امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

دبیر و فعال علوم انسانی | Humanities Teacher & Activist

امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

دبیر و فعال علوم انسانی | Humanities Teacher & Activist

امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

امیررضا عطری ام.
فعال و دبیر علوم انسانی.

این تارنوشت می تواند راهی برای پیوند و ارتباط افزونتر ما باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

Amirreza Etri
Iranian Activist and Humanities Teacher.

This blog can be a way for us to connect and communicate more.
Best wishes...

- - - تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران - - -

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۲۹ مطلب با موضوع «الهیات و انسانیات Theology and human issues» ثبت شده است

یا خبیر و ای آگاه

 

هم میهن عزیزم!

روز های پر فشاری را از دید های گوناگونی در کنار یکدیگر، گذرانده و می گذرانیم: سیاسی-روانی-فرهنگی-اقتصادی-امنیتی و ... . هزار و یک علت هم دارد. ولی فعلاً باید به راهکار هایش بیندیشیم تا فاجعه ژرف تر نگردد. ما مانند شخص گلوله خورده ایم که حالا مهم نیست که چرا تیر خورده ایم، آن چه برای ((اکنون)) مهم است این است که فعلاً جلوی خونریزی را بگیریم.

فعلاً مهم ترین چیز برای حالا این است که بدانیم منی که خودم را خون آلود و با سینه خیز به بیمارستان می رسانم، چرا برخی افراد تنها مرا می نگریستند یا اصلاً حتی نمی نگریستند یا در هر صورت کمکی نمی کردند ... ؟! این هایی که هم نوعشان برایشان بی اهمیت است، کیانند؟!

  • در این هوا و حال بد و در فشار گذراندنِ لحظات عزیز عمر، یک نفر از ما نپرسید: جوان! چجوری صبحت را شب می کنی؟! چگونه شبت را صبح می کنی؟! وضعیتت چطور است؟! اصلاً به دروغ همدردی بکند! مانند پرنده ای در قفس و رها شده در بیابان رهایمان کردند! به راستی یعنی ما برایشان از یک شیء کمتر بودیم؟! من باید این بی تفاوتان همه کاره را بشناسم. دست کم بشناسمشان. این کمترین کاری است که برای احترام به خودم باید انجام بدهم.

من آدم مهربانی هستم. و بر این باور نیز هستم که هم بزرگترین پاداش هم بزرگترین کیفر برای شخص، - پس از استوار کردن حقوق بشر -، ((رها گداشتنش)) می باشد. ولی نادان نیستم و بر این باورم که یکی از راه های حل مشکلات نفسگیر جامعه، شناخت افرادی است که

1. به شما ضربه زدند (آگاهانه یا نا آگاهانه)

2. توان کمک به شما را داشتند ولی کمک نکردند

3. در جایگاه هایی قرار داشتند که می بایستی پاسخگو باشند ولی امروز منتقد و بستانکار نیز شده اند -، چون انسان های خودپرست و متکبری هستند-!

4. در جایگاه هایی قرار داشتند که می بایستی پاسخگو باشند ولی می خواهند ظاهر خود را دگرگون کرده و در کنار شما خودشان را جا بکنند و مطالبه گر نشان بدهند -، چون انسان های نیرنگ باز و دورویی هستند-!

5. با بهره گیری از ترفند های جذب امکانات و همرنگ شدن با جماعت، به عافیت طلبی و تن پروری شان رسیدند اما با شما همدلی یا دست کم همدردی نکردند و بسا گاهی بی ادبی هایی نیز کرده اند!

6. جزئی از 5 دسته ی پیش اند و به هر دلیلی می خواهند با گم کردن عمدی خودشان در زندگی شما و هم گروه نشان دادن خودشان میان هم اندیشانتان، اندک اندک به شما ضربه بزنند!

  • امیررضا عطری

إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ...

 

42. استاد جواد فاضل لاریجانی (نویسنده) (درگذشت 1340)

 

43. استاد عباس خلیلی عراقی (سیاستمدار)

 

44. استاد حشمت الله دولتشاهی کرمانشاهی (فعال اجتماعی)

  • امیررضا عطری

یا رحمنُ یا رحیم

 

12. آیت الله سید مهدی قوام (درگذشت 1342)

 

13. شهیده بانو سیده بنت الهدی صدر

 

14. آیت الله سید رضا زنجانی

  • امیررضا عطری

به نام آن تنها که همه ی گردهم آیی ها به فرخندگی اوست ...

 

1

مدت ها این سروده ی جناب سعدی را می خواندم، لذت می بردم و می دانستم که درون مایه ای اندوهگین دارد:

 

ترسم، از تنهایی احوالم به رسوایی کشد / ترس تنهاییست ورنه بیم رسواییم نیست

 

ولی منظورش را دقیق نمی دانستم و نمی فهمیدم که چرا تنهایی یک انسان باید باعث رسوایی اش بشود؟! تا 24 سالگی مفهوم این سخن را رسا نمی فهمیدم، چون هم می دانستم باید سنم بالاتر رود هم سرگرم درس و سربازی بودم و خودم می دانستم که هنوز مغز تنهایی را نفهمیده ام و پیرامونم نمایش های فراوان در حال اجرا است.

تا، میانه های 25 سالگی به خودم آمدم و دیدم که من چهار سالی می شود که بیشترِ عصر هایی که در کرمانشاه هستم، ((تنهایی)) راه هایی مشخص در این شهر را پیاده روی می کنم و قدم می زنم ]و یک گونه ای استوار هم راه می روم که اگر کسی مرا ببیند می پندارد که هزار و دو نفر منتظرم هستند! خب انسان عزت نفس دارد. آن ها دیگر نمی دانند که کلافه شده ام و زده ام بیرون. البته تو هم این حرف مرا نشنیده بگیر ...

تا قم بودم، از این نگاه مشکل آن چنانی ای نبود، چون میان جمعیت، دانشگاه و تجربه ها گم بودم و کسی مرا نمی شناخت اما کرمانشاه شهر خاندانی و مدرسه ای ام بود و هنوز هم در برخی محله هایش بیشتر مردم همدیگر را می شناسند.

  • امیررضا عطری

https://persianv.com/goonagoon/wp-content/uploads/sites/48/2017/07/1300066_855-500x280.jpg

یا حبیب و یا عالم - ای یار و ای دانا

 

  • من برای آن دختر زیبا و رعنایی می نویسم که در دل هیاهوی نزدیک غروب پارک، تنها نشسته و کلافه و خیره به گُنگی است.
  • من برای آن پسر با شخصیت و دلگیرایی می نویسم که در دل هیاهوی نزدیک غروب پارک، گوشه نشینی فرو رفته در  سرخوردگی بود.
  • من برای آن دختری می نویسم که یواشکی سیگار می کشد.
  • من برای آن پسری می نویسم که کسی نمی داند شعر می گوید.
  • من برای آن زنی می نویسم که خودش، خودش را مهمان می کند.
  • من برای آن مردی می نویسم که تنهای تنها به مادرش رسیدگی می کند.
  • من برای آن زنی می نویسم که جهان باید به او دستت درد نکند بگوید ولی نمی گوید.
  • من برای آن مردی می نویسم که کوه درد است ولی شعر نو از چشمانش بیرون می زند و برای آن دخترک خردسال شکلک در می آورد.
  • من برای آن دختری می نویسم که تنها و زیبا گام می زند و دلش کمی به شک نزدیک شده است.
  • من برای آن پسری می نویسم که خودش را سرگرم کاری می کند و دلش به تردید نزدیک شده است.
  • من برای این دختر و پسر های پارک نشین و کافه نشین می نویسم.
  • من برای این متر کنندگان پیاده رو های نسبتاً بی روح می نویسم.
  • من برای کوچه پس کوچه های درد های زیبا می نویسم.
  • برای آن دختری که جامعه او را بی حیا می نامد.
  • برای آن پسری که تا حالا صد بار دلش خواسته که از آن دختر بی حیا، خواستگاری کند ولی دستانش خالی است.
  • من برای رخداد و امکان می نویسم.
  • من برای همه ی کسانی می نویسم که نویسندگان مذهبی و غیر مذهبی، برای آن ها نمی نویسند.
  • من برای کسانی می نویسم که در شهر خودشان غریب اند.
  • انقدر ازشان می نویسم که دیگر دردشان به سر بیاید.
  • اگر توان امکاناتم بیشتر بود، نشان می دادم که غیر از نوشتن، چه کار های دیگری هم بلدم!
  • امیررضا عطری

یا مُسَبِّبَ الاَسباب

 

پدرِ پدرم درباره ی چگونه زندگی کردن پندی به ما می گفت - که نمی دانم از خودش بود یا نه ولی زیبا بود-: می گفت: ((زندگی مانند بازی تخته نَرد است؛ مهم نیست تاسَت چه شماره هایی می آورد، مهم این است که تو با تاست چگونه بازی می کنی.)) یعنی پایه ی این که زندگی تو جزئیاتش چه طور است، دست تو نیست اما این که تو با این جزئیات، چه کار می کنی دست توست. در تخته بازی، کسانی می بَرند که بلدند با هر تاسی چگونه بهترین بازی را انجام دهند ولی اگر خوش رقم ترین تاس ها را هم بیاوری و محاسبات چینشت نارسا باشد، می بازی! وضعیت آسان و سخت، نه مایه ی بالندگی است و نه سرشکستگی؛ مگر می شود انسان به چیزی که دستآورد خودش نیست افتخار یا شرم کند؟! بازی تو تعیین کننده است. تصمیم تو اصل و شرط است. تمام بازی به خاطر تصمیم تو و برای توست.

هر کسی داستان و شرایط خودش را دارد. نمی شود هیچکس را با کس دیگری سنجید.

دین، مایه ی مهر و رحمت است. کسی که مهر و رحم ندارد، دین ندارد حتی اگر در جهان او را به دین بشناسند! صفات هم به سخن نیست، بلکه به نیت و عمل هماهنگ و هم هنگام است. به پِیامد عملکرد است.

  • امیررضا عطری

حضرت عیسی مسیح اَعادَهُ الله و مارتا و ماریا (دو خواهر)

 

به گفته ی هاینریش بُل، در ((عقاید یک دلقک)): ((... موقعی که کره بر روی نان می مالند، زمانی که سر خمیر دندان را با ظرافت و زیبایی تمام می بندند یا مو های پریشان خود را از روی پیشانی کنار می زنند.

نمی دانم چرا هنوز هیچ عالم دینی به این فکر نیفتاده تا در مورد دستان زنان در مذهب پروتستان سخنرانی کند. آنها فقط بلدند در مورد قوانین، اصول، هنر و دولت موعظه کنند. در صورتی که در آیین پروتستان دست زنانی بوده که به عنوان مظهر لطف، مهر و محبت مسیحیت شناخته شده، دست زنانی همچون ورونیکا، ماگداِلنا، ماریا و مارتا که نماد مهر و عطوفت در دین مسیح بوده اند.

می توان چنین استنباط کرد که حضرت مسیح طی زندگی شخصی خود بیشتر با زنان مواجه بوده است. ...))(1)

 

توی پارک لاله نشسته بودم و در حال خواندن کتاب ((حیرت: امانوئل)) بانوان پَت رادِگاست و جودیت اِستانتُون بودم.

  • امیررضا عطری

شنیداری:

تکلیف من پارسی زبان در زندگی چیست؟! 1 هم معنادهی و آوا، --------- انسان بودن و جهان امروز ----------- ایرانی بودن و جهان امروز -------------- فعالیت در جهان امروز ------------- دینداری و جهان و امروز ---------- کرمانشاه و چالش هایش -------------- هدف من در حال بیداری 

What Should I do with Pornsites?!

دیداری:

+انسان و دین 151 پیش درآمد ----------- درون اسطوره. ما و تمدن------------- واژگان دین. گذر از قرارداد1 --------------واژگان دین. گذر از قرارداد2------------واژگان دین. گذر از قرارداد3--------------واژگان دین. گذر از قرارداد4------------- گفتگوی آزادی. دستگاه اندیشه ی دینی1---------------گفتگوی آزادی. دستگاه اندیشه ی دینی2------------گفتگوی آزادی. دستگاه اندیشه ی دینی3 -------------------گفتگوی آزادی. دستگاه اندیشه ی دینی4

  • امیررضا عطری

یا رَحمنُ یا رَحیم ...

 

هر دینی دانش هایی دارد و هر کدام از این دانش ها بزرگانی. هر یک از این بزرگان، از دریچه ی ویژه دانی و تخصص خودشان، به دین نگاه می کنند و مطلب برداشت می کنند. فقیه، دوربین فقهی دارد، متأله دوربین الهیاتی، قرآنی-حدیثی دوربین اصیل ثقلینی و ... ، ولی هیچکدام از این ها، به مغز دین نمی نگرند، حتی قرآنی-حدیثی ها ))به صِرف قرآنی-حدیثی بودنشان(( نمی توانند ادعا کنند که گوهر دین را پیاده می کنند؛ درست است که با منابع دستِ نخست اسلام، سر و کار دارند، منتهی دین برای این که ضمانت اجرایی ای به مردم بدهد که دوستش از دشمنش و کار اصالت دار را از کار قاطی دار بشناسند، ادعا هایش را به بزرگ ترین گونه ترسیم و مشروط به برپا شدن و ((اقامه)) کرده است، برای همین بی تعارف، به ما الگو های معصوم و صریحی همچون امیرالمومنین سلام الله علیه را می شناساند که نگوییم در حکومت علی هم، دیگران نگذاشتند عدالت کامل رعایت شود، زیرا تاریخ و هستی گواهی می دهند که علی برای اجرای عدالت، همه ی توانش را و تا پایان عمرش به کار گرفت. آیا ما هم همه ی زورمان را و همیشه در راه عدالت زدیم؟! عصمت علی هم بهانه های ما را می بُرد، چون معصوم بودنش نشان می دهد که ما باید در همه چیز و همیشه او را الگوی خود قرار دهیم و اگر بنا بر توجیه کم کاری مان بود، اصلاً الگو های دینی ما نمی بایست معصوم بودند، تا ما از زیر مسئولیت کار هایمان در برویم! و این با حکمت الهی نمی سازد.

پس جوهر دین، در افق و نگاهی بالاتر و والاتر آغاز می گردد. اگر همه ی اسلام را بفشاریم و چکیده کنیم: یعنی در اصولش که توحید، نبوت، امامت، معاد و عدالت است و در روشش که اعتقادی، احکامی و اخلاقی است، نگاهی فراگیر داشته باشیم، جانِ همه اش و بیخ و بنیاد همه اش، درد ((انسان)) است و ((انسان)) و ((انسان)) ...

درد انسانیت داشتن هم بنا به عقلِ عُقلا و نما و روحِ قرآن و روایات اهل بیت سلام الله علیهم، به این نیست که من تنها سخنان مهربانانه و با لبخند بزنم، گناه همه را بشورم و نمایش های جاذبه دارِ محض داشته باشم، بلکه این را یک کودک 5 ساله هم می داند که چیزی واقعی است که اثر بکند، به شعار و حرف نیست. جایی دین در حال پیاده سازی است که مردم کف خیابان اعلام عمومی بکنند که ما داریم تلاش های ملموس و اثرگذار در راه عدالت عمومی و همه جانبه را در قلبمان و روی قالی خانه مان می بینیم. کسی که این دست ویژگیِ اجرا کُنندگی دارد می تواند بگوید که من منتظر ظهور امام دوازدهم هستم. وگرنه اگر ادعای دینداری کند، از 3 حال بیرون نیست: 1. یا دو رو و منافق است 2. یا اصلاً پایه ی دین را نگرفته و نمی داند 3. یا فقط مسلمانی است که تنها ور رفتن و سرگرم شدن با نوشته های دینی، را دوست دارد./ با احترام.

  • امیررضا عطری

چکیده:

علوم قرآن و حدیث، برای محتوای اصیل، مادر رشته های علوم اسلامی است. در دوره معاصر، به دلیل برخورد های بزرگ جامعه ایران با بحران تمدنی، بازگشت به هویت انسانی موجود در ثقلین، در مجامع به سردمداری دانشگاه، بالاترین خیزشش را در تاریخ علوم تا کنون داشته است. در چنین حالتی با استقبال جوانان فرهیخته برای این تحصیل، سزاست که استواری جایگاه نامنظمش، از طرف کارگزارانش، تعیین گردد. هویت یکپارچه با راهکار در تکالیف درونی و بیرونی، خواستار بهبود جایگاه تحصیلی و شغلی/ برون رفت از سستی انسانی محتوایی/ یادآوری مهم ترین نقشش بر ضرورت زندگی امام­محورِ (مهدویت) جامعه، است.

کلیدواژه ها:

علوم قرآن و حدیث، قرآنی-حدیثی، ثقلین، آینده تحصیلی، مهدویت، هویت 

 

  1. پیش درآمد
    1. دیباچه:

جدا از دیرینه و اصیل بودن واژه های ((قرآن))، ((حدیث)) و ((علم)) و دیگر واژه های هم­ریشه شان، در فرهنگ علوم اسلامی به ویژه در ایران به دلیل پیشینه در دوستی اهل بیت (سلام الله علیهم)، عبارت ((علوم قرآن و حدیث)) در روزگار ما عبارت نسبتاً نوظهور یافته ای در جامعه­ی دانشی ایران است که بیشتر به یک رشته ی ویژه ی دانشگاهی گفته می شود که پس از ساخته شدن نخستین دانشکده­های الهیات و معارف اسلامی ایران (با نام پیشین دانشکده ی معقول و منقول) به چینش در دو دانشگاه: 1. دانشگاه تهران در سال 1313 ه.خ (تارگاه دانشگاه تهران، بی تا) 2. دانشگاه مشهد سال در 1337 ]دانشگاه فردوسی کنونی مشهد[، برای نخستین بار رشته ای به نام ((قرآن و حدیث و متون عربی)) در سال 1349 در دانشگاه مشهد برگزار شد (تارگاه دانشگاه فردوسی مشهد، بی تا). رفته رفته پس از انقلاب فرهنگی ایران در دهه ی 1360، نام این رشته به نام کنونی اش دگرگون شد، دانشگاه های بیشتری در ایران این رشته را برقرار کرده و بر شمار دانشکده های الهیات و معارف اسلامی و دانشگاه های تخصصی ((علوم قرآن و حدیث)) نیز افزوده شد.

ریشه ی آغاز این اقدام در دانشگاه مشهد و این بازنگاه و بازتوجه به تخصصی و مهم بودن خود مطالعات قرآن و حدیث، تحت تأثیر فضای دانشیِ فراگیر معاصر در حوزه ی علمیه ی مشهد بود که به محوریت اندیشه های اعتقادی منتقدانه به عرفان و فلسفه ی رایج در حوزه های علمیه ی شیعه، از آیت الله میرزا مهدی اصفهانی غروی (د.1325) به­نام به ((مکتب معارفی خراسان)) و بعد ها ((مکتب تفکیک)) تلنگر یافت و از طرف نسل شاگردان و پیروان و دیگر هم­اندیشان، دنبال شد. هر چند که به دلیل اهمیت بیش از اندازه ی حوزه ها به فقه­ و اصول، اخلاق و فلسفه، هرگز قرآن و روایات به عنوان درس، در تاریخ حوزه مطرح نبوده اند. (نک: حکیمی، 1388)

جریان توجه به پرداخت ویژه به خود ((خاستگاه های دستِ اول آموزه های اسلامیِ علوم اسلامی)) یعنی قرآنِ کریم و روایاتِ پیامبر اکرم و اهل بیت (سلام الله علیهم)، در طول دوران غیبت امام دوازدهم مهدی موعود (عجل الله فرجه) همواره از سوی بسیاری از عالمان شیعی معتبر مطرح بوده است، ولی در عصر صفویان به بعد یعنی در حوزه های علمیه تا دوره ی معاصر، بیشتر این افراد را کسانی تشکیل داده اند که در فرهنگ علمی رایج جهان شیعه، به آن ها لقب های ((محدث)) و ((اَخباری)) را نسبت داده اند، نمونه همچون: 1. محدث: استاد سید جلال الدین حسینی اُرمَوی (د. 1358)، علامه عبدالحسین امینی (د. 1349) و شیخ عباس قمی (د. 1319) 2. اخباری: علامه محمد باقر مجلسی (د. 1110 ق.)، شیخ محمد حر عاملی (د. 1104 ق.) و ملا محسن فیض کاشانی (د. 1091 ق.).

  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396