امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

دبیر و فعال علوم انسانی | Humanities Teacher & Activist

امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

دبیر و فعال علوم انسانی | Humanities Teacher & Activist

امیررضا عطری- کاربرد علوم انسانی | Amirreza Etri- Humanities Application

امیررضا عطری ام.
فعال و دبیر علوم انسانی.

این تارنوشت می تواند راهی برای پیوند و ارتباط افزونتر ما باشد.
با آرزوی بهترین ها ...

Amirreza Etri
Iranian Activist and Humanities Teacher.

This blog can be a way for us to connect and communicate more.
Best wishes...

- - - تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران - - -

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مترجم سایت

دیکشنری

۷۸ مطلب با موضوع «علوم انسانی Humanities» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شهریور 1399، بابُل.

 

ز دام حسرت کجا گریزم ... ؟!

من عاشق ایرانم. عاشق مذهبم تشیعم. ولی در میانه ی عشقم، ((سخت)) زندگی می کنم. این ایران، عوض شده. از مذهب، جز نامی نمانده.

توی ایران، آدمی همچو من، سخت می تواند از دین سخن بگوید. زندگی دینی آدمی همچو من در ((جمهوری اسلامی ایران!)) بسیار پر رنج است. از یک سو می خواهی یک دیندار آزاده باشی، از سویی دیگر جا برای تو کم هست، دیگران هم من را نماینده ی همه ی مشکلات کشور و جهان می دانند و تا بخواهی حرفی بزنی، هزار تا برچسب به نیت فحش و ناسزای دوستانه به تو می زنند: شیخ، سید، قمی، انقلابی، بسیجی، آخوند، روحانی، اصولگرا، اصلاح­ طلب، مسلمان، دیندار، سپاهی، شیعه ی علی، ...

  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

    1. امروز و دو خوانش از ایران

من به عنوان یک انسان بهره گیر از اندیشه، با نگاهی تماشاگرانه بر این باورم که این روز ها در سده های 14 و 15 خورشیدی، ما دو خوانش جدا از ایران داریم:

  1. ایران رسمی 2) ایران درونی
  1. ایران رسمی: که ایرانی است نادلسوز، اداری، سفارشی، از پیش مشخص، بدون توانایی پذیرش و برتافتن دیگری، پراکنده شده، لبریز از تنها شعار های بزرگ اسلامی-شیعی ولی دور از عمل، بیگانه با توسعه و پیشرفت، با دست کمِ نشان های هویت آریاییِ ایرانی و بسیار بسیار حساس و واکنش گرا. شواهد و نشانگر­های تاریخی ایران، نشان می دهند که چند عامل روی این وضعیت اثرگذار بوده اند، از نمونه:
  1. روی کار آمدن حاکمیت های بیگانگان که احساس وابستگی و تعهدی به ایران و وابسته هایش نداشته­ اند.
  2. بهره گیری ابزاری حاکمیت های ایرانی یا ظاهراً ایرانی از شعار های اسلامی یا شعار های هیجانی برای آرام سازی رابطه ی مردم نسبت به قدرت حاکم.
  3. مسخ هویتیِ آرام آرامِ فرهنگ عمومی مردم از فرهیختگی، تعهد و توسعه به مصلحت گرایی، خودپرستی و راحت خواهی.
  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

! ]نخست با خودم گفتم که این نوشتار را به گونه ی کتاب در اینترنت بگذارم، ولی دیدم چون شرایط کشورمان و زندگی انسانی، به تیمار در لحظه ی اکنون نیاز دارد و این نوشتار هم دست کم از دید خودم، یک تیمار اورژانسی است، خب اگر کتاب وار باشد، چون من هم برای احترام به مخاطبم نمی توانم هیچ نوشته ای را سر و ته زده شده به پایان برسانم و پایان دادنش زمان می بَرَد و وظیفه ی حالایم نیز نسبت به هم نَفَسانم مهمتر است، پس به این دلیل که حالِ خوبِ احتمالیِ کسی با این سیاه مشق ها، برای امروز نیازی فوری و ضروری است و باید ((اقدامِ درست)) کرد، گفتم به صورت نوشتار های تدریجیِ تکه ایِ وبلاگی بارگذاری اش بکنم. امید که نیک افتد![ !

 

پیشکش به:

  1. آن هزاران هزار عالمان دینی شیعه ی گمنامی که در میان و گوشه و کنار پهنه ی جغرافیای جهان مسلمانان و نا مسلمانان، همگام با دانش روز، گمنامانه به فهم ناب مردم از اسلام کمک کردند و چه بسا امروز از مزارشان هم نشانی باقی نمانده، ولی امید که دل هایمان پاسبان راهشان باشد ...

 

  1. استاد علامه محمد رضا حکیمی، آن بزرگ پیشمرگ اسلام و ایران و همان کهنه سرباز تشیع در دل بیگانگی ها برای راهنما بودنِ پویندگان راه انسانیت ...

     

  • امیررضا عطری

هم اوست شکیبا

زندگی دنیا ...

این مِیِ آزمون ...

این وقوعِ ((امکان)) ...

این دیدارِ آشنایی ...

می شد و می شود بهتر از این ها بود و باشد ...

  • امیررضا عطری

- پایه: علوم دینی و اسلامی -

شادروان استاد قاسم آهنین جان، ادیب و هنرمند رسانه ایِ آیینی کشورمان ایران.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشکش به

جوانان ایرانیِ فرهیخته و روشن­ اندیشِ گمنام در رشته های علوم انسانی

آن ها که با وجود همه ی موانعشان ولی همچنان استوار اند و جامعه به فرخندگیِ بودنِ آن ها است که بوی

انسانیت را فراموش نمی کند.

  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اسلام، به من ((معنا)) می داد. از هنگامه هایی که خودم را آرزومند ((اسلامی بودن)) می دیدم، دنبال این بودم که یک جوری خودم را درون این پهنه جا بکُنم و من هم ((اسلامی)) باشم.

در نگاه نخست، چنین می پنداری که نهاد هایی هستند که اسلام مال آن ها است و در پایگاه آن ها است. مانند: مسجد، حوزه، خانواده ی فلان آیت الله، فلان سازمان و ... . من برایم نشد که حوزوی بشوم. در خانواده ای بزرگ نشده بودم که از روز نخست در یک فضای ((کاملاً مذهبی)) رشد بکنم، دور و برم پر از آشنا باشد، زود کار برایم جور بکنند، زود ازدواجم را فراهم بکنند و ... . ما به شدت ساده و معمولی بودیم. ساده مانند یک خانواده ای که اگر نگویم در جنوب تهران، ولی نزدیک های جنوب تهران زندگی می کند و برای رسیدن به هر چیزی باید جان بکَند! بماند که جنوب تهران هم به با وجود مشکلاتی که دارد ولی به ((امکانات)) نزدیک است و ((دیده)) می شود، اما شهر من، ویرانکده ی من، حتی به امکانات، ((نزدیک)) هم نیست و ((رها)) شده است!

  • امیررضا عطری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

1. اگر از هنگامی که خودت را شناختی، در میان برادران و خواهران و انبوه پسران و دختران عمو ها، عمه ها، دایی ها و خاله ها بُر خوردی و بزرگ شدی، تو خوشبختی. به اختلافات خودتان و یا دیگر رابطه های بد شده نگاه نکن، مشکل از خودتان است! یک نگاه به خانواده های صمیمی ای که در خیابانتان زندگی می کنند بنداز تا بدانی مشکل و ناگیرایی از شماست!

2. اگر حتی یک خواهر یا برادر داری، که با هم بزرگ شدید، که بدون این که بفهمید، مکمل هم بوده اید، یا یاور هم بوده اید، یا هر دو اش، تو خوشبختی.

  • امیررضا عطری

بخش1

  1. روشنگری هایی درباره ی بخش ((زبان)) این کتاب

ویژگی های دگرگون این واژه نامه را پیش از این برشمردم.

توضیح بیشتر این که تا آن­جایی که توانستم، این جزئیات زبانی را طبیعتاً نیاورده ام، با همه ی نمونه های مثالی شان: ضمیر جمعی تأکیدی فعل (ان: تلفظ: آن/ بُردیمان و خُوردیمان)، حرف بسیار مشترک (اَ: از)، آوا ( َ: داییَه و گِرِفتَه/ ِ: خُنِک و دِماغ)، ضمیر اشاره ای پسوندی (گَه و گاهی قدیمی کَه: کِتابَگَه/ کِتابَکَه و دَرَگَه/ دَرَکَه- ِم: جانِم و دِلِم)، نخستین مُصَوِّت (مُ: مُگُفتَن)، فعل نخست تأکیدی (بودُودَن: واو میان دو لبی) و فعل های ریخت پیوندی (چیدُودَن: واو میان دو لبی) و ... . اگر توفیق بود، در فرصت دیگری به آن­ها خواهم پرداخت.

واژگان و عباراتی را که درونمایه­شان توهین به قومیت های دیگر بود، نیاوردم. این واژگان، به روشنی اثبات می کنند که گروه هایی فارس، انبوه، با سابقه و نسبتاً دست به کار در این شهر بوده اند که خودشان را بنا به علت های گوناگون اجتماعی، به خصوص رو به روی کرد ها (رأس­ دیگران) می دیده اند، که آوردن این واژگان، به دلالت های این اثر توان افزون­تری می بخشید، اما من با اخلاق علمی ام اجازه نمی دهم که دامن زدن به ((مهربانی مردمی)) را قربانی پر دلیل تر شدن نوشته ام بکنم، برای همین، آن­ها را نیاورده ام.

هر واژه ای که آن­ را به زبانی دیگر نسبت نداده ام، فارسی است.

اگر روی گونه ی تلفظ حرفی تأکید نکردم، تلفظش آزاد بوده است.

  • امیررضا عطری

بخش1

و اما نکته ی بسیار بسیار مهمی که در تکمیل مطالبم باید بگویم، این است که، این سخنانی که بیان کردم، به این معنا نیست که دیگر هر کسی که علوم دینی و اسلامی را به صورتِ رَوِشمَند (با مقدمات و اصولش) تحصیل یا شاگردی یا مطالعه و پژوهش نکرده است، به خودش اجازه ی گستاخی، ادعای فضلِ بیخود و عالِم نَمایی بدهد! دانایی، با تَوَهُّمِ دانایی حاصل نمی شود ... ! توهمِ دانایی، مصداق بارزِ بی شعوری است.

راجع به تمامیِ نقد هایی که به ((روحانیت شیعه)) وارد کرده ام، باید بگویم که: (1) نقد های بسیار دیگری نیز در این باره وجود دارد که برای رعایت اختصار، ذکرشان نکردم. (2) من نه با عبا و عمامه مشکلی دارم و نه با لباده و نعلین! بلکه من با هر رفتار اشتباهی که ((به اسمِ اسلام و تشیع)) انجام شود، مشکل دارم. مثلاً: اگر فردا پس فردا بگویند که: از شاخصه های روحانیت (الهی شدن) در ((اسلام))، این است که شما کت و شلوار بپوشی، محاسنت را سه تیغه کنی و هر صبح دو تا پشتک بزنی، مطمئن باشید که من به کت و شلوار پوشیدن، محاسن را سه تیغه کردن و هر صبح دو تا پشتک زدن ((به اسمِ اسلام))، معترض می شوم و به چنین رفتار هایی نیز نقد وارد خواهم کرد. خب شاید عده ای به من بگویند که: تو اصلاً با همه ی پوشش ها و رفتار ها مخالف هستی! اما من در جواب می گویم: نه، این طور نیست! بلکه من با هر پوشش و رفتاری که در اسلام نیست یا اسلام نسبت به آن، دستوری نداده ولی یک عده می خواهند آن پوشش ها و رفتار ها را ((به اسمِ اسلام)) تمام کنند، مخالف هستم.

  • امیررضا عطری

پیرو 3 برای کتاب ((فهرستی از مراجع دینی شیعه و درآمدی منتقدانه ی مختصر بر روحانیت شیعه)):

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رفت و آمد های چند باره به یک شهر در یک بازه، بازگفت نمی شود.

مرجع درگذشته:

/ به ­نامی، نام و نام خانوادگی، زادگاه و زادسال- پرورشگاه- تحصیلگاه- اقامتگاه- درگذشتگاه و درگذشتسال- آرامگاه، روشنگری ویژه ی کوتاه./

  • سید عدنان غریفی، سید عدنان موسوی غریفی بحرانی، بصره 1245- بصره و خرمشهر- خرمشهر، نجف و سامرا- خرمشهر و بصره- کاظمیه 1301- نجف
  • امیررضا عطری
همه ی حقوق مادی و معنوی این تارنوشت، به امیررضا عطری تعلق دارد و هر گونه بهره برداری از این مطالب، تنها با ذکر منبع یا در موارد قانونی با اجازه مالک فکر، بی مانع است، در غیر این صورت، پیگرد قانونی می شود. 1396