امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

دانشگاه نوشت (1): خراب کردن زندگی مردم با لبخند!

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

من از آن دسته آدم هایی هستم که ترجیح داده ام که به جای خشونت، حرف هایم را روی کاغذ بنویسم. اصلاً من مال کاغذ ام. پس از نوشتن پایان نامه، تصحیح دیوان شعر پدربزرگم، نوشتن کتاب تبارنامه ی شخصی ام و معرفی مختصر برخی از متخصصان غیر حوزوی علوم اسلامی-شیعی، در پنج ماه، به خودم گفتم که حالا دیگر وقت استراحت است و تا مدت طولانی ای دیگر نمی نویسم. اما وقتی نمی نویسم انگار چیزی در زندگی ام کم است. حداقل برای این روز ها. گفتم دیگر هر روز نمی نویسم اما گهگاهی می نویسم. اگر به مو هم برسد ولی نمی گذارم پاره شود.

امروز خسته ام. خسته از ویران شدن قصر آرزو هایم روی سرم. خسته از این رنج ممتد. چند روز است که فکرم مشغول موضوع ازدواج است. از وقتی که در دوره ی دبیرستان، عاشق اسلام شده بودم و متوجه شده بودم که اسلام در صورت مهیا بودن شرایط، تأکید دارد که هر چه ازدواج به تأخیر نیفتد بهتر است، از نوزده سالگی دلم می خواست به عنوان یک انجام وظیفه زود تر ازدواج بکنم. از یازده سالگی هم بالغ شده بودم. خیلی زودتر از بلوغ بسیاری از هم سن و سالانم. در دوره های راهنمایی و دبیرستان، واقعاً سطح فکر من خیلی پخته تر از هم دوره هایم بود. نه این که این مسائل، برتری باشد. نه، خب بالأخره یکی زود بالغ می شود، یکی دیر، یکی هم به موقع. عوامل فراوانی هم در این موضوعات تأثیر دارند، از ژنتیک بگیر تا سبک زندگی. این بلوغی را هم که می گویم منظورم بلوغ جنسی و آغاز و تداومش است، وگرنه بلوغ فکری هم داریم که تا ابد ادامه دارد و بلوغ اقتصادی هم داریم که با حکومت بستگی هایی دارد. بحث بلوغ و انواعش، مفصل است.

داشتم از قصر آرزوهایم می گفتم. نه این که قصر آرزو هایم، فقط ازدواج باشد. روزی که به دانشگاه قم آمدم، خیال می کردم که حداقل در رشته ی خودم به یکی از بهترین دانشگاه های ایران آمده ام. اما دیدم که به یک ویرانکده آمده ام. ویرانکده ی ظاهری و باطنی. اصلاً تمام سیستم آموزشی ایران، ویرانکده است. انگار در این سیستم، اکثریت اصلاً نمی خواهند امانت جایگاهی شان را اداء کنند. شاید حتی به این موضوع، فکر هم نمی کنند.

بگذارید یکی از ربط های ازدواج به سیستم آموزشی را بگویم: دانشجویی که استاد هایش، استعداد هایش را نمی شناسند، امور درسی اش را به تعویق می اندازند، دیر تر فارغ التحصیل می شود، دیر تر به سربازی می رود، دیر تر شغل پیدا می کند، دیر تر و کمتر درآمد و اندوخته ای به دست می آورد و در نتیجه فرصت های کمی و کیفی ازدواجش به تأخیر می افتد و اُفت می کند.

من الآن دقیقاً چنین وضعی دارم. نکته ی جالبش هم اینجا است که هر وقت در دانشگاه، مشکلات تحصیلی ام را که مستقیماً روی زندگی ام هم تأثیر می گذارند، با اکثر استاد هایم و دیگر عوامل دانشگاه مطرح می کنم که پیگیری بکنند، با لبخند و از سر وا کن با من برخورد می کنند. گاهی هم طلبکارانه جواب می دهند و گاهی هم البته طوری جواب می دهند که انگار بی خبر اند. آری، کسانی به خراب شدن دنیای تو لبخند می زنند. خیلی ملیح هم لبخند می زنند!

مسئولی که به فکر حل کردن و به جریان افتادن روند کار مراجعه گرش نیست، قطعاً خلل هایی در انسانیتش به وجود آورده است. این اوضاع وقتی فاجعه بار تر می شود که شخصی که به اسم اسلام زندگی و کار می کند، چنین باشد.

من و امثال من، داریم تلف می شویم.

من هیچ وقت، با مخاطبم چنین نمی کنم.

حرف، زیاد است ...

خدا، کریم و بزرگوار است.

 

 

قم مقدس، جمعه، 1398/6/22 ه.ش

 

سامانه: #آموزش نوشت

  • امیررضا عطری

نقد دانشگاه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مترجم سایت

دیکشنری

همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396