امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

شناختی گذرا بر مصلحان اجتماعی شیعی (1): برای انسان

پنجشنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۱۳ ب.ظ

یا رَحمنُ یا رَحیم ...

 

هر دینی دانش هایی دارد و هر کدام از این دانش ها بزرگانی. هر یک از این بزرگان، از دریچه ی ویژه دانی و تخصص خودشان، به دین نگاه می کنند و مطلب برداشت می کنند. فقیه، دوربین فقهی دارد، متأله دوربین الهیاتی، قرآنی-حدیثی دوربین اصیل ثقلینی و ... ، ولی هیچکدام از این ها، به مغز دین نمی نگرند، حتی قرآنی-حدیثی ها ))به صِرف قرآنی-حدیثی بودنشان(( نمی توانند ادعا کنند که گوهر دین را پیاده می کنند؛ درست است که با منابع دستِ نخست اسلام، سر و کار دارند، منتهی دین برای این که ضمانت اجرایی ای به مردم بدهد که دوستش از دشمنش و کار اصالت دار را از کار قاطی دار بشناسند، ادعا هایش را به بزرگ ترین گونه ترسیم و مشروط به برپا شدن و ((اقامه)) کرده است، برای همین بی تعارف، به ما الگو های معصوم و صریحی همچون امیرالمومنین سلام الله علیه را می شناساند که نگوییم در حکومت علی هم، دیگران نگذاشتند عدالت کامل رعایت شود، زیرا تاریخ و هستی گواهی می دهند که علی برای اجرای عدالت، همه ی توانش را و تا پایان عمرش به کار گرفت. آیا ما هم همه ی زورمان را و همیشه در راه عدالت زدیم؟! عصمت علی هم بهانه های ما را می بُرد، چون معصوم بودنش نشان می دهد که ما باید در همه چیز و همیشه او را الگوی خود قرار دهیم و اگر بنا بر توجیه کم کاری مان بود، اصلاً الگو های دینی ما نمی بایست معصوم بودند، تا ما از زیر مسئولیت کار هایمان در برویم! و این با حکمت الهی نمی سازد.

پس جوهر دین، در افق و نگاهی بالاتر و والاتر آغاز می گردد. اگر همه ی اسلام را بفشاریم و چکیده کنیم: یعنی در اصولش که توحید، نبوت، امامت، معاد و عدالت است و در روشش که اعتقادی، احکامی و اخلاقی است، نگاهی فراگیر داشته باشیم، جانِ همه اش و بیخ و بنیاد همه اش، درد ((انسان)) است و ((انسان)) و ((انسان)) ...

درد انسانیت داشتن هم بنا به عقلِ عُقلا و نما و روحِ قرآن و روایات اهل بیت سلام الله علیهم، به این نیست که من تنها سخنان مهربانانه و با لبخند بزنم، گناه همه را بشورم و نمایش های جاذبه دارِ محض داشته باشم، بلکه این را یک کودک 5 ساله هم می داند که چیزی واقعی است که اثر بکند، به شعار و حرف نیست. جایی دین در حال پیاده سازی است که مردم کف خیابان اعلام عمومی بکنند که ما داریم تلاش های ملموس و اثرگذار در راه عدالت عمومی و همه جانبه را در قلبمان و روی قالی خانه مان می بینیم. کسی که این دست ویژگیِ اجرا کُنندگی دارد می تواند بگوید که من منتظر ظهور امام دوازدهم هستم. وگرنه اگر ادعای دینداری کند، از 3 حال بیرون نیست: 1. یا دو رو و منافق است 2. یا اصلاً پایه ی دین را نگرفته و نمی داند 3. یا فقط مسلمانی است که تنها ور رفتن و سرگرم شدن با نوشته های دینی، را دوست دارد./ با احترام.

افق و نگاهی بالاتر و والاتر که دین عملی را آن جا می بینیم و دین در آن جا شیره ی حقوق بشری اش را به زندگی مردم تزریق می کند، ((نگاه مصلحان دینی)) است. نمی گویم ((اصلاح دینی)) که بیخود هر کسی نپندارد که اگر نقدی در روان او می گذرد، باید افسار زندگی مردم را به دست بگیرد و به دین مثلاً رحم بکند!، بلکه می گویم ((مصلحان دینی))، که آشکار باشد این اِقدام، 1. بزرگانی دارد و سال ها و سده ها است که آغاز شده 2. پیرو علوم انسانی و دانش های چارچوب دار دینی است 3. چیزی نیست که صرفاً با سخن گفتن و کتاب خواندن قابل راهکار باشد، بلکه الگو هایی شخصیتی باید داشته باشد، یعنی خود مصلح باید محصول مذهب و آگاهی دینی و الهیاتی باشد، وگرنه، دیگر مذهب و معنویتی در میان نیست که بخواهیم اصلاح گری اش را هم ببینیم!

((مصلح دینی)) با ((اصلاحگر دینی)) یکی نیست، برای این که ((مصلح)) رسالت خودش را به کار بردن دین برای کاستن رنج مردم و بهبود خوشی حال اجتماع می داند که همان شیره ی دیانت است، اما ((اصلاحگر دینی)) وظیفه ی خویش را بهبود خوانش عقلانی مردم از دین می داند. به راستی همه ی رشته های علوم دینی و انسانی و اصلاحگری دینی، می توانند برای اصلاح دینی و صلح گذاری دینی، بهره بخش باشند و اساساً کسی مصلح نخواهد بود، مگر این که درستکار و در علوم دینی و انسانی و اصلاحگری دینی، کاردرست باشد. از این جا است که می توان به گام های دیگر و جلو تر نیز اندیشید.

به ویژه آن که تنها این مصلحان شیعی اند که در درازای تاریخ، اصلاحشان را به سود همه ی انسان ها خواسته اند نه یک گروه خاص و برای این کار هم در زندگی شان هزینه ها داده اند. این جا است که دگرگونی سخن و عمل، آشکار می شود. پس آشنایی با مصلحان اجتماعی شیعی، به راستی می تواند به ما در بهبودِ جانِ زیستنمان، کمک کند و حاشیه ها را به کنار بگذاریم و کمی زندگی کنیم!

و مهم ترین سخن این که بزرگ ترین نشانه های یک مصلح دینی، 2 خصلت است: 1. از هیچ کس، بهره گیری ابزاری نمی کند، یعنی: خود شخص هر انسانی، به خاطر وجود خودش، برای او دارای ارزش است و انسان ها را پلی برای رسیدن به هدف نمی داند، بلکه خود آن ها هدف اند. 2. پِیامد صلح طلبانه ی تحمل گرای عملکرد های اوست، یعنی: حتی پیش فرض کار های شخصی و اجتماعی اش، با رحم، سازش بر پایه ی فطرت عمومی انسان ها و به کُشت ندادن انسان ها باشد. مهم ترین نشان مصلح بودن یک دیندار عالِم، یعنی بتوانیم او را در این دسته ی موضوعی بنشانیم، نگاه به نتایج عملکرد های اوست، یعنی اگر نیت نیکی هم از یک کار داشته، ولی آن عمل به جای خشنی کشیده شده، چون ویژگی دوراندیشی از او می افتد، دیگر نمی توانیم سرشناسه ی ((مصلح)) را به او نسبت دهیم. چون دیگران، جانشان را از سر راه نیاورده اند و شخصِ او نمی تواند ضمانتگر بازگشت از دست رفته ها باشد ... !

به دیگر سخن: اصلاً به دین نیندیش! حرف همه ی جهان را شنیدی؛ من به تو پیشنهاد می کنم، کمی پای حرف های این اشخاص هم درباره ی زندگی، بنشین؛ اگر بد بود، رها کن:

الگو هایی هم دوره یا نزدیک، از این دسته:

 

1. آیت الله سید جمال الدین اسدآبادی (درگذشت مشکوک 1275)

 

2. آیت الله هادی نجم آبادی

 

3. شهید آیت الله سید جمال الدین واعظ اصفهانی

 

4. آیت الله سید صدرالدین صدر

 

5. شهید دکتر مصطفی چمران

 

6. آیت الله سید احمد خوانساری

 

7. استاد محمد تقی شریعتی

 

8. آیت الله سید رضا صدر

 

9. استاد علی اکبر معلم دامغانی

 

10. آیت الله سید موسی صدر (ناپدیدسازی شده ی اجباری در 1357)

 

11. دکتر سیده رَباب صدر (زاده ی 1323)

 

 

 

کرمانشاه.

سامانه: #انسان فراگیری اسلام

  • امیررضا عطری

انسان

انسان گرایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396