امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

نگاهی گذرا که ریشه ام را فراموش نکنم:

 

پیشگفتار:

 

من نژاد پرست نیستم و صِرفِ قومیت را هم نه افتخار و نه عامل برتری می دانم. برای من، تمام انسان ها به خاطر انسان بودنشان محترم اند نه به خاطر نژاد، کشور و زبانشان.

این تبار نامه را مثلاً برای افتخار نمودن به نژادم، قومیت گرایی و از این قبیل مطالب ننوشتم بلکه این تبار نامه را برای روشن کردن و یا روشن باقی گذاشتن اطلاعات انسابی خاندانم، برای خودم و کسانی که مانند بنده، این اطلاعات برایشان مهم یا جالب است، به رشته ی نگارش درآورده ام. به همچنین من این نوشتار را از سر خودشیفتگی، بزرگ نمایی و یا برای افتخار نمودن بی جا به خاندانم، ننوشته ام. اصلاً به حداقل مطالب بسنده نموده ام، چون می دانم بسیاری از اطلاعات معرفی کننده ی اعضای خاندانم را نمی توانم بگویم، زیرا حریم خصوصی است، راضی نیستند، شکل خودنمایی به خود خواهد گرفت و دردی هم از کسی دواء نخواهد کرد.

مسلّم است که کشورم ایران، استان و شهرم کرمانشاه و زبان و لهجه ام فارسی کرمانشاهی را دوست می دارم ولی به تمام نژاد ها، قومیت ها، منطقه ها، زبان ها، لهجه ها و گویش ها در کشورم و دنیا، احترام می گذارم.

درست است که زادگاه و محل رشد افراد و پدر و مادرشان، برای تعیین ملیت و قومیت، حائز اهمیت است اما من معتقدم که برای تعیین قومیت، باید به اجداد آن شخص از چهار طرف نگاه کرد: 1- از طرف پدر پدری رو به عقب 2- از طرف مادر پدری رو به عقب 3- از طرف پدر مادری رو به عقب 4- از طرف مادر مادری رو به عقب، لذا برای خودم هم در این تبار نامه چنین عمل کردم.

محتوای این تبار نامه از اطلاعات خودم، گفتگو های شخصی-شفاهی خودم با برخی افراد گوناگون خاندانم و برخی نوشتار ها، تهیه و انجام شده است. در گفتگو هایم در این باره، بیشتر از همه، از اطلاعات و خاطره های مرحوم پدر بزرگ پدری ام، دو مادر بزرگم و مادرم، استفاده کرده ام. اطلاعات این تبار نامه، ساده، ناقص و بسیار مختصر است و هیچ نظم خاصی برای توضیح دادن درباره جزئیاتشان نداشته ام، لذا طبیعی است که در جزئیات بعضی از اطلاعات ذکر شده، نا هماهنگی، کاستی و اشتباهی هم رخ داده باشد. توضیح، این که: برخی از افراد یاد شده در این تبار نامه، دارای نکات مثبت و درخشانی در زندگی شان بوده و هستند ولی بنده این نوشتار را برای شرح دادن این مطالب و داستان ها، جمع آوری نکرده ام.

با آرزوی سلامتی روحی-ذهنی-جسمی و هدایت الهی، برای همگان و توفیق برای انساب آموزان و انساب پژوهان.

نقد ها و پیشنهاد های شما خوانندگان گرامی را هم در این باره، به دیده ی منت پذیرا خواهم بود.

 

                                                                                                                 22/5/1398

                                                                                                                           کرمانشاه

                                                                                                    امیر رضا عِطری کرمانشاهی

 

  1. توضیحی کوتاه درباره ی خودم:

امیر رضا عِطری، زاده ی اوایل 1375، در کرمانشاه، خیابان شاه بختیِ میدان شهرداری سابق

 

  1. نیاکان من:

 

پدر: وحید عطری: فارس کرمانشاهی. متولد و رشد یافته ی شهر کرمانشاه. کارمند آموزش و پرورش.

 

مادر: فضیلت مشاوران: بومی فارسی زبان فرهنگ شهری کرمانشاهی. متولد و رشد یافته ی شهر کرمانشاه. آموزگار مدرسه.

 

پدر پدر: مرتضی عطری: فارس کرمانشاهی. معمار خوش نام و شاعر خوش اندیش استان کرمانشاه. شهرت عِطری به این دلیل است که پدرش و پدر پدرش به عِطر و گلاب گرفتن، عطاری و فروش عرقیات گیاهی معروف بوده اند. متوفی 1394 ه.ش در کرمانشاه.

 

مادر پدر: محترم اکبری: فارس کرمانشاهی. خانه دار.

 

پدر مادر: عزت الله مشاوران: آذری[1] اسدآبادی همدانی. اصالتاً آذری تبریزی آذربایجانی. نظامی (ارتشی سپس سپاهی). شناسنامه ی قبلی اش قیطاس نژاد بوده و قبل از قیطاس نژاد نیز شناسنامه اش نجفی بوده است. به دلیل سفر یکی از نیاکانش به نجف اشرف برای زیارت حرم امیرالمؤمنین علیه السلام، به نجفی مشهور شده اند. پدر پدرش آذری تبریزی آذربایجانی بوده که برای بهره گیری از باغ های سرسبز اسدآباد، به آن جا مهاجرت می کنند. خودش در کودکی اندکی در تبریز هم بوده است. متوفی 1376 ه.ش در کرمانشاه.

 

مادر مادر: توران وهابی مِهرَبانی: بومی فرهنگ کردی کرمانشاهی. متولد و رشدیافته ی شهر کرمانشاه. اصالتاً از طرف پدری، کرد جاف بیجاری کردستانی و از طرف مادری، کرد کلهری ایوانی است. خانه دار. وهابی به نام پدر پدرش که عبدالوهاب بوده اشاره دارد و مهربان هم بر اساس شنیده هایم از خانواده ی مادری ام، نام روستایی نزدیک بیجار کردستان است اما تا به پایان رساندن این کتاب، بنده در جستجو هایم به وجود چنین مکانی در کردستان بَر نخورده ام.

پدر پدر پدر: ابراهیم عطری: فارس کرمانشاهی. به میرزا ملقب بوده، به این معنا که فرد با سواد و حکیمی بوده ولی این که مادرش سیده بوده یا نه، نمی دانم. چون در فرهنگ دینی شیعیان خصوصاً قبل از دوره ی معاصر، به مرد هایی که مادرشان سیده بوده، میرزا یا میر یا امیر می گفته اند ولی در زمان حاضر، اصلاً کلمه ی امیر را برای این معنا به کار نمی برند اما هنوز هم گرچه بسیار کمتر از گذشته ها، کلمه های میرزا و خصوصاً میر را برای این معنا استفاده می کنند. ضمن این که پدر پدرم بنا به برخی از خاطرات کودکی اش از جمله این که پدرش دستاری سیاه رنگ بر سر می نهاده است و حرف هایی که در همان ایام از برخی افراد شنیده بود، احتمال می داد که از طرف پدری، سید باشد و نسلش به یکی از امام زادگان از نسل امام موسی کاظم علیه السلام، یعنی بابا سید محمود ولی الدین موسوی برسد.[2] ولی صحت این موضوع نه برای خود پدربزرگم پدری ام و نه برای خودم، ثابت نیست. لذا از قلم فرسایی بیش از این، درباره ی این موضوع، پرهیز می کنم و الله العالم. بنده چه سید باشم و چه نباشم و چه خویشاوندی ای با سادات داشته باشم و چه نداشته باشم، افتخارم این است که تا ابد ارادتمند و نوکر پیامبر خاتم و اهل بیتش سلام الله علیهم باشم. با افتخار، به سادات احترام می گذارم. با کمال اخلاص، دوستدار تمامی شیعیان دوازده امامی هستم و از خداوند منان، بصیرت روزافزون دیگر مسلمانان و هدایت روزافزون تمامی یکتا پرستان و انسان های دنیا را درخواست می نمایم. پدر بزرگ پدری ام، برخی اوقات به من یادآوری می کرد که شجره نامه ی مفصل خاندان ما به شهر هرسین برده شده اما نمی دانست که دقیقاً توسط چه کسی به آن جا برده شده و در کجایش قرار دارد. ابراهیم، در عطاری و گرفتن عطر، مشک و گلاب تخصص داشته است و به همین دلیل، به عِطری مشهور بوده است. پدر ابراهیم در آغاز، این حرفه را شروع کرده است و نوادگانش نیز وارث این تخصص او بوده اند.

 

مادر پدر پدر: سکینه عطری: فارس کرمانشاهی. خانه دار. چون در ایام گرفتن شناسنامه، شوهرش شناسنامه ی عطری را برای خودش برگزیده، او نیز به تبعیت از شوهرش، شناسنامه اش عطری نام گرفته نه این که با هم نسبت خاندانی ای داشته بودند.

(به دلیل پیشینه دار بودن دو طرف خاندان پدری ام در شهر کرمانشاه و ارتباطات ریشه دار خاندان مادریِ مادرِ مادرم با شهر کرمانشاه، وجود افراد کرد شهر کرمانشاه (کرد کرمانشاهی) در نیاکانم جای تردید و گمان ندارد. مگر می شود خاندانی دست کم ((چند نسل)) در ((شهر کرمانشاه))، توانمند ترین و پذیرا ترین شهر فرهنگی ((اکثریت کرد)) جهان  زندگی بکنند و در یکی از پیوندهای زناشویی شان سرانجام به یک رگ کردی کرمانشاهی پیوند نخورند؟!)

 

پدر مادر پدر: ابوالقاسم اکبری: فارس کرمانشاهی. بازاری.

 

مادر مادر پدر: عشرت توتونچی: فارس کرمانشاهی. خانه دار. دومین همسر شوهرش بوده است.

 

پدر پدر مادر: مراد علی نجفی: آذری اسدآبادی همدانی. اصالتاً آذری تبریزی آذربایجانی. باغدار.

 

مادر پدر مادر: خوش قدم عافیت اصغر پور: آذری اسدآبادی همدانی. اصالتاً آذربایجانی. خانه دار.

 

پدر مادر مادر: محمد وهابی مهربانی: متولد و رشد یافته در کربلاء معلی بوده است. اصالتاً کرد جاف بیجاری کردستانی. بازاری. در جوانی و چند سال پس از ازدواجش، در کرمانشاه فوت کرده است. پس از چندی، برادرش که احمد نام داشته است، با همسر محمد ازدواج کرده است. احمد که به کَلِی احمد (یعنی کربلائی احمد) معروف بوده، در کرکوک[3] به دنیا آمده بود و در کربلاء نیز رشد یافته بود. او کارمند شرکت نفت بغداد بود که برای ازدواج با زن بیوه ی برادرش که سه فرزند کوچک هم داشت، به کرمانشاه آمد.

 

مادر مادر مادر: آهو وهابی مهربانی (کلهری باوند پور): کرد کلهری ایوانی رشد کرده ی کرمانشاه. خانه دار. دختر صید عیسی خان کلهری باوند پور، خان بزرگ کرد های کلهری منطقه ی پشت کوه (استان ایلام امروزی) بوده است. شهرتش در اصل کلهری باوند پور بوده اما چون در ایام گرفتن شناسنامه، شوهرش شناسنامه ی وهابی مهربانی را برای خودش برگزیده، او نیز به تبعیت از شوهرش، شناسنامه اش وهابی مهربانی نام گرفته نه این که با هم نسبت خاندانی ای داشته بودند.

 

پدر پدر پدر پدر: رضا علی عطری: فارس کرمانشاهی. مردی مذهبی و نیکوکار بوده است. در عطاری و گرفتن عطر، مشک و گلاب تخصص داشته است و به همین دلیل، به عِطری مشهور بوده است.

 

مادر پدر پدر پدر: ؟

 

پدر مادر پدر پدر: ؟

 

مادر مادر پدر پدر: ؟

 

پدر پدر مادر پدر: ؟

 

مادر پدر مادر پدر: ؟

 

پدر مادر مادر پدر: شعبان توتونچی: فارس همدانی. بازاری بوده. برای تجارت، به کرمانشاه مهاجرت کرده است.

 

مادر مادر مادر پدر: ؟

 

پدر پدر پدر مادر: نجفعلی نجفی: آذری تبریزی آذربایجانی. باغدار. برای باغداری، به اسدآباد همدان مهاجرت کرده است.

 

مادر پدر پدر مادر: فاطمه نجفی: آذری تبریزی آذربایجانی. خانه دار. چون در ایام گرفتن شناسنامه، شوهرش شناسنامه ی نجفی را برای خودش برگزیده، او نیز به تبعیت از شوهرش، شناسنامه اش نجفی نام گرفته نه این که با هم نسبت خاندانی ای داشته بودند.

 

پدر مادر پدر مادر: ؟

 

مادر مادر پدر مادر: ؟

 

پدر پدر مادر مادر: عبدالوهاب مهربانی بیجاری: کرد جاف بیجاری کردستانی. به تجارت مشغول بوده است. در ابتداء سنی شافعی بوده ولی بعد ها در جوانی اش که با زنی شیعه، مؤمنه و کرمانشاهی به نام خوش قدم ازدواج می کند، آنقدر تحت تأثیر اخلاق خوب آن زن قرار می گیرد که خودش نیز شیعه ی دوازده امامی می شود و برای زندگی به شهر کرمانشاه می آیند و سپس برای زندگی و تجارت به کربلاء می روند. به کرکوک و نجف نیز رفت و آمد داشته اند. فرزندانشان نیز تا ابتدای جوانی شان در عراق زندگی می کرده اند و بعد ها به کرمانشاه می آیند.

 

مادر پدر مادر مادر: خوش قدم وهابی مهربانی : فارس کرمانشاهی. بانویی شیعه، مؤمنه و خوش اخلاق. خانه دار. چون در ایام گرفتن شناسنامه، شوهرش شناسنامه ی وهابی مهربانی را برای خودش برگزیده، او نیز به تبعیت از شوهرش، شناسنامه اش وهابی مهربانی نام گرفته نه این که با هم نسبت خاندانی ای داشته بودند. پس از فوتش، دو زن نقابدار سیاهپوش و ناشناس او را در غسال خانه غسل میت می دهند و هنگامی که بستگانش و مردم خواستند ببینند که آن دو زن کیستند، ناگهان آن نقابدار ها ناپدید می شوند و همگان در بهت و حیرت فرو می روند. در این حین، عروسش آهو که باردار بوده، از شدت تکان و شوک، حالش دگرگون می شود و بدین سبب پسرش عباس را نیز زودتر و هفت ماهه به دنیا می آورد.

 

پدر مادر مادر مادر: صید عیسی کلهری باوند پور: کرد کلهری ایوانی. خان بزرگ کرد های کلهری منطقه ی پشت کوه (استان ایلام امروزی).

 

مادر مادر مادر مادر: قمرناز پور جهان: کرد کلهری ایوانی. خانه دار.

 

پیش از این افراد: ؟

 

  1. توضیحات تکمیلی درباره ی بستگان افراد نام برده:

 

مرتضی عطری یک خواهر رضاعی (شیری) به نام شمس الملوک معینی کرمانشاهی داشته است. فارس کرمانشاهی. شمس الملوک فرزند شیخ علی عسکر معینی کرمانشاهی و برادر زاده ی کریم خان معینی کرمانشاهی بوده است. کریم خان، در دوره ی قاجاریه، از دلیران کرمانشاه و مدتی والی حکومت فارس بوده است. فرزند کریم خان، رحیم معینی کرمانشاهی است که از ادیبان و شاعران مشهور ایران است. علی عسکر و کریم، فرزندان حسین خان معین الرعایا بوده اند. حسین خان، مردی خیر و مؤسس تکیه ی مشهور معاون الملک کرمانشاه بوده است. پس از فوت حسین خان، سرپرستی تکیه را برادر کوچکش حسن خان معاون الملک که از رجال حکومتی بوده است، به عهده می گیرد، لذا این تکیه به تکیه ی معاون الملک مشهور می گردد.

 

یکی از برادر های ابراهیم عطری، علی عطری نام داشته که متولد 1275 ه.ش و متوفی 1336 ه.ش بوده است. علی عطری در محله ی برزه دماغ کرمانشاه به دنیا آمد. به صنعت کفاشی مشغول گردید. وی غروب آفتاب کارگاه کفاشی را تعطیل می کرد و راهی زورخانه می شد. در آنجا ورزش می کرد، کشتی می گرفت و سپس به خانه اش باز می گشت. در سن 27 سالگی بنا به دلایلی از جمله یافتن شغل مناسب، ترک وطن نمود، رهسپار کشور عراق شد و در نجف اشرف رحل اقامت افکند. به بصره نیز رفت و آمد داشته است. او باز هم در آن دیار صنعت کفاشی و ورزش باستانی و زورخانه ای را پی گرفت، چنانکه در اندک مدتی به پهلوانی شهره گردید. این پهلوان با پهلوان ((صوفی علی عطری)) و به همچنین با نوه های دختری اش ((داریوش))، ((امیر)) و ((محمود روشنک)) از کشتی گیران و پیش کسوتان ورزش استان کرمانشاه به شمار می روند[4] و از بستگانش برادر زاده ی او ((مرتضی عطری)) در شهر و استان کرمانشاه بنا های بسیاری را پایه گذاری نموده است و در شعر سرایی نیز طبع خود را آزموده است. پهلوان علی عطری در سن 61 سالگی در نجف اشرف چشم از جهان فرو بست و یاد پهلوانی هایش در سینه ها جاودانه ماند.[5]

 

مرتضی عطری دوست و همسایه ای به نام سید جلال داشته است. احتمالاً شناسنامه ی سید جلال، موسوی یا حسینی و فارس کرمانشاهی بوده است. سید جلال آنقدر با مرتضی احساس صمیمیت و یگانگی می کرده که نام خانوادگی اش را عطری می گذارد. وی معلم بوده است.

 

عبدالرضا مشاوران، جانباز عملیات کربلای 4، فرزند عزت الله مشاوران است.

کربلائی احمد وهابی مهربانی برادر دیگری هم به نام مصطفی داشته که در کربلاء متولد شده و رشد یافته، در چند شهر عراق زندگی کرده و از دنیا رفته و سرانجام هم در قبرستان وادی السلام نجف اشرف دفن شده است.

 

ابراهیم عطری به جز علی که به عراق رفته بوده، دو برادر دیگر به نام های باقر و اسد نیز داشته که به علت اختلافات احتمالاً اقتصادی-تجاری ای که این سه برادر با همدیگر پیدا می کنند، باقر به شهر قصرشیرین و اسد به شهر هرسین می رود و خود ابراهیم هم در شهر کرمانشاه باقی می ماند.

استاد محمدصادق نظرپور، فارس کرمانشاهی، از قدیمی های سرشناس صنف تعمیرکاران خودرو در استان کرمانشاه، داماد مرتضی عطری است.

شهید سرگرد حسن اکبری، ارتشی، برادر محترم اکبری است. حاج ناصر برکی تبار، فارس کرمانشاهی، از پیرغلامان خوشنام اهل بیت علیهم السلام در استان کرمانشاه نیز پسرخاله ی آنها است.

دکتر سید محسن صالح کوتاهی، فارس کرمانشاهی، استاد دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی تهران در رشته ی فیزیک هسته ای، خواهرزاده ی محترم اکبری است. همسرش زهره جاویدان، فارس کرمانشاهی و دبیر انگلیسی که فرزند آمنة السادات صالح کوتاهی و محمد علی جاویدان است، برادر زاده ی علی آقا جاویدان، پهلوان و ورزشکار مشهور کرمانشاهی است.

 

 

منبع نوشتاری:

 

  1. جعفر کازرونی، پهلوانان: تاریخ پهلوانی در کرمانشاه در دو قرن اخیر (1374 1174 ه.ش)، چاپ نخست، کرمانشاه: طاق بستان، 1376 ه.ش.
 

[1]  آذربایجان، یکی از منطقه های ایران زمین است و مردمان بومی اش نیز یکی از نژاد های ایرانی هستند که به آن ها آذری گفته می شود. آذری ها در دوران کهن ایران زمین، به پهلوی ایرانی سخن می راندند اما پس از حمله ی مغول ها به آذربایجان، آرام آرام تحت تأثیر زبان آن ها قرار گرفتند و زبان ترکی در میان آن ها جای گرفت. آذری ها، ترک نیستند بلکه به زبان ترکی سخن می گویند.

 قبر ایشان و برادرش امام زاده سید احمد موسوی، در کنار همدیگر، در شهرستان هرسین استان کرمانشاه قرار دارد.[2]

[3] کرد ها ایرانی هستند و همه ی شهر های کرد نشینی مانند کرکوک که امروزه در قلمرو کشور ایران نیستند، روزگاری جزئی از قلمرو ایران بوده اند. لذا شهر های کرد نشینی که در حال حاضر، خارج از مرز های کنونی ایران هستند، اصالتی ایرانی دارند.

[4] داریوش روشنک، از فعالان فرهنگی استان کرمانشاه نیز می باشد.

[5] جعفر کازرونی، پهلوانان: تاریخ پهلوانی در کرمانشاه در دو قرن اخیر (1374 1174 ه.ش)، چاپ نخست، کرمانشاه: طاق بستان، 1376 ه.ش، ص؟، با تصرف.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396