعای آنان است.))[1] و به راستی که ((عُمِرَتِ الْبُلْدانُ بِحُبِّ الأَوْطانِ)) ]بحارالأنوار، ج75، ص45[ ؛ (شهرها با حبّ وطن آباد می شود) و ((مِنْ کَرَمِ الْمَرْءِ بُکائُهُ عَلى ما مَضى مِنْ زَمانِه وَ حَنینِهُ اِلى أَوطانِه)) ]بحارالأنوار، ج7، ص264 [ ؛ (از نشانه هاى ارزش و شخصیت انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته (که در آن کوتاهى کرده است) اشک بریزد و نسبت به وطنش علاقه مند باشد. ]از امیرالمومنین علیه السلام، به گزارش از تارگاه آیت الله ناصر مکارم شیرازی.[

خب با سپاس از خدای آفریننده، تا این­جا توانستیم اندکی هم که شده به این آیه عمل کنیم: ((یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)): ((ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.))[2] که 1. لازمه ی آغاز زندگی دینی، شناخت و بزرگداشت همدیگر است. پس از این که توانستیم یکدیگر را بپذیریم، وارد مرحله ی دیگر دین می شویم که یک پله بالاتر از مباحث این کتاب و دیگر انسانی و جهانی است و آن این که: 2. ابزار بزرگواری و خوب زندگی کردن، بر پایه ی فرموده ی همین آیه و دیگر آیات، تلاش در رعایت هم زمان (الف) تقوا: گناه نکردن، (ب) داشتن دانش بهره­بخش رو به آخرت[3] و (ج) عمل به رفتار های درست و انسانی[4] است و 3. پله ی همیشگی بعدی، رسیدن به کمال ابدی در راه بندگیِ دائمی خدا است.[5] بندگی خدا، از راه های همیشگی و دلنشین سه گانه ی دین در اعتقادات، اخلاق و احکام در چهار حقِ حق النفس، حق الناس، حق الطبیعة و حق الله، بر پایه ی عقل سلیم، کتاب قرآن و سنت رسول خاتم و اهل بیت (سلام الله علیهم) است. کمال آشکار شدن برپایی دین و زندگی ناب در دنیا، حکومت حضرت حجت بن الحسن (عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه) خواهد بود و کمال آشکار شدن برپایی دین و زندگی ناب، آخرت خواهد بود. عدالت، درستی و رستگاری همیشگی.[6]

 

 

 

 

با سپاس از همه ی شما خوانندگان گرامی و بزرگوارانی که نامشان در این کتاب آمده است. نقد ها، پیشنهاد ها و پندهای شما را پذیرا هستم.

می توانید از این چهار روش در اینترنت، با بنده ارتباط برقرار کنید:

E-Mail: amirrezaetri@yahoo.com

amirrezaetri.blog.ir

Instagram: amirreza.etri

Telegram: saghalaynii

                                                                                                                     29/4/1400             

                                                                                                                       کرمانشاه

                                                                                                          امیر رضا عطری کرمانشاهی

 

بخش 3


[1] ر.ک: (27/4/1400)، پارس قرآن، قرآن کریم، هود، آیه 61، ترجمه ی حسین انصاریان، بی­تا، parsquran.com

[2] ر.ک: (27/4/1400)، پارس قرآن، قرآن کریم، الحجرات، آیه 13، ترجمه ی حسین انصاریان، بی­تا، parsquran.com

[3] ((... هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ...)): ((... آیا کسانی که معرفت و دانش دارند و کسانی که بی بهره از معرفت و دانش اند، یکسانند؟ ...)): ر.ک: (27/4/1400)، پارس قرآن، قرآن کریم، الزمر، آیه 9، ترجمه ی حسین انصاریان، بی­تا، parsquran.com

 ر.ک: الشعراء، 227.[4]

[5] ((وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)): ((و جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدیم؛)): ر.ک: (27/4/1400)، پارس قرآن، قرآن کریم، الذاریات، آیه 56، ترجمه ی حسین انصاریان، بی­تا، parsquran.com

[6] ر.ک به کار های پخش شده از: سید موسی صدر، سید صدرالدین صدر، محمد حسین کاشف الغطا، سیدمحمود طالقانی، سید رضا صدر، حسینعلی منتظری، سید محمد حسینی بهشتی، سید محمد باقر صدر،

سید جعفر مرتضی عاملی، سید علی حسینی سیستانی، محمد ابراهیم جناتی، احمد مهدوی دامغانی،

سید حسن افتخار زاده، احمد پاکتچی، محمد کاظم شاکر، سید عمار نخجوانی، علی شریعتی، مصطفی چمران و ... .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396