امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

پژوهشگر دینی (علوم قرآن و حدیث)| Religious Researcher (Quran & Hadith Knowledges)

امیررضا عطری- معلم دینی | Amirreza Etri- Religious Teacher

امیررضا عطری ام.
فعال و معلم دینی.
من هم مانند شما آدمیزادم،
ولی ((دین)) مانند ریاضی و هنر، یک ((سامانه ی اندیشه)) است، که از ((بروزِ نیت های شکوفاگرِ درونِ وجدان انسان، برگرفته از انسان های صالح)) ساخته شده و ربطی به سلیقه ها و اشتباهاتمان ندارد، همان گونه که سلیقه و اشتباه ریاضیدان و هنرمند را به پای درستی هایش در ریاضی و هنر نمی گذارید!

هیچ ادعا و علاقه ای به مقدس نمایی و غیر طبیعی بودن ندارم. فقط حوزه ی مطالعاتی مورد علاقه ام ((دین)) و شغل آموزشی ام با آن پیوند دارد. مقدس و دیندار، کسی است که وجودش به درد تمام زندگی ات بخورد. من هم یک آدم معمولی ام. دوست دارم زندگی ام همگام با عرف زندگی آدم های نرمال در کل دنیا باشد. خشک اندیش بودن بودن ضد اسلام است. پس لازم نیست که واقعی نباشیم ...

این تارنوشت شخصی، می تواند راهی برای پیوند افزونتر میان شما و من باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

چکیده:

علوم قرآن و حدیث، برای محتوای اصیل، مادر رشته های علوم اسلامی است. در دوره معاصر، به دلیل برخورد های بزرگ جامعه ایران با بحران تمدنی، بازگشت به هویت انسانی موجود در ثقلین، در مجامع به سردمداری دانشگاه، بالاترین خیزشش را در تاریخ علوم تا کنون داشته است. در چنین حالتی با استقبال جوانان فرهیخته برای این تحصیل، سزاست که استواری جایگاه نامنظمش، از طرف کارگزارانش، تعیین گردد. هویت یکپارچه با راهکار در تکالیف درونی و بیرونی، خواستار بهبود جایگاه تحصیلی و شغلی/ برون رفت از سستی انسانی محتوایی/ یادآوری مهم ترین نقشش بر ضرورت زندگی امام­محورِ (مهدویت) جامعه، است.

کلیدواژه ها:

علوم قرآن و حدیث، قرآنی-حدیثی، ثقلین، آینده تحصیلی، مهدویت، هویت 

 

  1. پیش درآمد
    1. دیباچه:

جدا از دیرینه و اصیل بودن واژه های ((قرآن))، ((حدیث)) و ((علم)) و دیگر واژه های هم­ریشه شان، در فرهنگ علوم اسلامی به ویژه در ایران به دلیل پیشینه در دوستی اهل بیت (سلام الله علیهم)، عبارت ((علوم قرآن و حدیث)) در روزگار ما عبارت نسبتاً نوظهور یافته ای در جامعه­ی دانشی ایران است که بیشتر به یک رشته ی ویژه ی دانشگاهی گفته می شود که پس از ساخته شدن نخستین دانشکده­های الهیات و معارف اسلامی ایران (با نام پیشین دانشکده ی معقول و منقول) به چینش در دو دانشگاه: 1. دانشگاه تهران در سال 1313 ه.خ (تارگاه دانشگاه تهران، بی تا) 2. دانشگاه مشهد سال در 1337 ]دانشگاه فردوسی کنونی مشهد[، برای نخستین بار رشته ای به نام ((قرآن و حدیث و متون عربی)) در سال 1349 در دانشگاه مشهد برگزار شد (تارگاه دانشگاه فردوسی مشهد، بی تا). رفته رفته پس از انقلاب فرهنگی ایران در دهه ی 1360، نام این رشته به نام کنونی اش دگرگون شد، دانشگاه های بیشتری در ایران این رشته را برقرار کرده و بر شمار دانشکده های الهیات و معارف اسلامی و دانشگاه های تخصصی ((علوم قرآن و حدیث)) نیز افزوده شد.

ریشه ی آغاز این اقدام در دانشگاه مشهد و این بازنگاه و بازتوجه به تخصصی و مهم بودن خود مطالعات قرآن و حدیث، تحت تأثیر فضای دانشیِ فراگیر معاصر در حوزه ی علمیه ی مشهد بود که به محوریت اندیشه های اعتقادی منتقدانه به عرفان و فلسفه ی رایج در حوزه های علمیه ی شیعه، از آیت الله میرزا مهدی اصفهانی غروی (د.1325) به­نام به ((مکتب معارفی خراسان)) و بعد ها ((مکتب تفکیک)) تلنگر یافت و از طرف نسل شاگردان و پیروان و دیگر هم­اندیشان، دنبال شد. هر چند که به دلیل اهمیت بیش از اندازه ی حوزه ها به فقه­ و اصول، اخلاق و فلسفه، هرگز قرآن و روایات به عنوان درس، در تاریخ حوزه مطرح نبوده اند. (نک: حکیمی، 1388)

جریان توجه به پرداخت ویژه به خود ((خاستگاه های دستِ اول آموزه های اسلامیِ علوم اسلامی)) یعنی قرآنِ کریم و روایاتِ پیامبر اکرم و اهل بیت (سلام الله علیهم)، در طول دوران غیبت امام دوازدهم مهدی موعود (عجل الله فرجه) همواره از سوی بسیاری از عالمان شیعی معتبر مطرح بوده است، ولی در عصر صفویان به بعد یعنی در حوزه های علمیه تا دوره ی معاصر، بیشتر این افراد را کسانی تشکیل داده اند که در فرهنگ علمی رایج جهان شیعه، به آن ها لقب های ((محدث)) و ((اَخباری)) را نسبت داده اند، نمونه همچون: 1. محدث: استاد سید جلال الدین حسینی اُرمَوی (د. 1358)، علامه عبدالحسین امینی (د. 1349) و شیخ عباس قمی (د. 1319) 2. اخباری: علامه محمد باقر مجلسی (د. 1110 ق.)، شیخ محمد حر عاملی (د. 1104 ق.) و ملا محسن فیض کاشانی (د. 1091 ق.).

از صفویان به پیش، بزرگان متأخر و متقدم شیعه نیز طبعاً و به علت نزدیک و نزدیک تر بودن به عصر امامان اهل بیت (سلام الله علیهم) روش خالصانه تری در پردازش علوم اسلامی با پایه قرار دادن قرآن و روایات داشتند و در این میان برخی از علما در این روش، سهم بیشتری ادا کردند، نمونه همچون: 1. متأخران: محمد بن شهرآشوب مازندرانی (د. 588 ق.)، سعید قطب راوندی (د. 573 ق.) و فضل امین الاِسلام طَبرِسی (د. 548 ق.) 2. متقدمان: شیخ محمد طوسی (د. 460 ق.)، شیخ محمد صدوق (د. 381 ق.) و شیخ محمد کلینی (د. 329 ق.).

طبیعتاً پیش از متقدمان نیز به دوره ی حوزه های حدیثی و درک کنندگان و راویان معصومان (سلام الله علیهم) می رسیم که شامل اقدمان، اصحاب، تابعان و صحابیان می شود که با درک مستقیم آموزه های کتاب و سنتِ جاری در سنت (قول و فعل و تقریر معصوم) زیسته اند و از شاخصان علمی این دوران می توان اصحاب اجماع حضرات باقر، صادق و کاظم و رضا (سلام الله علیهم) را برشمرد. (نک: انصاری، 1398)

به علت محوریت دیرینه ی ایران و ایرانی ها در قدرت علمی-سیاسی شیعه بر اساس مقتضیات شوق به اهل بیت (سلام الله علیهم)، این جریان ها مستقیماً بر روی بیشتر دیگر سرزمین های شیعی نیز تأثیرگذار بوده است و به دلیل تأثیرپذیری کشور های اسلامی از همدیگر و احساس نیاز به بازگشت به اصالت های ((کتاب و سنت)) (ریشه و هویت اسلامی) در درازای بحران های دوران ها، می توانیم نمونه های همانند موازی این جریان ها را در سرزمین های سنی نشین نیز تا حدودی ببینیم ولی بنا به توجه حریصانه ی تاریخی شیعه به موضوع ((کتابت حدیث)) و ((تفسیر روایی قرآن)) و تمرکزشان بر روایاتی با درونمایه­ی ((حدیث متواتر ثقلین: که قرآن و اهل بیت را همتای ابدی می داند))، بیشترین توجه و خودتلنگری نسبت به بازگشت به ((قرآن و روایات)) را در میان شیعیان دوازده امامی و به سردمداری ایران می بینیم. (نک: معارف، 1393) پس این رشته ی دانشگاهی، با این که در ایران و جهان مسلمانان، تازه تأسیس است ولی اصل موضوعش پیشینه ای به درازای زمانِ از نزول قرآن بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و اعلانِ اسلام به وسیله­ی آن جناب، تا کنون و بنا به آموزه های سَره ی اسلامی، تا رستاخیز خواهد داشت. (نک: میلانی، 1390)

 

      1. پرسمان تکلیف علوم قرآن و حدیث با خود و جامعه

مسئله ای که ما در جستار های پیش رو در پی آن هستیم، برگرفته از وضعیت نسبتاً رها شده ی امروز این رشته در فضای حرفه ای و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران است. ما در کشوری زیست می کنیم که پایه های انقلاب 1357 آن، بنا به باور بنیادگذاران آن، بر دین اسلام استوار می باشد. دینی که بنا به شهرت علمی در حوزه های علمیه شیعی، منابع اجتهاد و پیشبرد مرز های علوم دینی آن بر 4 رکن کتاب، سنت، عقل و اجماع می جنبد و آنچه که به این منابع ((شخصیت اسلامی)) می دهد، همان ((کتاب)) و ((سنت)) است، زیرا عقل و اجماع متعلق به همه ی انسان ها و دانش­ها است نه، تنها مسلمانان و معارف اسلامی. برآیند این شیوه ی معیَّن، علوم اسلامی منهای ((قرآن)) و ((روایات))، اساساً معنایی ندارند، وجود اسلامی خود را از دست می دهند و بدون ریشه ی آیاتی و احادیثی، ما نمی­توانیم علومی به نام فقه، اصول فقه، اخلاق اسلامی، فلسفه اسلامی، حقوق اسلامی، سیاست اسلامی و هیچ یک از دانش های اسلامی فرع و پیرامون بر این ها را داشته باشیم و یا حتی پسوند اسلام را هم بر آن ها بگذاریم، همچون تاریخ اسلام، جامعه شناسی اسلام، فلسفه ی اسلام و هیچ یک از دانش های فرع و پیرامون بر این ها.

 

      1. بایستگی پرداخت به گفتمان ((قرآنی-حدیثی)) ها و بررسی مفاهیم

از هر دانشی دست کم تعریفی نسبی، می توان ارائه داد. ما دقیقاً در چه تعریفی خودمان را جای می دهیم؟! برای نمونه­ای شیوه­مند از این تعریف نوین و معاصر ولی با اعلام وجود و پذیرای مسئولیت بودن، می توانیم به این شناساندن از رشته­ی ((علمیِ)) علوم قرآن و حدیث دست یابیم که:

دکتر احمد پاکتچی: ((علوم قرآن و حدیث، شامل دانش های مرتبط با آن ها است که در یک گفتمان روشمند، اجازه ی اندیشه و استدلالِ بی تفسیر به رأی، با زبان مشترک علمی مستند و قابل قبول به محوریت قرآن و احادیث را به ما می دهد و با کم ترین اختلاف، به دور از سلیقه و با توان قانع کنندگی، به حل مسئله های مرتبط می پردازد.)) (گوش بدهید به: پاکتچی، صدا، 1392.)

روشن است که بنا به این تعریف، علوم قرآن و حدیث، هم علوم قرآنی و علوم حدیثی را در بر می گیرد و هم دانش­هایی که با بهره گیری از قرآن و احادیث به گونه ی نظام مند، به حل مسئله های وابسته می پردازد.

1: علوم قرآنی: 1-1. تاریخ قرآن و فلسفه ی علوم قرآنی 1-2. زبان قرآن: قرائت/ مفردات/ معناشناسی + دیگر فصول زبان و ادبیات قرآنی 1-3. مباحثِ علوم قرآنی: محکم و متشابه/ عام و خاص و غیره + دیگر فصول تقسیمات قرآنی 1-4. اعجاز و شروع تفسیر

2: علوم تفسیری: 2-1. تاریخ تفسیر و فلسفه ی علوم تفسیری 2-2. مبادی و مبانی تفسیر 2-3. روایات تفسیری 2-4. تفسیر 2-5. تأویل

3: علوم حدیثی: 3-1. تاریخ حدیث و فلسفه ی علوم حدیثی 3-2. نقد الحدیث (شامل مبحث عرضه بر قرآن نیز) 3-3. درایة الحدیث 3-4. رجال 3-5. فقه الحدیث

4: پژوهش های قرآنی-حدیثی: 4-1. روش پژوهش 4-2. مسئله محوری 4-3. بهره گیری از دانش های مرتبط 4-4. آمیختگی با علوم قرآنی و حدیثی 4-5. پیشبرد مرز علوم قرآن و حدیث با: حل مطالب و داده دهی به دانش های دیگر (کاربرد علوم انسانی در زندگی)

 

+ پیش و موازی با این ها، آموزش پیاپی دانش پایه: زبان عربی و علوم فرع و پیرامون بر آن، به تناسب.

پس روشن است که ما دیگر، داده های دانشنامه ای/ واژه نامه ای/ تاریخی/ خواندنی قرآن و حدیث را ((علم)) نمی­دانیم و ابتکارات ذوقی را جزء روش علمی و دستاورد علمی نمی دانیم، بلکه این ها متون صرفاً مطالعاتی فراگیرنده­ی علوم قرآن و حدیث است. انس با قرآن و حدیث را نیز به معنای عالم بودن در این حوزه نمی دانیم، بلکه یک ملکه­ی لازم و نه کافی، برای شخص پژوهشگر در علوم قرآن و حدیث است.

هر رشته ی علمی ای، کلاس و شخصیتی در جهان دانش برای خود دارد که به واقع با اندیشمندان بزرگ آن حوزه­ی مطالعاتی شناخته می گردد. بزرگ اندیشمندان هر دانشی عموماً لقبی مشخص دارند: فلسفه: فیلسوف/ کلام: متکلم/ فقه: فقیه/ اخلاق: معلم اخلاق و غیره. ما نیز بنا به ساختاری که برای علوم قرآن و حدیث قائلیم، مهمان بودن این رشته برای مطالعات دیگر را دیگر پذیرا نیستیم، که این رشته هرگاه رنگ دانشی دیگر را به خود بگیرد، فقط از آن استفاده­ی ابزاری برای دیگر علوم اسلامی گردد، موضوعیتش نادیده انگاشته شود و بزرگان دیگر رشته های علوم اسلامی، آگاهانه یا ناآگاهانه، اهمیت ثقلین را زیر مجموعه ی داده هایی دیگر از جمله فقه، فلسفه و اخلاق یا روش هایی مانند اخباری گری، اصولی گری و صوفی مآبی قرار دهند.

برای اتکای هویتی به ((دستگاهِ اندیشه ایِ)) علوم قرآن و حدیث، می توان به آثار و اندیشه های مخصوص قرآنی-حدیثی این اندیشمندانِ نامیِ تأثیرگذار -بی پذیرش یا نقد- اشاره نمود:

  1. آیت الله سید موسی زرآبادی (د. 1313) 2. حجت الاسلام شیخ ابوعبدالله زنجانی (د. 1320) 3. آیت الله میرزا مهدی اصفهانی (د.1325) 4. آیت الله غلامحسین مُحامی بادکوبه ای (د. 1333) 5. آیت الله هاشم قزوینی (د. 1339) 6. آیت الله علی اکبر الهیان تنکابنی (د. 1339) 7. آیت الله مجتبی قزوینی (د. 1346) 8. آیت الله سید ابوالحسن حافظیان (د. 1360) 9. دکتر محمود رامیار (د. 1363) 10. آیت الله علی نمازی شاهرودی (د. 1364) 11. آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی (د. 1368) 12. آیت الله عبدالله واعظ یزدی (د. 1370) 13. پروفسور عبدالجواد فلاطوری (د. 1375) 14. آیت الله شیخ محمود حلبی (د. 1376) 15. آیت الله محمد باقر ملکی میانَجی (د. 1377) 16. آیت الله اسماعیل معتمد خراسانی (د. 1379) 17. استاد محمد باقر محقق (ز.  1298 د. شاید دهه­ی 70) 18. آیت الله کاظم مدیرشانه­چی (د. 1381) 19. آیت الله حسنعلی مروارید (د. 1383) 20. آیت الله سید مرتضی عسکری (د. 1384) 21. آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی (د. 1390) 22. آیت الله دکتر عبدالهادی فضلی (د. 1392) 23. استاد محمد باقر بهبودی (د. 1393) 24. آیت الله محمد واعظ­زاده خراسانی (د. 1395) 25. علامه محمد رضا حکیمی (د. 1400) 26. آیت الله دکتر سید محمد باقر حجتی (ز. 1311) 27. آیت الله سید جعفر سیدان (ز. 1313) 28. دکتر سید محمد مهدی جعفری (ز. 1318) 29. دکتر محمدعلی منصورپهلوان (ز. 1332) 30. دکتر مجید معارف (ز. 1332) 31. حجت الاسلام سید محمد علی ایازی (ز. 1333) 32. حجت الاسلام محمد علی مهدوی راد (ز. 1334) 33. آیت الله سید علی شهرستانی (ز. 1337) 34. دکتر فروغ پارسا (ز. 1338) 35. دکتر احمد پاکتچی (ز. 1342) 36. دکتر محمد دولتی (ز. 1342) 37. دکتر محمد کاظم شاکر (ز. 1342) 38. استاد مهدی نصیری (ز. 1342) 39. حجت الاسلام محمد کاظم رحمان ستایش (ز. 1344) 40. و دیگر بزرگان.

پس باید اعضای خانواده ی متخصصان این رشته، لقبی داشته باشند و به دید می رسد که عنوان ((قرآنی-حدیثی))، بتواند این نشان را برساند. لذا نمونه، دکتر احمد پاکتچی از حیث این رشته، یک ((قرآنی-حدیثی)) است.

بی شک تلاش های دانشمندان اسلامی دیگر در راه بازگشت جامعه ی علمی به معارف ثقلین نیز -بی پذیرش یا نقد- گرامی و ارزشمند است: 1. آیت الله محمد جواد بلاغی (د. 1312)(تاریخی-کلامی) 2. دکتر محمد خزائلی (د. 1353)(تطبیقی) 3. آیت الله سید محمود طالقانی (د. 1358)(اصلاح­گری) 4. آیت الله سید محمد حسین طباطبایی (د. 1360)(فلسفی) 5. استاد محمد تقی شریعتی (1366)(اجتماعی) 6. آیت الله سید ابوالقاسم خویی (د. 1371)(فقهی-اصولی) 7. آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری (د. 1372)(فقهی-اصولی) 8. مهندس مهدی بازرگان (د. 1373)(فنی-تجربی) 9. حجت الاسلام علی صفایی حائری (1378)(ادبی-هنری-پرورشی) 10. استاد علی اکبر غفاری (د. 1383)(نسخه پژوهی) 11. آیت الله محمد هادی معرفت (د. 1385)(فقهی-اصولی) 12. آیت الله سید موسی صدر (ناپدیدسازی شده­ی اجباری در 1357)(اصلاح گری) 13. آیت الله سید کمال حیدری (ز. (1335)(فقهی-اصولی) 14. و دیگر بزرگان، ولی مسلماً آن ها را به علت شیوه ی دگرگون مکتبی شان، نمی توان در ((گفتمان علوم قرآن و حدیثی)) گذاشت.

 

      1. هدف و کاربرد ها

نمی توانیم این حوزه ی مطالعاتی را مختص به جریانی ویژه بدانیم، چون اصالت معنایی دارد و خود جریان ساز بوده و می باشد و جدا از این که آیات و روایات، برای همه­ی مسلمان ها هستند ولی بر پایه ی 1. روشمند بودن ذات ((علم)) 2. الهی بودن ریشه ی قرآن و روایات 3. خطیر بودن برداشت درست از قرآن و روایات در زندگی شخصی و اجتماعی 4. گنجایش اندیشه و استدلال پذیری قرآن و روایات 5. سرچشمه بودن قرآن و روایات برای الهیات شیعی و علوم اسلامی 6. اهمیت بی نظیر بازگشت به آموزه های خالص اسلامی برای هویت زمان 7. بایستگی تخصص در پرداخت به قرآن و روایات برای فهم دقیق آن ها و به کاربردنشان در گره­گشایی از مسائل مرتبط، این حوزه ی مطالعاتی باید یک رشته ی مشخص و باریک­بینی شده در دانشگاه ها، حوزه های علمیه، کتابخانه ها، پژوهشگاه ها، اندیشکده ها و مراکز علمی-فرهنگی باشد، پذیرش دانش­پژوه در آن ها بر شیوه هایی برگرفته از متن قرآن و روایات بشود و جایگاه شغلی، علمی و اجتماعی روشن و خاص خود را در جغرافیای زندگی فرهنگی روزمره ی کشور ببیند. (نک: فروتن تنها و دیگران، 1391.)

تکلیف وجودِ منابع سنتی این رشته با خود، روشن است ولی تکلیف روشمند شدنش بسیار جای کار دارد که بتوان برای حل مسئله، بهره گیری های کاربردی از آن کرد.

برای تکلیف این رشته با جامعه، بودنِ منابع خام سنتی اش آشکار است اما به این موارد نیازمند است: 1. سرپرستی گسترده و توانمند، برای ساختن کرسی در محافل داشته باشد. 2. به بازنگری بنیادین در درس ها، عنوان ها و سرفصل­هایش بپردازد. 3. برای استعداد های انسانی درخشنده اش، ارزش حقوقی قائل باشد. 4. تکلیف آینده ی شغلی استعدادها و فرهیختگانش را واضح و ممکن بگرداند (همان گونه که نسبتاً در رشته های دیگر و در حوزه های علمیه است).

در اهمیت این بحث از دیدگاه بزرگان شیعی، اشاره به حسرت این دو عالم بزرگ شیعه در از دست دادن فرصت های بهره گیری از معارف مستقیم قرآن و عترت، بر ما بسنده است:

  1. بنیادگذار انقلاب اسلامی 1357 ایران، امام آیت الله سید روح الله خمینی (د. 1368): ((... هان‌ای حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌های اهل تحقیق! بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان مُتنسِّک و عالمان متهتک که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و می‌تازند، نجات دهید. اینجانب از روی جِد، نه تعارف معمولی، می‌گویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شماای فرزندان برومند اسلام! حوزه‌ها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشته‌ای از آن را مَحطّ نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کرده‌ها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده. ...)) (خمینی، 1389، ص93)
  2. شهید آیت الله مرتضی مطهری: ((تنها من و امثال من (حوزه های علمیه) نبودیم که با دنیای نهج البلاغه بیگانه بودیم، جامعه اسلامی این کتاب را نمی شناخت. آن که می شناخت از حدود شرح کلمات و ترجمه ی الفاظ تجاوز نمی­کرد. روح و محتوای نهج البلاغه از همگان مخفی بود.)) (مطهری، 1394، ص14)

 

      1. پرسش ها

حال با وجود اصالت شخصیت و راهگشا بودن ((علوم قرآن و حدیث)) در فرهنگ علوم اسلامی و علوم دینی، فهم شدت یافته تر این موضوع در عصر حاضر و آن هم در کشوری که ساختار سیاسی خود را بر ((پایه های اسلام)) می­داند، چگونه می توان این رها بودگی نسبی جایگاه تحصیلی و شغلی این رشته را به ویژه در دانشگاه ها، پذیرفت؟! چگونه می توان سست بودن و ناکارآمد بودن ورودی و خروجی انسانی و محتوایی این رشته را برتافت؟! و بالاَخره چگونه می توان نسبت به هویت معنوی و مهم ترین نقش این رشته که بنا به نزدیک ترین بودنش به فهم ضرورت مهدویت، زنده نگاه داشتن زندگی امام­محورِ جامعه است، بی تفاوت بود؟!

 

1-1-6و5.        انگاره ها و پیش فرض ها

جایگاه تحصیلی و شغلی: پندار کافی بودن جایگاه قرآن و روایات در حوزه های علمیه، از سوی حاکمیت که پیش از این نظام سیاسی نیز در خود حوزه ها در نظر گرفته می شد، برای همین ((قرآن و حدیث)) در آن جا به یک ((درس)) دگرگون نشد و پندار حاشیه ای بودن این رشته در دانشگاه از سوی وزارت علوم، به دلیل نا آشنا بودن مسئولان کلانش با سازمان الهیات، برانگیزاننده ی یک توهم در جامعه شده است که به سبب نظام سیاسی موجود، در اجتماع چشم اندازی روشن اکنون برای این رشته دیده می شود اما در عمل، جدا از جذب های هراَزگاهیِ هیئت های علمی دانشگاه ها، نمی توانیم فرصت های همیشگی و واضحی برای این رشته ببینیم، این در حالی است که در کارآیی علمی دانشجویان الگوی این رشته و طلاب فرهیخته ی حوزه های علمیه، تفاوت چشمگیری نمی توانیم ببینیم.

ورودی و خروجی: پهنه ی فکری ساخته شده از این وضع در جامعه و تناقض های موجود، این رشته را از فضای رقابتی دانشگاهی بیرون کرده، به چشم یک فضای راکد و یک حاشیه ی امن به آن نگریسته می شود، لذا شمار عمده­ای از دانشجویانِ بی علاقه، بی انگیزه و ضعیف هم در انتخاب رشته شان، میهمان این درس می گردند. چنین برآمدی، به دامن زدن به ناکارآمدی و دوری از معنویت برای خود این رشته و برای جامعه به عنوان هدف، منجر می گردد.

امام­محورِ بودن جامعه: بر پایه ی آیاتی صریح همچون ((... وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ‏ إِلَیْهِم‏ ...)) (النحل، 44) و روایاتی شفاف مانند روایت نبوی «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.» (ساروی مازندرانی، 1379 ق، ص246) اسلام، بی بهره گیری -مستقیم و نامستقیم- همیشگی از ولیِ خدا از اهل بیت (سلام الله علیهم)، اصلاً امکان ندارد، چون فاقد اتصال آموختن و شناخت است. بدین سان، به طریق اولی فلسفه ی آموزش ((قرآن و حدیث))، نزدیک تر کردن خود و دیگران به معنویت امام زمان (عجل الله فرجه) است و این آموزش هر جا که باشد این قاعده را زیر سؤال نمی­برد. نتیجه این که برای وارد شدن به این رشته همچون شاعر شدن و نقاش شدن- اگر ((کشش استعداد)) رو به معنویتِ مهدویت نباشد، و به عبارتی تا ضابطه ی سه گانه­ی عشقِ توانمند/ استاد/ شاگرد رخ ندهد، گوهر و معنایی برای این دستگاه رخ نمی دهد. در چنین حالتی این رشته صرفاً یک امکان تحصیلی و بی مایه است. این، نمایی از وضعیت کنونی این شاخه در ایران است که به نظر می رسد هویتش به دلایلی از جمله 1. ساده فهم قلمداد شدن 2. استفاده ی ابزاری صرفاً ایدئولوژیکی 3. بی سازماندهی دلسوزانه بودن، فراموش گشته است.

 

      1. پیشینه ی پرسمان و سابقه ی پژوهش

این پرسمان، تا کنون با این نگاه تکلیف گرایانه، مطرح نبوده است و پژوهش هایی که درباره ی شناساندن این ((رشته­ی رسمی)) فراهم شده­اند، کلی، بی دغده ی گروهی و بدون رسیدن به احساس نیاز به تعیین تکلیف اند.

      1. شیوه ی پژوهش

پژوهش در این دست مطالعه، به روش گردآوری کتابخانه ای به روش توصیفی-تبیینی، بهره بخش است. ابزار گردآوری اطلاعات، تجربه های اجتماعی و فیش برداری از نوع گزارش نویسی و رایانه ای می باشد. تحقیق موضوعی ارائه می گردد.

 

  1. از راهکار های تکلیف شناسی کلان ((علوم قرآن و حدیث))
    1. تعریف این رشته را به جامعه بشناسانیم، اصالت فکری خودمان را مستند و مستدل کنیم و از لقب ((قرآنی-حدیثی)) برای بزرگان این دانش استفاده گردد.
    2. به عنوان افزونه های درسی دانشگاه: ++ هم راستا با دروس تخصصی، این آموزش لازم را استوار کرد: آشنایی فشرده با دیگر علوم اسلامی و کلیات علوم انسانی، زبان پارسی به عنوان زبان ناظر و مطالعات عمومی جهان. و+++ هم راستای عمومی: آشنایی با یک زبان خارجی دلخواه و کار با کامپیوتر.
    3. در نوشتار های سازمان یافته اعلام کنیم که ابتکارات ذوقی و عوامانه ی قرآنی و حدیثی را معتبر و مشروع نمی­دانیم.
    4. نوشته های چاپ شده ی اندیشمندانِ نامیِ تأثیرگذار رشته را بازچاپ و نشر الکترونیکی گردد و آثار چاپ نشده نیز محققانه اِحیا شده و در برنامه های درسی دانشگاه گذاشته شود.
    5. نمای گروهی: روشمند شدن مطالعاتش افزوده تر و از این نظام فکری، برای حل مسئله، بهره گیری های کاربردی شود.
    6. نمای اجتماعی: 1. سرپرستی توانمند شورایی. 2. بازنگری بنیادین در عنوان درس ها. 3. استعدادیابی و ارزش حقوقی قائل شدن برای فرهیختگانش. 4. روشن بودن دورنمای تکلیف ممکن و واضح آینده ی شغلی استعدادها و فرهیختگانش (با الگوگیری از رهنمود های خود قرآن و حدیث: آموزش و یادگیری/ پشتیبانی معنوی/ مشاوره/ راهبرد سیاسی/ منتقد فرهنگی/ جزء سازمانی و ... و یادگیری از راه رفته ی رشته های دیگر به ویژه در حوزه­های علمیه).
    7. پشتیبانی دولتی: تقویت سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران با پشتیبانی ضامنانه ی یکپارچه از همه ی دانش ها و به ویژه از دانش قرآن و حدیث برای فلسفه ی سیاسی و تعلیم بنیادین./ افزایش کیفیت رشته: ارج نهی به استعداد ها- پالایش ورودی انسانی به دانشگاه ها- توجه به مصاحبه و پیشینه- حمایت تحصیلی- نهادن رشته در دانشگاه های مادر در کنار دیگر دانشکده ها- حمایت نکردن از موضوعات پژوهشی بی ضرورت و سلیقه­ای، همچون موضوعات تکراری مطرح در دانشگاه از این دست: مقایسه ی صِرف دیدگاه دو اندیشمند بی­ربط، ایده های تکراری، طرح های خودزنی و ضعیف نسبت به رشته، انگاره های ظاهری، تشریفاتی و بی هدف، از میان بردن جداسازی جنسیتی و برداشتن طرح دادن مدرک دانشگاهی به حافظان و قاریان قرآن/ امام­محوری: گنجاندن درس های مهدویت در برنامه ی تحصیلی، استفاده از اساتید اخلاق موازی این درس ها و تشویق دغدغه های انسانی.
    8. از دانش آموختگان علوم انسانی به ویژه استعداد های علوم قرآن و حدیث، دست کم باید در این کار ها بهره برد: (با این نکته که همه ی دانشجویان باید بنا به وضعیت علمی شان، حقوق مستمری داشته باشند.)
  1. هر سازمان بزرگ و کوچک فرهنگی، به مشاور دینی و معنوی، ویراستار، مدیر، کارشناس بحران، بایگان، مشاور مهارتی، کتابدار، کاردان فرهنگی-هنری، راهنما و مسئول گزینش، نیاز دارد.
  2. هر استان دست کم باید یک مدرسه، یک کتابخانه، یک دانشگاه، یک پژوهشگاه، یک اندیشکده، یک مرکز خدمات علمی برای علوم انسانی داشته باشد. و هر کدام از این مراکز، جدا از ساختار سازمانی مفصلشان، باید تا تکمیل به شمار فرهیختگانشان، گروه های ویژه  همچون علوم قرآن و حدیث و فروشگاه داشته باشند.
  3. در شهر هایی که ظرفیت های افزون تری برای یک رشته ی مطالعاتی وجود دارد، باید فرهنگستان های تولید محتواهای مخصوص در آن رشته یا رشته های پر فرهیخته، برپا گردد.
  4. آموزش و پرورش هر شهر باید برای هر درسی در هر مقطعی، دست کم جا برای 30 آموزگار داشته باشد. یک امکان حداقلی 30 عددی برای مردان و یک امکان حداقلی 30 عددی برای زنان.
  5. هر رشته ای همچون این رشته باید دبیرخانه (اتحادیه)ی مستقل داشته باشد و اعضای شاغلِ خودش را دارا باشد. در آن دبیرخانه همه ی اعضای حقوقی آن پایش بشوند و دوره های نمایندگی در مناطق کم برخوردار و تبلیغی بیرون از کشور و سفارتخانه ها داشته باشند.
  6. انگاره ی وحدت حوزه و دانشگاه، باید با شیوه نامه ای اجرائی به محوریت علوم قرآن و حدیث در علوم انسانی، هر چه زودتر پیاده سازی شود و همه ی مدرسه های علمیه نیز از خدمات علمی مرتبط غیر حوزویان در درون مدرسه، همچون دانشگاهیان عملاً بهره ببرند.
  7. وزارتخانه ها و سازمان های کلِ تجربی، فنی و نظامی، بنا به اولویتشان، 1 نماینده در 1 وزارت خانه یا سازمان  فرهنگی داشته باشند و به هم چنین خودشان این موضوع را پذیرا باشند و سهم رشته ها چرخشی رعایت گردد. (عطری کرمانشاهی، 1400، با اندکی دگرگونی و کوتاه سازی)
    1. نشست های یکپارچه ی آسیب شناسی رشته در دانشگاه ها برگزار گردد، به ویژه برای رویارویی با مدرک­گرایی در این راه و برخورد قانونی با کسانی که با سوء استفاده، در پی گرفتن مدرکش هستند یا با مدرکی که از این رشته دریافت می کنند، در صدد سوء استفاده هستند، تا به اسم دین، به زندگی مردم تأثیر و جهت نادرست ندهند.

 

  1. نتیجه گیری و پیشنهاد

رشته ی دانشگاهی علوم قرآن و حدیث، با نگاه به پیشینه و اعتباری که مفهومش حتی میان توده ی ((مردم)) ایران دارد، به آن به عنوان غلیظ ترین سخن و گفتمان دین نگریسته می شود که پایه های روحیه های معنوی و تکلیف با خود و جهان را بر ما آشکار می نماید. شایسته و بایسته است که به ویژه در نظام های علمی جمهوری ((اسلامی)) ایران، وضعیت آشفته ی هویت رشته و جایگاه اجتماعی اش، به کوشش آگاهان متعهدش و مسئولان کارگزار، -همچون هر دانش دیگری- دورنمایی ارزش گرا و با پیش بینی داشته باشد که خلاف این کار، به تقابل با فرهیختگان رها شده ی این رشته و در نتیجه به آشفتگی پایگاه های معنویت اجتماعی خواهد انجامید. با نگاه به تاریخ عمومی جهان، چنین به دید می آید که آشوب هر جامعه ای در ارتباط گیری صحیح با فرصت های اصیل دینی، به رکود و سستی آن جامعه منجر می گردد. بنابراین سر و سامان دادن به فرصت های شایستگان علوم قرآن و حدیث، از والاترین خدمات به رو به کمال شدن خود و جامعه است و این، یک امر کاملاً اجتماعی است.

پیشنهاد می گردد موضوعات مطرح شده در این مقاله، به صورت های جداگانه، از طرف خود دانشجویان پردازش شوند، اساس­نامه های پیشنهادی شان مطرح گردد و حوزه های علمیه هم درباره ی این راه اعلام موضع کنند.

 

منابع:

  1. القرآن الکریم
  2. حسینی میلانی، سید علی، نگاهی به حدیث ثقلین، چاپ چهارم، قم: مرکز حقایق اسلامی، 1390.
  3. حکیمی، محمدرضا، مکتب تفکیک، چاپ دهم، قم: دلیل ما، 1388.
  4. خمینی، سید روح الله، صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی: بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها: 1366-1364)، چاپ نخست، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1389، ج20.
  5. فروتن تنها، مصطفی و جمعی از نویسندگان، گفتار هایی درباره رشته علوم قرآن و حدیث، چاپ نخست (به اهتمام انجمن علمی دانشجویان الهیات دانشگاه امام صادق علیه السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق علیه السلام، 1391.
  6. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، چاپ پنجاه و هشتم، تهران: صدرا: 1394.
  7. معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، چاپ چهاردهم، تهران: کویر، 1393.
  8. 26/12/1400، انصاری، حسن، دائرة المعارف بزرگ اسلامی: مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی (مجموعه نویسندگان به سرپرستی سید محمدکاظم موسوی بجنوردی)، اصحاب اجماع، 25/6/1398، cgie.org.ir
  9. 26/12/1400، تارگاه دانشگاه تهران، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، معرفی دانشکده، بی تا، ftis.ut.ac.ir
  10. 26/12/1400، تارگاه دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، معرفی و تاریخچه، بی تا، theology.um.ac.ir
  11. 2/1/1400، تارنوشت شخصی امیر رضا عطری کرمانشاهی، ستم دیگدگی های کاری علوم انسانی در ایران، 7/12/1400، amirrezaetri.blog.ir
  12. پاکتچی، احمد، درس گفتار صداییِ مروری بر رشته علوم قرآن و حدیث، از آغاز تأسیس تا کنون، جایگاه آن در حوزه و دانشگاه و اهداف این رشته، دانشگاه امام صادق علیه السلام، 18/9/1392، با نویسه­ی کوتاه­شده اش در: تارنوشت سحرگاه؛ علوم قرآنی و حدیث، sahargah.blog.ir
  13. ساروی مازندرانی، محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، چاپ نخست، قم: علامه، 1379 ق، ج1. 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396