امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

نگاهی عقل گرا به مجرد ماندن، در اسلام (1)

شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۵:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

درآمد:

من نمی توانم نسبت به ((انسان))، بی تفاوت زندگی کنم. چون بسیار می اندیشم و بسیار خودم را جای دیگران می گذارم. هر چند کار دشواری است. چون از کودکی، تا حدودی تنها بزرگ شدم و برای دستیابی به پاسخ کنجکاوی هایم، از داشته هایم ((بهره)) و ((دلگرمی)) می گرفتم، همیشه نگاهی جدی و پر اهمیت برای ((زندگی انسانی)) قائل بودم و برای همین و به هزار و یک دلیل دیگر، هنوز هم بر این باورم که در میان آفرینش خدایی تا همیشه، از یک نگاهی که حداقلِ هوشمندی را داشته باشد، چیزی مهم تر از ((زندگی انسان ها)) نیست. آزاد ترین آفریده ی خدا. چون معنای شادی، اندوه و بازگشت به شادی را خوب و ژرف ((چشیدم)) و در خلوت خودم ((نگریستم))، این را می فهمم که هیچکس از شادکامی اش بدش نمی آید و هیچکس از تلخ کامی اش خوشش نمی آید و چه لذتبخش است که شادی معصومانه ی کسی را ببینی و حال خراب کسی را نبینی. جدا از از همه ی داستان های شیرین، تلخ و ساده ای که ما انسان ها با همدیگر داشته ایم، ولی چون سرشت ما یکی است، شرف می گوید: شادی دیگران، زیبا است.

چون از راه عقل و ریشه های تاریخی، زیبایی و لذت بخشی محض اسلام را دریافتم، دیدم که همه باید در این شادی سهیم باشند. جشن گرفتن بی حضور و یاد دیگران، زیبا نیست. ولی هر کسی آزادانه باید انتخاب کند. یعنی کارت دعوت این جشن را خود خدا برای همه فرستاده است. اگر قبول ندارید، درب قرآن را باز کنید و یک بار با اندیشه ورزی، از آغاز تا پایان به ترتیب بخوانید. خدا همه را فقط برای پذیرایی شدن دعوت نکرده است، بلکه با توجه ویژه ی نفر به نفر، از همه خواسته که در این بزم بزرگ، نقش ایفا بکنند و گوشه ای از کار را بگیرند. آری، در میهمانی خدا، همه ی فراخوانده شدگان، مهم و منحصر به فرد اند و در رعایت پایه های احترام و گرم گرفتن از سوی میزبان مهربان نسبت به این گرامیان، تبعیض معنا ندارد. بوستان، بوستان خدا است.

در میهمانی ابدی اسلام، یا بهتر است بی تعارف بگویم در ((خانه ی پدری ابدی و دلچسب اسلام))، برای همه ی فرزندان جا هست و کسی نیست که دلش بخواهد ((مسلمان)) باشد و اسلام به سینه ی او دست رد بزند. شما هر کسی که باشی، در اسلام الگویی برای خودت می توانی بیابی که زندگی تان تا حدودی مانند هم باشد و آن الگو که شرایط زندگی اش شبیه تو است، به جایگاه والا و بلندی در نزد پروردگار رسیده است. اگر قرآن، روایات مرتبط و تاریخ اسلام را مطالعه بفرمایید، خواهید دید که حتی افرادی که غافلانه در گنداب گناهان گوناگونی گرفتار بوده اند، خدا و معصومین برای بازگشتشان دعا می کردند و در آن ها کم هم نیستند افرادی که به آغوش یکتاپرستی و اسلام بازگشتند و در نزد خداوند و معصومان، عزت و احترام مخصوصی یافتند. پس هر کس که هستی، زندگی خصوصی ات هر گونه که هست، راه مسلمانی و تقرب به درگاه خدا برای تو، باز است. نه تنها مسلمانی، بلکه راه یک ((شخصیت اسلامی)) شدن، برای شما، بازِ باز است.

یکی از نعمت هایی که خدا در فطرت آدمی گذاشته است، نعمت گرایش به ازدواج است. هیچ انسانی با روان سالم را پیدا نخواهید کرد که از ازدواج بدش بیاید، از انس با یک همسر که از جنس مقابلش است بدش بیاید، از فرزند آوری و دیدن دلبری کردن فرزندان بدش بیاید، بلکه به اندیشه ی رسیدن به این داشته ها، دلخوش است. اگر با آموزه های اسلامی نیز آشنایی ژرف داشته باشد، جان این نعمت ها و همه ی نعمت ها را می فهمد و سپاسگزار درگاه پروردگار است. پس شخص سالم روان، چه مسلمان باشد چه کافر، ازدواج را دوست دارد. ولی گاهی وقت ها انسان با این که قدر یک نعمت را می فهمد، اما به هزار و یک دلیل برایش نشده است که خودش را به فعلیت آن نعمت برساند. برخی ها فکر می کنند که اگر کسی در زندگی اش چیزی را ندارد، یا آن را نخواسته یا شایستگی اش را نداشته است! ولی بسیاری افراد در جهان بوده و هستند که نعمتی را خواسته و برایش تلاش کرده اند و شایستگی اش را نیز خیلی بیشتر و بهتر از دیگران داشته اند، ولی اوضاع زندگی شان ساده و آسان نبوده است. گاهی اوقات، در راهی افتاده اند که بی آن که مصلحت شخصی خودشان را در لذت بردن از زندگی در نظر بگیرند، خویش را قربانی برای حالِ خوبِ دیگران کرده اند و نعمت دیگران را تضمین کرده اند. این ها مباحث عقلانی و همه فهم است. این ها را وجدان، می فهمد.

افرادی در زندگی بوده و هستند که مثل هر انسان سالم دیگری دوست داشته اند ازدواج کنند و خانواده تشکیل بدهند، اما به هر دلیلی که به خودشان ربط دارد و به هیچ کس دیگری هم مربوط نیست، برایشان نشده است که ازدواج کنند. اتفاقاً در میانشان کم هم نیستند افرادی که در علاقه و لیاقت برای ازدواج، بسیاری باید در خوابشان می دیدند که با چنین شخصی ازدواج می کردند. فلان شخص، 1. از لحاظ حال و هوا، انسان تنهایی بوده، 2. بی کس بوده، گمنام بوده یا کسی را نداشته که به فکرش باشد، 3. زندگی اش را وقف خدمت کرده، 4. شخص مورد علاقه اش را پیدا نکرده یا به هر دلیلی، برای ازدواج از دستش داده، 5. فرد هم کفوش را پیدا نکرده، 6. دیگران گرایش به وصلت کردن با او نداشته اند، 7. سنش بالا رفته، 8. بیمار یا معلول بوده، 9. درگذشته، 10. در جنگ بوده، 11. شهید شده، 12. عزیزانش به نگهداری شبانه روزی نیاز داشته اند، 13. شرایط اقتصادی و فرهنگی طرف مقابل را نداشته، 14. شرایط کلی و جزئی را همیشه برایش سخت کردند، 15. پاسوز دیگران و نا اهلی هایشان شده 16. در زندگی شرایط سختی داشته و ... . خب آن وقت، برخی ها بی آنکه پیش از سخن گفتن، فکر کنند، دهانشان را باز می کنند، دایه ی دلسوز تر از مادر می شوند، روی منبر می روند و درباره ی یک شخص مجرد مانده، بدون این که چیزی از او بدانند - که البته ربطی هم به آن ها ندارد دهانشان را باز کرده، داوری می کنند و هر چه دل تنگشان می خواهد می گویند! به فلان شخص می گوید: ((من هم سن و سال تو بودم، سه تا بچه داشتم!))! خب هنر کردی! تمام جانوران جهان هم، تولید مثل را بلدند. انسان باید بفهمد که چه چیز از دهانش خارج می شود! حق الناس است. چقدر دل شکسته می شود! چه کسانی که نا امید می گردند! چه کسانی که به فکر تباهی، پوچی یا حتی خودکشی می افتند! آن وقت می گوییم: ((نمی دانم جامعه ی ما چرا انقدر بد شده است؟!)) نمی دانیم که ما خودمان بایگانی عیب و ایرادیم! نمی گوییم که منِ نوعی برای حل مشکل دیگران، چه اندازه کمک کرده ام؟! می توانم برای این سخنانم 1000 تا آیه و روایت برایتان بیاورم و تخصصی سخن بگویم، ولی حیفم می آید که مطلب به این روشنی را بخواهم بیخود، پیچیده نشان بدهم.

آری، من نمی خواهم گناه همه ی انسان ها را بشورم، سخت گیری ها را نادیده بگیرم و همه را ستم دیده و موجه بینگارم، ولی می خواهم غالب بودن چنین احوالی را برای بسیاری از کسانی که ازدواج نکرده اند، برشمارم، چون هیچ انسانی از لذت بردن و دل مشغولی بدش نمی آید، همان طور که شخص تشنه، از نوشیدن آب پاک و خنک بدش نمی آید. تازه، کسانی هم که در این راه، پندار نادرست داشته اند، خودپسندی کردند، سخت گیری کرده اند، غفلت کرده اند و اشتباه کرده اند هم، به خودشان و خدای خودشان مربوط است و خدای همگان کریم است. مگر ما عمر و روزی به آن ها می دهیم؟! فرض مُحال، مُحال نیست: به راستی اگر در خیال فرض کنیم که اگر می شد که برخی ها خدا شوند، به راستی که چه خدای بدی می شدند و خلقی و اهل عالَم را به هلاکت و زباله دانشان می افکندند ... ! با ما به از آن باش که با خلق جهانی ... !

خب، حالا که یک چنین شخصی هنوز ازدواج نکرده است، ما باید از او انتظار داشته باشیم که برود در خیابان و جلوی مردم را بگیرد و بگوید: ((خانم، تو را به خدا با من ازدواج می کنی؟!)) ((آقا، تو را به خدا با من ازدواج می کنی؟!)). دست از سر همدیگر برداریم و اگر خیری نداریم، شر نرسانیم.

به فرمایش امیرالمؤمنین (سلام الله علیه): «چگونه دیگری را اصلاح می کند آن کسی که خودش را اصلاح نکرده است؟!» «قالَ أمیرُالمؤمنینَ علیهِ السلامُ: کَیْفَ‏ یُصْلِحُ‏ غَیْرَهُ مَنْ لَا یُصْلِحُ نَفْسَهُ؟!» ]علی لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص383، ح6469.[

آیا همه ی کسانی که متأهل اند، انسانیتشان تکمیل شده است؟! شما کم انسان های متأهلی دیدید که با این که زندگی و فرزندان خوبی دارند، ولی از لحاظ اخلاقی، فاسد تر از دوران تجردشان شده اند؟! ازدواج، سند الهی مبنی بر ضمانت کامل شدن بی قید و شرط انسان نیست. هیچ کسی، منکر اصل تأثیرگذاری اش نیست، ولی کسی هم نمی تواند ادعا به مطلق بودن و عمومی بودن تأثیرش کند. بحث، چیز دیگری است. نباید راه را گم کنیم. شرف، ترازوی اصلی است.

این را هنگامی که سوم دبیرستان بودم، از مرجع بزرگ شیعیان، مقیم در قم، حضرت آیت الله سید محمد صادق حسینی روحانی (حفظه الله) پرسیدم و ایشان هم لطف نمودند و چنین پاسخ دادند:

بگذریم. ما تا سالیانی در زندگی دنیا هستیم و پس از آن، در آخرت، زندگی ابدی پیش روی ما است. زندگی دنیایی مان هر گونه که باشد، در آزمایش الهی هستیم و در آخرت نیز یا در جهنم، جهنمیان با افراد قرینشان عذاب می شوند یا عموم مردم در بهشت، با دیگر بهشتیان تا همیشه پاداش داده می شوند (این را در دید داشته باشید که بسیاری از جهنمیان پس از پایان کیفر داده شدنشان، به بهشت روانه خواهند شد.). یکی از این پاداش ها این است که هر کسی که در بهشت است، حتماً همسر خواهد داشت و حتی اگر وضعیتش ایجاب کند، خدا انسانی بهشتی را برای او می آفریند که در شأن او باشد. پس فرا از وضع زندگانی هر شخصی در دنیا، همگان در آخرت قرین و همسر خواهند داشت و این را خود خدا ضمانت کرده است که عدل و فضلش این را حکم می کند و شوخی وار این که به ویژه برای بهشتیان، پاداشی اجباری است که گریبانشان را رها نخواهد کرد!

تنها به یک آیه از قرآن کریم، بسنده می کنم:

((و کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی آنان را در بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد کنیم، در آنجا جاودانه اند؛ آنان را در آنجا همسرانی پاکیزه است، و آنان را در زیر سایه ای پایدار [و دلپذیر، آرام بخش و خنک] درآوریم.)) ((وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا* لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ* وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا)) ]النساء، 57، ترجمه حسین انصاریان.[

برای همه ی بحث هایی که مطرح می کنم، سرنخ به شما داده ام. برای استناد هایشان به آیات و روایات، خودتان می توانید نمونه هاشان را ببینید؛ فرضاً درباره ی همین بحثِ الآن، آیات و روایات ((بهشت)) - نمونه وار - در منابع دست اول، قابل یافتن هستند. برگشت به دانش عالمان هم در باره ی هر موضوعی، کاری شایسته، لازم و گریزناپذیر است. ولی فعلاً این جا برای این گفتار دغدغه گرا، جای تفصیل گویی نیست، خودتان اگرخواستید، مباحث را بیشتر و از مجرا های افزون تر، دنبال کنید. تا جایی که فهم مخاطب عمومی هم اجازه می دهد، برای آسان فهمی، به شکل کلی سخن گفتم.

پس اگر به هر دلیلی که به خودت و خدای خودت ربط دارد، هنوز ازدواج برایت رخ نداده است، این ربطی به این ندارد که کلاً از ازدواج نا امید شوی، این ربطی به ادامه اش برایت در آخرت ندارد، این ربطی به این که تو ادعای مسلمانی نکنی ندارد، این ربطی به این که تو یک اندیشمند اسلامی نشوی و اسلام را فریاد نزنی ندارد و این ربطی به این که ((امید)) را از دست بدهی ندارد. انسانی که ((امید)) را از دست بدهد، همه چیز را از دست خواهد داد، چون چرخ محرک خود را از حرکت باز ایستانده است. هیچ کس نمی گوید بیخود بخندی، ولی عقلت به تو می گوید، به خدا اعتماد کن، برای شخصیت خودت ارزش قائل بشو و در ((حال)) زندگی کن. سخت است، ولی شدنی است. شکیبا باش.

امام صادق سلام الله علیه می فرماید: «... گناهان بزرگ عبارت اند از: نا امیدی از رحمت خدا و دلسردی از شادی رسانی خدا ]و[ ...» «... أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ یَقُولُ:‏ الْکَبَائِرُ، الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْیَأْسُ‏ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ...» ] محمد کلینی، أصول الکافی، ج2، ص280.[

یک مثال برای نزدیک سازی به ذهن می گویم: یک خط را تصور کنید: آغازش، اجازه ی خدا برای آغاز زندگی دنیایی شما است و پایانش خود خدا است که بهشت و جهنمش را برپا می کند؛ پس از آغاز شدنتان در داخل آن خط، آزاد زندگی می کنید ولی در عین حال رو به جلو هم برده می شوید تا در یک جایی فرصتتان تمام شود، در حقیقت این یک آزمایش است که در یک بازه ی مشخص خدا ببیند که شما حرف حسابتان چیست؟! پس از پایان مهلت، بیرون منتظر می مانید تا فرصت همه ی انسان ها هم مانند شما به پایان برسد و در نهایت، خود خط هم به خدا ختم شود و پس از دادرسی، برنامه ی بهشت و جهنم مشخص گردد. این که در بخش زندگی دنیایی تان روی این خط، در چه ویژگی و عملِ انجام شده ای زندگی می کنید، اصل قانون های پیش و پس از زندگی دنیا را دگرگون نمی کند، چون ثابت و پابرجا قرار داده شده اند و بازه ی میانی ای که شما در آن بودید، فقط عرصه ی امتحانتان بود و در نهایت، اصل چگونگیِ بودنتان در آن است که چاره ی پاداش و کیفر را روشن می نماید، نه چیزی بیشتر و نه کمتر. پس مثلاً: اگر شخصی در زندگی دنیا، به دین خدا شرافتمندانه و خالصانه میان خود و خدایش پایبند بود و در راه آن تلاش نمود، این دیگر ربطی به این ندارد که خدا نگاه کند این شخص برایش شده بود ازدواج کند یا نه؟! تعداد فرزندانش چند تا بود؟! آیا گناهانی که از آن ها توبه کرده بود، فقط عبادی بوده اند یا جنسی هم در آن ها بوده؟! آیا به حوزه ی علمیه رفته بود یا نه؟! در کدام شهر زندگی می کرد؟! برایش شده بود که به زیارت عتبات و حج برود یا نه؟! با سواد بود یا کم سواد یا بی سواد؟! چقدر مردم به او گرایش داشتند؟! چند سال عمر کرد؟! چگونه از این جهان رفت؟! و ... . برای همین، پس از آغاز، چگونگی اعمال، مهم است و پیش و پس از این چگونگی، تکلیفش روشن است. نگذارید حاشیه ها روی اصل زندگی تان اثر بگذارند. البته که شرایط هم مهم است، چون بستر کار را نشان می دهد. فرضاً نماز خواندن یک جانباز با بدن ناراحت، از این نگاه، ارزشش از نماز خواندن یک شخص تَندُرُست، ارزشمندتر است.

        خدا

بهشت /      

                      ------------.--------------------------------------.

جهنم            \ 

نکته ای درباره ی نسبت مجردی با سخت زندگی کردن و یا دیندارانه زیستن، این که: یک قاعده ی کلی ندارد. حتماً شخصی که ازدواج می کند، به معنای سختی کشیدنش و تعهد داشتنش نیست، چون نمونه وار، بسیاری پس از ازدواج، بار خودشان را روی دوش دیگران می اندازند و مجرد بودن هم لزوماً به معنای راحتی نیست، چون نمونه وار، شخصی که میل جنسی اش فعال است و به هر دلیلی ازدواج نکرده است، گاهی اوقات تمام شبانه روزش از جمله اعمال دینمدارانه اش را نیز زیر فشار می گذراند و به انجام می گذراند. نمی شود یک موضوع را به همه تعمیم داد. ولی قطعاً مؤمنانه زیستن در آخرالزمان که سیاستمداران جهان، زندگی عمومی را بر بیشتر مردم تنگ کرده اند، ارزش ویژه ای در نزد خدای حکیم دارد، حالا هر کسی در وضع زندگی خصوصی خویش.

این سخنان به این معنا نیست که خواننده ی گرامی، در راه ازدواجش تلاش نکند، اتفاقاً برای عموم مسلمانان ((واجب)) است که برای ازدواجشان تلاش کنند، چون جدا از همه ی فلسفه های ارزشمند ازدواج، یکی از کار های مهمی است که در ((زندگی))، برایشان ((جاری)) است، و ((تداوم نسل))، ((وظیفه ی شرعی)) شان است. معصومان، بزرگان اسلام و اندیشمندان شیعی مجرد و مشهوری را که در ادامه ی مباحث به شما خواهم شناساند، جزء استثنائات اند و می خواهم با معرفی کردنشان به شما، امکان الهی شدن با وجود تجرد را، نشان بدهم، که کسی که چنین بود و دوست داشت در راه اسلام باشد، نه تنها نا امید نشود بلکه امیدوار باشد، تلاش کند و به همه ی ابناء بشر هم امید و انگیزه بدهد. جهان ما که بیشتر اوقات برای بیشتر افراد در آن، امکان ازدواج فراهم بوده، به این غفلت های اخلاقی دچار شده، وای به حال این که مردم بخواهند با توهم های خودساخته، ذات تشنه به ازدواجشان را از آن دور کنند! پس، با اندیشه زندگی کنید.

 

معصومان، بزرگان اسلام و اندیشمندان شیعی مجرد:

الف) معصومان:

1. بانوی معصوم: حضرت مریم (سلام الله علیها):

علت مجرد ماندن: وقف زندگی در راه خدمت به عبادتگاه یکتاپرستی و عبادت کنندگان یکتاپرست.

2. پیامبر خدا: حضرت یحیی (سلام الله علیه):

علت مجرد ماندن: تبلیغ مجاهدانه ی یکتاپرستی در جامعه، مبارزه ی پر فشار با فساد اخلاقی و شهید شدن به علت هوسرانی های حرام پادشاه وقت و دختر و مادری که برادرزاده و زن برادر آن پادشاه بودند.

3. پیامبر خدا: حضرت عیسی (سلام الله علیه)، احتمالاً تنها تا هنگام ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

علت مجرد ماندن: تبلیغ مجاهدانه ی یکتاپرستی در جامعه، مبارزه ی پر فشار با فساد اخلاقی، تحت تعقیب بودن از طرف حکومت وقت و عروج به ملکوت الهی.

4. بانوی معصوم: حضرت معصومه (سلام الله علیها):

علت مجرد ماندن+دیگر خواهران بزرگوارشان: نگهداری امام کاظم و امام رضا (سلام الله علیهما) از ایشان در برابر نیرنگ های سیاسی حکومت عباسیان، خفقان و فشار حکومت عباسیان علیه خاندان امام کاظم (سلام الله علیه) و در انزوا بودن این خاندان و هم کفو و هم تراز نبودن کسی در آن هنگام با آن شرایط نسبت به این بانوی والا شأن و مقرب به امامان اهل بیت (سلام الله علیهم) و حتی نسبت به دیگر خواهران محترمه شان.

5. احتمالاً، امام زمان، حضرت مهدی (سلام الله علیه) تا هنگام ظهور:

علت مجرد ماندن احتمالی تا هنگام ظهور: به گزارش از استاد بزرگوار، حضرت آیت الله دکتر سید حسن افتخارزاده (حفظه الله):

]سید حسن افتخارزاده، گفتار هایی پیرامون امام زمان، صص 80-75.[

ب) بزرگان اسلام:

- دیگر خواهران امام رضا (سلام الله علیهم).

علت مجرد ماندن: به پیروی از وضعیت حضرت معصومه (سلام الله علیها).

پ) 1- اندیشمندان شیعی:

درگذشتگان:

1. محمد رضا حکیمی: به ­نام به علامه محمد رضا حکیمی؛ 1400(تهران)-1314(مشهد)؛ مجتهد، الهی دان و نویسنده ی آثار دینی.

در نوشته هایی که می نویسم، اشخاصی را که به جامعه معرفی می کنم، به دو بخش زندگان و درگذشتگان، بخش بندی می کنم تا اگر یک بی نهایتُم هم احتمال دادم که اگر کسی خواست شخصی از آن ها را حضوری ببیند، من این آگاهی را زودتر، به او داده باشم. در میانه های نوشتن این متن، تنها شخصی که را که در زندگان جای داده بودم، استاد محمد رضا حکیمی بود، ولی با تأسف برای خودمان، از فیض حضور جسمانی ایشان محروم شدیم. شخصیت این بزرگوار، تأثیر فراوانی روی بسیاری از طالبان آموزه های اسلام و تشیع و عدالتخواهان از جمله خود بنده گذاشت. خدا او را با مولایش رسول الله الخاتم (صلی الله علیه و آله) همنشین گرداند.

علت مجرد ماندن: وقف زندگی در راه جهاد فرهنگی برای اسلام.

یک بار یکی از دوستان گفت که درباره ی نبود عدالت در جامعه مان، بر محور اندیشه های علامه حکیمی با یکی از روحانی هایی که در یکی از دانشگاه های کشور در علوم قرآن و حدیث جزء هیئت علمی است، صحبت می کردم و ایشان در این میان، به من گفت که آقای حکیمی که زحمت تشکیل یک خانواده را عهده دار نشده، چطور خواهان اجرای عدالت در حکومت و کشور به این بزرگی است؟! من در این جا، در پاسخ می گویم:

روحانی محترم،

اگر در میان کسانی که به پیروزی انقلاب 1357 ایران کمک کردند، نبودند کسانی که از زندگی شخصی شان گذشتند تا این انقلاب پا بگیرد، نه تنها این انقلاب رخ نمی داد بلکه معلوم نبود که امروز، شما و مانند های شما در این کشور برای به دست آوردن لقمه ی نانی، به چه کار هایی متوسل می شدید! اگر توان های تمام و کمالی در پایه ریزی های بنیادین این جنبش، همچون جنابان سید جمال الدین اسدآبادی و علی اکبر دهخدای از زندگی گذشته، در اوج دادنش، محمد رضا حکیمی از خود گذشته و تلاش های صادق قطب زاده و در دفاعش، ده ها هزار شهید جوان و میانسال از لذت گذشته ی مجرد نبودند که اگر خونشان جاری بشود، از آن سیلی درست خواهد شد که بسیاری را با خود خواهد برد -، شما در خوابتان هم هرگز حتی رؤیای زندگی آسان امروزتان را هم نمی دیدید، که بزرگترین زحمتی که کشیدید ضمن احترام مسیر رفت و آمد خانه تا محل درس و کارتان بوده است، که البته آن هم با پای پیاده نبوده، بلکه با خودرو های گران قیمتتان بوده است! اشخاصی مانند شما حتی جزئیات شغلی تان را هم مدیون امثال محمد رضا حکیمی ای هستید که اگر ((مکتب تفکیک)) را سر و سامان نمی دادند، بسیاری قرآن شریف را برای گورستان ها می خواستند و روایات مقدس را برای خاطره گویی! منی که نه حوزوی ام، نه شغلی دارم، نه زندگی آسانی دارم و نه از این انقلابِ در جای خود ارزشمند، چیزی به من رسیده است، بلکه بی هیچ پشتوانه ای جز خدای بزرگ، دارم در راه تبیین درست آن تلاش می کنم، برای چنین اشخاصی احترام قائلم؛ شما و امثالتان چگونه می توانید چنین بی ادبانه سخن برانید؟! چه خوب است که انسان، قدردان باشد و بداند که چه چیزی از دهانش بیرون می آید!

با احترام و دعای هدایتِ بیش از پیش.

2. سید جلال الدین میری آشتیانی: به نام به علامه سید جلال الدین آشتیانی؛ 1384 (مشهد)-1304 (آشتیان)؛ اندیشمند دینی، عارف و فیلسوف.

علت مجرد ماندن: احتمالاً مشغله های فراوان علمی.

3. جعفر مجتهدی تبریزی: به نام به شیخ جعفر مجتهدی؛ 1374 (مشهد)-1303 (تبریز)؛ عارف، اندیشمند دینی و راهنمای معنوی.

علت مجرد ماندن: احتمالاً وقف زندگی در راه دستگیری و ارشاد معنوی مردم.

4. سید محمد صمصام: به نام به همین نام؛ 1359 (اصفهان)-1290 (اصفهان)؛ عارف و راهنمای معنوی.

علت مجرد ماندن: ندادن دختر مورد علاقه ی ایشان به وی و نسبت دادن افترای جنون به او از طرف مادر آن دختر.

5. مرتضی طالقانی: به نام به شیخ مرتضی طالقانی؛ 1322 (نجف، عراق)-1233 (دیزان طالقان)؛ عارف، فقیه و حکیم.

علت مجرد ماندن: وقف زندگی در راه معنویات.

6. محمد زنجانی هیدَجی: به نام به حکیم محمد هیدجی؛ 1314 (تهران)-1233 (هیدج ابهر)؛ مجتهد، ادیب و حکیم.

علت مجرد ماندن: احتمالاً مشغله های علمی فراوان.

7. محمد کاشانی: به نام به آخوند محمد کاشی؛ 1294 (اصفهان)-1210 (کاشان)؛ دانشمند دینی، فیلسوف و عارف.

علت مجرد ماندن: درگیر نکردن دیگران در روش زندگی عارفانه ی خویش.

8. جهانگیر قشقایی: به ­نام به میرزا جهانگیر خان قشقایی؛ 1289 (اصفهان)-1206 (کِزِن سمیرم)؛ مجتهد، عارف، فیلسوف و حکیم.

علت مجرد ماندن: احتمالاً درگیر نکردن دیگران در روش زندگی عارفانه ی خویش.

9. سید میرزا ابوالحسن طباطبایی جلوه: به ­نام به میرزا ابوالحسن جلوه؛ 1276 (تهران)-1200 (احمدآباد هند)؛ عالم، حکیم، فیلسوف، ادیب و مدرس.

علت مجرد ماندن: احتمالاً روش زندگی عارفانه و دور از دغدغه ی توده ی مردم.

10. سید جمال الدین اسدآبادی: به ­نام به همان نام پیشین؛ 1275(قسطنطنیه، عثمانی (استانبول ترکیه))-1217(اسدآباد همدان)؛ روحانی روشنفکر، کنشگر سیاسی، از بنیادگذاران تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی.

علت مجرد ماندن: وقف زندگی در راه جهاد سیاسی برای اسلام و زندگی پر تنش و سفر، به علت توطئه های حکومت های مسلمان وقت علیه او.

11. عباس شریف دارابی شیرازی: به نام به میرزا عباس شریف دارابی؛ 1258 (شیراز)- 1183 (داراب فارس)؛ عالم دینی، فیلسوف، حکیم و عارف.

علت مجرد ماندن: احتمالاً روش زندگی عارفانه و دور از دغدغه ی توده ی مردم.

پ) 2- اندیشمندان اسلامگرای علوم انسانی:

درگذشتگان:

1. قاسم آهنین جان: به نام به همین نام؛ 1400 (اهواز)-1337 (اردبیل)؛ فیلمساز، شاعر و منتقد ادبی.

علت مجرد ماندن: احتمالاً حال و هوای تنها در زندگی.

2. مهدی آذر خرمشاهی یزدی: به نام به مهدی آذر یزدی؛ 1388 (تهران)-1300 (یزد)؛ نویسنده ی کودک و نوجوان و ادیب.

علت مجرد ماندن: وقف زندگی در راه پرورش ادبیاتی اخلاقی کودکان و نوجوانان.

3. علی اکبر دهخدا؛ به نام به علامه علی اکبر دهخدا؛ 1334 (تهران)-1257 (تهران)؛ ادیب، سیاستمدار و فرهنگدان.

علت مجرد ماندن: وقف زندگی در راه توانمندی فرهنگ ایران در حین بحران های هویتی.

دیگر طبیعتاً، کسانی از این دست را نام نبردم: در اندیشمندان شیعی: 1. ازدواج موقت کنندگان: همچون: حسین بن عبدالله (ابوعلی سینا) 2. دست کشیدگان از خانواده برای جهاد اسلامی، همچون: محمد تقی بیلُندی گنابادی (شیخ محمد تقی بهلول)/ در بزرگان علوم انسانی ایران: مجردانی همچون: سید ابوالقاسم اِنجوی شیرازی (نجوا)، سهراب سپهری، صمد بهرنگی، صادق هدایت، محمد فرخی یزدی (تاج الشعرا)، سید محمد رضا کردستانی (میرزاده عشقی)/ افراد مشهور (شیعه و مجرد): همچون: صادق قطب زاده و علی دشتی/ افراد مشهور (شیعه و دست از خانواده کشیده برای ایران): همچون: شهید محمد تقی پسیان (کُلُنِل محمد تقی خان پسیان)/ افراد مشهور (شیعه، زندگی گرفته شده و مجرد مانده): همچون: ابوالقاسم عارف قزوینی/ در بزرگان علوم انسانی ایران و طلاق گرفته: همچون: رخشنده اعتصامی (پروین اعتصامی) (در عین حال، به عنوان نمونه ی نزدیک و ((زن)) در این مباحث، برای پس از پایان دوره ی ((بزرگان اسلام)) )/ توضیح برای این عنوان آخر، این که: اگر نمونه ای از یک زن برای اشخاص مجردی که ذکر کردم، آوررده نشد، چون من زنی را که در عین اندیشمندِ شیعی بودن یا اندیشمندِ علوم انسانیِ اسلامگرا بودن، مجرد هم بوده یا باشد، تا کنون نمی شناسم، - و دلیلش هم این است که عموماً زنان بسیار کمتر از مردان در معرض تجرد هستند، چون برایشان خواستگار می آید و کمتر سرپرست می شوند، بلکه تحت سرپرستی قرار می گیرند، که درست هم هست، چون زن باید در جامعه پشتیبان داشته باشد تا کسی از ظرافت او سوء استفاده نکند. - ولی اگر هنگامی، چنین کسی هم پیدا شد یا بشود، عجیب نیست و باز بحث های پیش، درباره اش مطرح می شود. در کار های انسانی ای که ربطی به جنسیت ندارد وکلی است، اگر مردی توان انجام کاری را دارد، به این معنا است که زن هم توان آن را دارد، یا به عکس، مرد نسبت به زن، مانند دانش آموزی. بحث، بحث انسان است، نه جنسیت.

  • کسانی که دیر ازدواج کرده اند، در اندیشمندان شیعیِ به نام: محمد لِگِنهاوزِن (پروفسور محمد لگنهاوزن)، مرتضی مطهری فریمانی (شهید آیت الله مرتضی مطهری) و احمد شیرازی (آیت الله میرزا احمد شیرازی)/ در اندیشمندان علوم انسانی اسلامگرا: سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار).

پس ضمن امید همیشگی به رحمت الهی و تلاش در راه آن، به اهداف بزرگ انسانی هم بیندیش.

با آرزوی شادکامی و بهترین ها.

عکس ها به ترتیب از شماره های 1 تا 11 و دوباره 1 تا 3، از بالا، راست به چپ:

سپاسگزارم.

کرمانشاه.

 

کتابنامه:

القرآن، ترجمه ی حسین انصاریان.

علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، (حسین حسنی بیرجندی) چاپ اول، قم: دار الحدیث، 1376 ش.

محمد بن یعقوب کلینی، أصول الکافی، (علی اکبر غفاری و محمد آخوندی) چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق، ج2.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی سید محمدصادق روحانی ((مدظله العالی)).

سید حسن افتخارزاده، گفتار هایی پیرامون امام زمان علیه السلام، چاپ دوم، تهران: نیک معارف، 1374.

سایت خبرگزاری تابناک.

 

سامانه: #انسان ­فراگیری اسلام

  • امیررضا عطری

مجرد بودن

هدف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396