امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اکنون» ثبت شده است

به نام یار

 

سخت ترین کار جهان است ...

هنگامی که تنها باشی، ولی خودت را اجتماعی نشان می دهی.

هنگامی که در یک جامعه ی بی رحم، رحیم باشی.

هنگامی که کسی نمی خواهد همدم لحظاتت باشد.

 

سخت ترین کار جهان است ...

وقتی که برای خشنودی عزیزانت، از خشنودی خودت می گذری.

وقتی که شایستگی و توانایی انجام یک کار یا داشتن یک وضعیت را داری، ولی تنها باید ((تماشاگرش)) باشی.

وقتی که تکلیفت، بلاتکلیفی است.

  • امیررضا عطری

بسم الله

الرحمن

الرحیم

 

چند ماهی است که پنداری، خواب از چشمانم ربوده است ...

همیشه تلاش کردم که با خودم، خدا، دیگران و طبیعت، راست بگویم و راستی پیشه کنم، برای همین به عنوان پاداشی از سوی خدا، هر گناهی که کرده ام، پشت بندش، زودِ زود، چوبش را خورده ام. چوبی بد! از شما چه پنهان، چوب ها و کیفر هایم را دوست دارم. چون آدمم کردند. خاکسارم کردند. دست کم خودم این گونه احساس می کنم.

من به خودم و خدایم بد کردم. بار ها، این را در گوشش نجوا کردم. او هم در عوض، چشمم را باز تر کرد. دلم را مهربان تر کرد. شد قمار! خواستم خوب باشم؛ خدا بدی هایم را خرید! همه شان را خرید. بیچاره ام کرد! خانه خرابم کرد ... شدم آدمی که تازه ارزش گوهر را می فهمد. نمی دانم چه رازی است، هنگامی که توبه می کنم، قلبم روشن تر می شود؛ احساس می کنم که اصلاً دور و برم را بهتر و بهتر می بینم. نفس کشیدنم با کیفیت تر می شود. بوی انسان را بهتر می فهمم. درست همچون بغض و اشک امروزم، زیر این باران.

چند ماهی است که پنداری، خواب از چشمانم ربوده است ...

  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396