فصل سوم: عوامل درونی پذیرش جهانی دولت مهدوی
جدا از جذابیت های بی نظیر فطری ای که گفتمان مهدویت دارد، از دو نگاه درونی و بیرونی نیز باید عوامل پذیرش جهانی این نهضت را بررسی بنماییم. در این فصل، به عوامل درونی و جاذبه های درون گفتمانی مهدویت برای پذیرش جهانی شدنش توسط مردم جهان، خواهیم پرداخت. عوامل درونی پذیرش جهانی نهضت و دولت مهدویت، عبارت از آن دسته از ویژگی هایی است که خود این نهضت و دولت، در درون خودش دارد که باعث جذب جهانیان به آن می شود. این عوامل از این قرار اند:
3-1. شخص مهدی موعود، اصلی ترین عامل
((یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ))
((ای پیامبر، آنچه را که از پروردگارت به سویت ]درباره ی ولایت اوصیائت که آغازش با علی است[ نازل شده است، ]به همگان[ ابلاغ کن، و اگر این کار را انجام ندهی پس ]گویی اصلاً[ رسالتت را ابلاغ نکرده ای، و خدا تو را ]در این باره[ از ]شر[ مردم حفظ می کند، به راستی که خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.))
به اذعان همه ی مفسران شیعه و برخی از مفسران بزرگ سنی، این آیه درباره ی اعلان نصب الهی امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است.
در حدیث لوح حضرت زهراء علیها السلام نیز نام های امامان دوازده گانه ی پس از رسول الله صلی الله علیه و آله که آغازشان با امیرالمؤمنین و ختمشان با حضرت حجت بن الحسن العسکری علیهم السلام است نیز ذکر شده است.
«... عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ قَال: ... ]قالت فاطمةُ الزهراءُ علیهَا السلامُ[: ... یَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَی اللهُ علیهِ و آلهِ: مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ، إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی، أَوْ قَالَتْ: مَثَلُ عَلِیٍّ، ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ...»
«... از محمود بن لبید است که گفت: ... ]حضرت زهراء علیها السلام فرمود[: ... ای ابو عمر، همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَثَل امام، همانند کعبه است، که ]مردم[ باید به سویش بیایند نه این که او به سوی ]مردم[ بیاید، که از مصادیق بارز ]این مثال،[ علی است، سپس ]حضرت زهراء در ادامه[ فرمود: اما به خدا قسم اگر ]مردم[ حق ]خلافت[ را به اهلش (امامان بعد از پیامبر) می سپردند و از عترت پیامبر خدا پیروی می کردند، هیچگاه دو نفر پیدا نمی شدند که درباره ی خدا، با یکدیگر اختلاف کنند و این روش، نسل به نسل از گذشتگان به آیندگان به ارث می رسید تا هنگامی که قائممان که نهمین فرزند از نسل حسین است، در آخرالزمان به خلافت می رسید ...»
«... عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهِ السلامُ هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیهِ السلامُ؟ فَقَالَ: لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی.»
«... از خلاد بن صفار است که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدند که آیا قائم علیه السلام، متولد شده است؟ پس فرمود: نه، و اگر درکش می کردم، قطعاً همه ی عمرم به او خدمت می کردم.»