امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

دبیر و فعال علوم انسانی | Humanities Teacher & Activist

امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

دبیر و فعال علوم انسانی | Humanities Teacher & Activist

امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

امیررضا عطری ام.
فعال و دبیر علوم انسانی.

این تارنوشت می تواند راهی برای پیوند و ارتباط افزونتر ما باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

Amirreza Etri
Iranian Activist and Humanities Teacher.

This blog can be a way for us to connect and communicate more.
Best wishes...

- - - تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران - - -

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فارسی کرمانشاهی» ثبت شده است

  • امیررضا عطری

پیرو 2 برای کتاب ((فارس و فارسی کرمانشاهی: درآمدی با واژه نامه ای گذرا)):

 

یدُاللهِ فوقَ أیدیهِم. یک صبح تابستانی، کرمانشاه، 1400. چهارراه شیر و خورشید. عکاس: خودم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شهر کرمانشاه به دلیل فرهنگ باز و شهری و ارتباطات توانمند و خوش بینانه با جهان پیرامونش، تنها شهر ((اکثریت کرد))ی در جهان است که، با تکثر تاریخمندانه اش ((دروازه ی پیوند کرد با دیگران)) و نماد ((وحدت و هم زیستی مثبت عملی اقوام)) می باشد و همیشه به ((هندوستان ایران)) و اکنون به ((بهشت زبان شناسی ایران)) معروف است. برای همین، بدخواهان ایران همیشه به آن و حتی لهجه ی فارسی ویژه اش حسادت کرده اند و به ما ((با افتخار: بچه های کرمانشاه)) توهین هایی همچون ((کورد پلاستیکی)) کرده اند یا با لحنی مضحک و چندش آور، ((بچه فارس)) خطاب کرده اند.

باشد! اگر ((کورد پلاستیکی)) و ((بچه فارس)) بودن، به معنای اصالت اخلاقی است، ما بومیان شهر کرمانشاه با همه ی تنوعمان، به خود می بالیم که ((کُرد پلاستیکی)) و ((بچه فارس)) هستیم ...

 

برخی دیگر از نام های خانوادگی ویژه ی فارس های کرمانشاهی:

- برای این موضوع، تنها نیاکان پدری (پدر-پدر-پدر-...) مدنظرم نیست، بلکه کلیت نژادی خاندانی آن خانواده مدنظرم است. -

70. صدف 71. آجیلیان 72. دُریَتیم 73. تیمورپور 74. اربابی 75. برخی های زارعی 76. مُنَقَّش 77. برنجیان 78. فیض نوروزی 79. خوروَش 80. ربیعی 81. عمویی 82. برخی های شهری 83. فیض رحیمی (سادات) 84. پالیزبان 85. خوانساری (ها) 86. مبشری 87. ودود 88. برخی های شیرازی 89. خیابانی 90. شیخ الاسلامی 91 پاکرو 92 ادبی 93 کبرایی 94 حائری (ها) (سادات) و ...

 

اگر کسی با سندیت و استدلال، مدعی نادرست بودن جای گیری یکی از این نام های خانوادگی در این فهرست است یا خواهان افزوده شدن به آن است، می تواند مطلب خود را برای من فرستد که پس از راستی ­آزمایی بنده، در ویرایش های بعدی زدوده یا در تلافی­ نوشت های پسین افزوده خواهد شد. با سپاس و احترام.

 

برخی از فارس های کرمانشاهی سرشناس اجتماعی:

پیش از گشودن این گفتار، بایسته است که بگویم: به راستی که پرداختن به پیشینه ی دیگر اقلیت های این ((اُستان)) بایسته و شایسته است: 1. پارتی (پهلوی) ها، 2. دیگر ایرانیان کوچ کننده، 3. دیگر ایرانی های زاده شده و بزرگ شده یا هر دو، 4. یهودیان و مسیحی ها به ویژه آشوری ها و ارمنی ها 5. آریایی ها و غیر ایرانی ها، که با دریغ، بیشتر سه دسته ی نخست به بیرون از استان کرمانشاه و بیشترِ نزدیک به همه ی دو دسته ی پایانی در دهه های پیش به بیرون از ایران کوچ کرده اند؛ به خصوص این که یهودیان و مسیحی های شهر کرمانشاه و سرشناسانشان، حق بزرگی به گردن خدمات اجتماعی و اقتصاد این شهر و استان داشته اند. توضیح این که فارس های شهر و این اقلیت ها، در کنار هم یک جمعیت کلان به ویژه در مرکز استان را می ساخته و می سازند. نه این که بخواهم مرزبندی میان کرد و غیر کرد بکنم، بلکه وظیفه ی من پژوهشگرِ فرهنگی این است که عین واقعیت موجود را ببینم و حالا در این گم شدگیِ هم استانی هایم که حافظه ی تاریخی شان را از دست داده اند، این تلنگر را به مغز اجتماع بزنم که: باید بدانیم با این که درست است جا هایی در جهان هستند که یکدست اند، ولی  آجر های خانه ای که ما کرمانشاهیان در آن زندگی می کنیم را تنها یک دست نساخته است، هر چند دیگر دست هایی به شمار کمتر.

تاریخ، وجود دارد. یکدیگر را پاس بداریم!

من می توانم افراد فرهیخته و دست به کار، فراوان از فارس های کرمانشاهی بگویم، ولی برای این که برای خواننده آشکار تر و ملموس تر باشد، اشخاصِ بِه نام را بر می شمارم که هم بر آگاهی مخاطب آسان تر افزوده گردد و هم برای کسی شبهه ی ((معروف سازی)) پیش نیاید.

 

1. شهید حسین خان معین الرعایا (صاحب تکیه):

سُراینده، نیکوکار مذهبی عصر قاجاریان و بنیادگذار تکیه ی منسوب به معاون الملک.

  • امیررضا عطری

 

یا قدیمَ الاِحسان

ما انسان های از آغاز تاریخ تا همیشه، حتی اگر به هم نوع بودنمان هم نیندیشیم، دست کم نمی توانیم منکر این شویم که همه مان با هم پسرعمو-دخترعمو هستیم. همه مان به یک ریشه بر می گردیم. حالا نقاط گوناگون جغرافیایی، ما را به ویژگی هایی در رنگ، زبان و فرهنگ، ویژه کرده است ولی در فطرتمان (ریشه ی دیانتمان)، یک نفس واحده بودنمان و همانند هم بودنمان، مانند هم ایم. برای همین، ما از هم ایم. به سوی هم ایم. برای هم ایم.

لذا به دیده ی انسانیت، مرزی میان ما نیست و فرهنگ هایمان هم دیوار نیست. در هر فرهنگ و ملتی، یاد ها و یادکرد هایی زیبا وجود دارد که می تواند به قشنگی های زندگی انسانی بیفزاید، ریشه های انسان را بازیابی کند و حتی دیگران را به خود فرا بخواند. چنین شیوه های مردمی و کار های یادانگیزی که عقلانی و روح افزا هستند، بی گمان مورد تایید دیانت پاک نیز هستند.

در درون خود من، حس های نوستالژیکی از فضای ایرانی به ویژه فضای فارسی هست که در کنار زبان پارسی و فرهنگ های مثبت ایرانی، به شور ایرانی و شور پارسی ام دامن می زند. شوری که بوی بهشت می دهد و امید رهایی از دوزخ.

آری، این جا، تنها یک ایرانی می داند که:

  • امیررضا عطری

پیرو 1 برای کتاب ((فارس و فارسی کرمانشاهی: درآمدی با واژه نامه ای گذرا)):

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک عصر تابستانی. کرمانشاه، 1400. خیابان خیام. عکاس: خودم.

 

برخی دیگر از نام های خانوادگی ویژه ی فارس های کرمانشاهی: 59. برخی های توکلی، 60. برخی های عظیمی، 61. وطنچی، 62. برخی های کرمانشاهی، 63. داوری، 64. نینوا و ...، بیشتر سادات شهر کرمانشاه، ازجمله: 65. شبیری، 66. برخی های موسوی، 67. میرزاده، 68. بحرینی و ... و دیگر نام های خانوادگی ای مانند 69. شوشتری و ... .

 

اگر کسی با سندیت و استدلال، مدعی نادرست بودن جایگیری یکی از این نام های خانوادگی در این فهرست است یا خواهان افزوده شدن به آن است، می تواند مطلب خود را برای من فرستد که پس از راستی­آزمایی بنده، در ویرایش های بعدی زدوده یا در تلافی­نوشت های پسین افزوده خواهد شد. با سپاس و احترام.

  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب ((فارس و فارسی کرمانشاهی: درآمدی با واژه نامه ای گذرا)) پژوهشی درباره ی نژاد فارس کرمانشاهی  و لهجه ی فارسی کرمانشاهی است و در دنباله ی این نگاه، به بحث های: پیوند نژاد و لهجه، ریشه شناسی تاریخی، زبان­ شناسی، هویت فرهنگی، فرهنگ در دین، پیوند فرهنگی، روشن سازی راه فرهنگی و کارکرد دینی، پرداخته است. نویسنده، این کتاب را به علت ناچیز بودن پیشینه ی تحقیق در موضوع های تخصصی مطرح شده اش در وضعیت هویتی آشفته ی وقت، یک وظیفه ی فرهنگی فوری و ارزیابی شتاب­ زده و پیشگفتاری، بر این بحث ها می داند، که واژه نامه ای کوتاه را نیز نشانه وار، در کنار گفتار های طرح شده، به نمایش گذاشته است. در حقیقت، این کار، تلاشی در راستای مطالعات میان رشته ای علوم ادبی و علوم دینی، برای نشان دادن کاربرد مستقیم علوم انسانی به مرکزیت علوم اسلامی، در زندگی و پشتوانه ی کمال انسان و جامعه است که با قرار دادن موضوع کتاب به عنوان یک اصالت، دفاع و رهگیری شده است. بخش های پیگیری شده ی این نوشتار، به این روی اند: درآمد، آغاز با من، ضرورت انجام پژوهش، روش بی رودربایستی، همگام با تاریخ، با گام های آریایی ها، گذشت روزگار و تبعات فرهنگی آن، چگونگی امروز، پرسشی احتمالی از خودم، ستون های ایران، زبان فارسی در استان و شهر کرمانشاه، پیشینه ی این پرسش و پژوهش، لهجه مهم تر از واژه، روشنگری هایی درباره ی بخش زبان این کتاب، پیشنهاد ها و ادامه با من و زبان، واژه نامه و اصطلاحات و ضرب المثل ها و کتابنامه.

  • امیررضا عطری

نگاهی گذرا که ریشه ام را فراموش نکنم:

 

پیشگفتار:

 

من نژاد پرست نیستم و صِرفِ قومیت را هم نه افتخار و نه عامل برتری می دانم. برای من، تمام انسان ها به خاطر انسان بودنشان محترم اند نه به خاطر نژاد، کشور و زبانشان.

این تبار نامه را مثلاً برای افتخار نمودن به نژادم، قومیت گرایی و از این قبیل مطالب ننوشتم بلکه این تبار نامه را برای روشن کردن و یا روشن باقی گذاشتن اطلاعات انسابی خاندانم، برای خودم و کسانی که مانند بنده، این اطلاعات برایشان مهم یا جالب است، به رشته ی نگارش درآورده ام. به همچنین من این نوشتار را از سر خودشیفتگی، بزرگ نمایی و یا برای افتخار نمودن بی جا به خاندانم، ننوشته ام. اصلاً به حداقل مطالب بسنده نموده ام، چون می دانم بسیاری از اطلاعات معرفی کننده ی اعضای خاندانم را نمی توانم بگویم، زیرا حریم خصوصی است، راضی نیستند، شکل خودنمایی به خود خواهد گرفت و دردی هم از کسی دواء نخواهد کرد.

مسلّم است که کشورم ایران، استان و شهرم کرمانشاه و زبان و لهجه ام فارسی کرمانشاهی را دوست می دارم ولی به تمام نژاد ها، قومیت ها، منطقه ها، زبان ها، لهجه ها و گویش ها در کشورم و دنیا، احترام می گذارم.

درست است که زادگاه و محل رشد افراد و پدر و مادرشان، برای تعیین ملیت و قومیت، حائز اهمیت است اما من معتقدم که برای تعیین قومیت، باید به اجداد آن شخص از چهار طرف نگاه کرد: 1- از طرف پدر پدری رو به عقب 2- از طرف مادر پدری رو به عقب 3- از طرف پدر مادری رو به عقب 4- از طرف مادر مادری رو به عقب، لذا برای خودم هم در این تبار نامه چنین عمل کردم.

محتوای این تبار نامه از اطلاعات خودم، گفتگو های شخصی-شفاهی خودم با برخی افراد گوناگون خاندانم و برخی نوشتار ها، تهیه و انجام شده است. در گفتگو هایم در این باره، بیشتر از همه، از اطلاعات و خاطره های مرحوم پدر بزرگ پدری ام، دو مادر بزرگم و مادرم، استفاده کرده ام. اطلاعات این تبار نامه، ساده، ناقص و بسیار مختصر است و هیچ نظم خاصی برای توضیح دادن درباره جزئیاتشان نداشته ام، لذا طبیعی است که در جزئیات بعضی از اطلاعات ذکر شده، نا هماهنگی، کاستی و اشتباهی هم رخ داده باشد. توضیح، این که: برخی از افراد یاد شده در این تبار نامه، دارای نکات مثبت و درخشانی در زندگی شان بوده و هستند ولی بنده این نوشتار را برای شرح دادن این مطالب و داستان ها، جمع آوری نکرده ام.

با آرزوی سلامتی روحی-ذهنی-جسمی و هدایت الهی، برای همگان و توفیق برای انساب آموزان و انساب پژوهان.

نقد ها و پیشنهاد های شما خوانندگان گرامی را هم در این باره، به دیده ی منت پذیرا خواهم بود.

 

                                                                                                                 22/5/1398

                                                                                                                           کرمانشاه

                                                                                                    امیر رضا عِطری کرمانشاهی

 

  1. توضیحی کوتاه درباره ی خودم:

امیر رضا عِطری، زاده ی اوایل 1375، در کرمانشاه، خیابان شاه بختیِ میدان شهرداری سابق

 

  1. نیاکان من:

 

پدر: وحید عطری: فارس کرمانشاهی. متولد و رشد یافته ی شهر کرمانشاه. کارمند آموزش و پرورش.

 

مادر: فضیلت مشاوران: بومی فارسی زبان فرهنگ شهری کرمانشاهی. متولد و رشد یافته ی شهر کرمانشاه. آموزگار.

 

پدر پدر: مرتضی عطری: فارس کرمانشاهی. معمار خوش نام و شاعر خوش اندیش استان کرمانشاه. شهرت عِطری به این دلیل است که پدرش و پدر پدرش به عِطر و گلاب گرفتن، عطاری و فروش عرقیات گیاهی معروف بوده اند. متوفی 1394 ه.ش در کرمانشاه.

 

مادر پدر: محترم اکبری: فارس کرمانشاهی. خانه دار.

 

پدر مادر: عزت الله مشاوران: آذری[1] اسدآبادی همدانی. اصالتاً آذری تبریزی آذربایجانی. نظامی (ارتشی سپس سپاهی). شناسنامه ی قبلی اش قیطاس نژاد بوده و قبل از قیطاس نژاد نیز شناسنامه اش نجفی بوده است. به دلیل سفر یکی از نیاکانش به نجف اشرف برای زیارت حرم امیرالمؤمنین علیه السلام، به نجفی مشهور شده اند. پدر پدرش آذری تبریزی آذربایجانی بوده که برای بهره گیری از باغ های سرسبز اسدآباد، به آن جا مهاجرت می کنند. خودش در کودکی اندکی در تبریز هم بوده است. متوفی 1376 ه.ش در کرمانشاه.

 

مادر مادر: توران وهابی مِهرَبانی: بومی فرهنگ کردی کرمانشاهی. متولد و رشدیافته ی شهر کرمانشاه. اصالتاً از طرف پدری، کرد جاف بیجاری کردستانی و از طرف مادری، کرد کلهری ایوانی است. خانه دار. وهابی به نام پدر پدرش که عبدالوهاب بوده اشاره دارد و مهربان هم بر اساس شنیده هایم از خانواده ی مادری ام، نام روستایی نزدیک بیجار کردستان است اما تا به پایان رساندن این کتاب، بنده در جستجو هایم به وجود چنین مکانی در کردستان بَر نخورده ام.

  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396